English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
submarine U با زیردریایی حمله کردن
submarines U با زیردریایی حمله کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
conventional submarine U زیردریایی معمولی زیردریایی غیرهستهای
subroc U موشک نصب شده روی زیردریایی موشک مخصوص زیردریایی
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
antisubmarine screen U پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack U حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysteroid U حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic U حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot U بیک حمله دریک حمله
attacks U حمله کردن
attacks U حمله کردن بر
set about U حمله کردن به
beset U حمله کردن
make at U حمله کردن
to sweep down on U حمله کردن بر
snap at U حمله کردن
besets U حمله کردن
strike U حمله کردن
to set at U حمله کردن به
thrust U حمله کردن
strikes U حمله کردن
assails U حمله کردن بر
assails U حمله کردن
assailing U حمله کردن بر
assailed U حمله کردن بر
attack U حمله کردن
assailed U حمله کردن
assail U حمله کردن بر
to makea raid.on U حمله کردن بر
assail U حمله کردن
to make a pounce U حمله کردن
launch an attack U حمله کردن
attacked U حمله کردن
attack U حمله کردن بر
attacked U حمله کردن بر
thrusting U حمله کردن
set U حمله کردن
assailing U حمله کردن
to fallirrto a f. U حمله کردن
sets U حمله کردن
to be down up U حمله کردن بر
setting up U حمله کردن
attack [on] U حمله کردن [بر]
thrusts U حمله کردن
to fall on U حمله کردن
submarine boat U زیردریایی
antisubmarine U ضد زیردریایی
inveighed U با سخن حمله کردن
to be kept at bay U بی نتیجه حمله کردن
inveigh U با سخن حمله کردن
launch U شروع کردن حمله
to assume the a U اول حمله کردن
foray U چپاول کردن حمله
forays U چپاول کردن حمله
lay (light) into <idiom> U حمله فیزیکی کردن
to torpedo U با اژدر حمله کردن
inveighing U با سخن حمله کردن
inveighs U با سخن حمله کردن
pebbles U باریگ حمله کردن
pops U حمله کردن ترکاندن
popped U حمله کردن ترکاندن
pop U حمله کردن ترکاندن
launched U شروع کردن حمله
launches U شروع کردن حمله
pebble U باریگ حمله کردن
launching U شروع کردن حمله
to take in rear U از پشت سر حمله کردن به
pitch into U به خوراک حمله کردن
counterattack U حمله متقابل کردن
silent running U سکوت زیردریایی
nuked U زیردریایی اتمی
alvin U یک نوع زیردریایی
aluminaut U زیردریایی الومینیومی
albacore U نوعی زیردریایی
killer submarine U زیردریایی شکاری
asroc U راکت ضد زیردریایی
tinfish U موشک ضد زیردریایی
nuking U زیردریایی اتمی
nukes U زیردریایی اتمی
nuke U زیردریایی اتمی
antisubmarine action U عمل ضد زیردریایی
antisubmarine barrier U مانع ضد زیردریایی
antisubmarine torpedo U اژدر ضد زیردریایی
antisubmarine U مخرب زیردریایی
anti submarine U هواپیمای ضد زیردریایی
albacore U زیردریایی الباکور
antisubmarine action U مکانیسم ضد زیردریایی
submarine chaser U ناوچه ضد زیردریایی
astro U اژدر زیردریایی
sqid U خمپاره ضد زیردریایی
antisubmarine search U کاوش ضد زیردریایی
subsurface U زیردریایی زیرابی
deep submergence U زیردریایی نجات
torpedoing U موشک ضد زیردریایی
sills U پشته زیردریایی
lifeguard submarine U زیردریایی نجات
torpedoes U موشک ضد زیردریایی
torpedoed U موشک ضد زیردریایی
sill U پشته زیردریایی
torpedo U موشک ضد زیردریایی
submariner U خدمه زیردریایی
triggers U شروع کردن حمله یاکار
parry U دفع کردن حمله حریف
rabble U بااراذل و اوباش حمله کردن به
parrying U دفع کردن حمله حریف
rushing U حمله کردن هجوم با عجله
attack U با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
to stab at any one U با خنجر به کسی حمله کردن
A-bombs U با بمب اتمی حمله کردن
A-bomb U با بمب اتمی حمله کردن
attacks U با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
plow into <idiom> U باتمام نیرو حمله کردن
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
maraud U بقصد غارت حمله کردن
nuked U با سلاح اتمی حمله کردن
rush U حمله کردن هجوم با عجله
parries U دفع کردن حمله حریف
To attack someone from the back. U از پشت به کسی حمله کردن
nuking U با سلاح اتمی حمله کردن
to pitch into U زور اوردن به حمله کردن
triggered U شروع کردن حمله یاکار
quarterback U بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
nukes U با سلاح اتمی حمله کردن
attacked U با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
parried U دفع کردن حمله حریف
trigger U شروع کردن حمله یاکار
quarterbacks U بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
nuke U با سلاح اتمی حمله کردن
to pelt some one with stones U باسنگ بکسی حمله کردن
rushed U حمله کردن هجوم با عجله
wade into <idiom> U ملحق شدن بر،حمله کردن
set on U پیش رفتن حمله کردن
air surface zone U منطقه عملیات ضد زیردریایی
creeping attack U تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
silent running U حرکت زیردریایی با سکوت
rescue chamber U اطاقک نجات زیردریایی
antisubmarine search U عملیات تجسس ضد زیردریایی
hunting U شکار دشمن یا زیردریایی
command active sonobuoy system U وسیله اکتشاف زیردریایی
assaulted U افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault U افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaults U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
scuffs U بامشت حمله کردن مشت خوردن
outflanked U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuffing U بامشت حمله کردن مشت خوردن
outflanks U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanking U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
souse U بطور کامل پوشاندن حمله کردن
assaults U افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
scuff U بامشت حمله کردن مشت خوردن
assaulted U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
outflank U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuffed U بامشت حمله کردن مشت خوردن
sonobuoy U بویه صوتی و ضد زیردریایی سونوبوی
terne U نوعی موشک ضد زیردریایی نروژی
datum time U ساعت تعیین محل زیردریایی
feinting U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
flank U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanking U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
to pounce upon a bird U ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
disengaging U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
feints U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
disengage U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
flanked U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
to square up U خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
magnetic anomaly detection gear U دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
nuclear submarine U زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
seadata U اطلاعات مربوط به ردگیری زیردریایی دشمن
deep submergence U زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
ceding parry U کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
lunged U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunge U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
invade U تهاجم کردن حمله کردن بر
invaded U تهاجم کردن حمله کردن بر
invades U تهاجم کردن حمله کردن بر
invading U تهاجم کردن حمله کردن بر
impinge U تخطی کردن حمله کردن
beset U مزین کردن حمله کردن بر
lay on U حمله کردن یورش کردن
impinged U تخطی کردن حمله کردن
besets U مزین کردن حمله کردن بر
impinges U تخطی کردن حمله کردن
aggress U نزدیک کردن حمله کردن
datum U اثر جذر و مد دریا محل زیردریایی در عمق اب
to pounce on somebody U به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
goose U مثل غاز یاگردن دراز حمله ور شدن وغدغد کردن
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
hoverting U ثابت ماندن در یک نقطه یا ارتفاع حفظ عمق زیردریایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com