Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to decamp
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to skive off early
[British English]
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concealed
U
پنهانی
hiding
U
پنهانی
hidings
U
پنهانی
covert
U
پنهانی
cryptographic
U
پنهانی
deliescence
U
پنهانی
latently
U
به پنهانی
furtiveness
U
پنهانی
occultness
U
پنهانی
hideousness
U
پنهانی
taking refuge
U
پنهانی
hugger mugger
U
پنهانی
latency
U
مرحله پنهانی
privacy
U
پوشیدگی پنهانی
encryption
U
پنهانی کردن
clandestine
U
سازمان پنهانی
sneaks
U
حرکت پنهانی
sneaked
U
حرکت پنهانی
under hand
U
درنهان به پنهانی
potential
U
نهانی پنهانی
sneak
U
حرکت پنهانی
latency
U
پنهانی ناپیدایی
cryptogram
U
پیام پنهانی
covert operations
U
عملیات پنهانی
abditory
U
انبار پنهانی
cache memory
U
حافظه پنهانی
encryption algorithm
U
الگوریتم پنهانی کردن
autotelic
U
دارای عزم پنهانی
to be in cahoots with somebody
[ to connive with somebody]
[to make common cause with somebody]
<idiom>
U
همدستی پنهانی با کسی
secrecy
U
پنهانی بودن سریت
undercurrents
U
عمل پنهانی زیر موج
undercurrent
U
عمل پنهانی زیر موج
tamper
U
مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
escape line
U
مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
bugged
U
اطاق یا شیئی که حاوی یک وسیله استراق سمع پنهانی باشد
posts
U
عجله
speed
U
عجله
forwardness
U
عجله
speeding
U
عجله
speeds
U
عجله
hastiness
U
عجله
posted
U
عجله
post-
U
عجله
post
U
عجله
hurriedness
U
عجله
in a hurry
U
در عجله
hurries
U
عجله
haste
U
عجله
unhurried
U
بی عجله
hustle
U
عجله
unhurriedly
U
بی عجله
hasty
U
با عجله
snaps
U
عجله
snapping
U
عجله
hurrying
U
عجله
snapped
U
عجله
snap
U
عجله
hustles
U
عجله
hustling
U
عجله
hurry
U
عجله
hustled
U
عجله
to be pressed for time
U
عجله داشتن
step on the gas
<idiom>
U
عجله کردن
step on it
<idiom>
U
عجله کردن
get one's rear in gear
<idiom>
U
عجله کردن
precipitous
U
از روی عجله
get cracking
<idiom>
U
عجله کردن
get a move on
<idiom>
U
عجله کردن
to be under deadline pressure
U
عجله داشتن
in a hurry
<idiom>
U
عجله داشتن
in a rush
<idiom>
U
عجله داشتن
take your time
U
عجله نکن
I'm in a hurry.
من عجله دارم
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
to make haste
U
عجله کردن
hurrying
U
عجله کردن
in a hurried state
U
در حال عجله
hying
U
عجله کردن
hurry up
U
عجله کنید
hold hard
U
عجله نکنید
expediency
U
عجله کارمهم
hotfoot
U
عجله کردن
busk
U
عجله کردن
busked
U
عجله کردن
busking
U
عجله کردن
hie
U
عجله کردن
expedience
U
عجله کارمهم
busks
U
عجله کردن
expeditious
U
از روی عجله
festinate
U
عجله کردن
hurries
U
عجله کردن
hurry
U
عجله کردن
birr
U
عجله وسرعت
make a hurry
U
عجله کنید
speeder
U
عجله کننده
haste
U
عجله کردن
shuffle off
U
به عجله برداشتن
to make a hurry
U
عجله کردن
stour
U
کشمکش عجله
snatchy
U
با عجله انجام شده
sketchiest
U
از روی عجله ناقص
sketchy
U
از روی عجله ناقص
sketchily
U
از روی عجله ناقص
Hurry up !Step on it ! Come on!
U
یا الله عجله نکن !
he is in a hurry to go
U
عجله دارد برفتن
sketchier
U
از روی عجله ناقص
one-two
<idiom>
U
عجله کار شیطونه
Why all this rush ?
U
عجله ات برای چیست ؟
make a beeline for something
<idiom>
U
با عجله به جایی رفتن
I am in a great hurry . I am pressed for time .
U
خیلی عجله دارم
rushing
U
حمله کردن هجوم با عجله
rush
U
حمله کردن هجوم با عجله
Come on, shake a leg!
U
عجله بکن!
[اصطلاح روزمره]
to shake a leg
<idiom>
U
عجله کردن
[اصطلاح روزمره]
jotting
U
چیزیکه با عجله نوشته شده
throw together
<idiom>
U
عجله داشتن ومراقب نبودن
slap together
<idiom>
U
به عجله وبی مراقبت واداشتن
get a wiggle on
<idiom>
U
عجله کردن با شتاب رفتن
rushed
U
حمله کردن هجوم با عجله
We rushed ( hurried ) back to the train station.
U
با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
take one's time
<idiom>
U
انجام کاری بدون عجله
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
spot check
U
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
U
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
Get a move on!
U
یکخورده عجله بکن!
[اصطلاح روزمره]
There is no hurry , there is plenty of time .
U
عجله نکنید وقت زیاد داریم
I'll get there when I get there.
<proverb>
U
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
rushed
U
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush
U
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing
U
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
to have a nibble
U
پنهانی تکه تکه
[کوچک]
خوردن
predigestion
U
هضم سریع و از روی عجله هضم مصنوعی بوسیله دارووغیره
Tell that so and so to hurry up .
U
به این فلان فلان شده بگه عجله کند
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
hay wire
U
ساخته شده از روی عجله بدساخته شده
Easy does it .
U
یواش یواش ( آرام وبدون عجله )
clandestine
U
سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
make a push
U
کوشش کردن عجله کردن
extending
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com