English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 228 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
railroad U با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
railroads U با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
supplied U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supply U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplying U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
despatched U روانه کردن فرستادن
despatches U روانه کردن فرستادن
despatching U روانه کردن فرستادن
dispatch U روانه کردن فرستادن
dispatched U روانه کردن فرستادن
dispatches U روانه کردن فرستادن
relegate U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegated U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegates U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegating U محول کردن به جای بدتر فرستادن
disseminate U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminated U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminates U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminating U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
send U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sending U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sends U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
ship U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
ships U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
Other Matches
hand over U فرستادن
consign U فرستادن
dispatches U فرستادن
consigned U فرستادن
dispatched U فرستادن
despatching U فرستادن
dispatch U فرستادن
consigns U فرستادن
consigning U فرستادن
despatch U فرستادن
to a. letter U فرستادن
despatches U فرستادن
despatched U فرستادن
remitting U فرستادن
send round U فرستادن
dispateh U فرستادن
send out U فرستادن
packs U فرستادن
to send off U فرستادن
to send back U پس فرستادن
pack U فرستادن
send back U پس فرستادن
send U فرستادن
to send off U فرستادن
to serve a subpoena on U فرستادن
send in U فرستادن
remit U فرستادن
give off <idiom> U فرستادن
sends U فرستادن
sending U فرستادن
remits U فرستادن
remitted U فرستادن
to send for a person U بی کسی فرستادن
missions U بماموریت فرستادن
returning U پس فرستادن عودت
retransmit U دوباره فرستادن
to send on fools errand U پی نخودسیاه فرستادن
jamming U پارازیت فرستادن
to send down rain U باران فرستادن
returns U پس فرستادن عودت
to call for anyone U پی کسی فرستادن
return U پس فرستادن عودت
missend U اشتباها فرستادن
delegating U به نمایندگی فرستادن
delegates U به نمایندگی فرستادن
delegated U به نمایندگی فرستادن
circularize U بخشنامه فرستادن به
to send a message U پیام فرستادن
delegate U به نمایندگی فرستادن
consignment U امانت فرستادن
consignments U امانت فرستادن
mails U باپست فرستادن
mail U باپست فرستادن
returned U پس فرستادن عودت
mission U بماموریت فرستادن
call for some one U پی کسی فرستادن
send up U بزندان فرستادن
issued U نشریه فرستادن
issue U نشریه فرستادن
issues U نشریه فرستادن
transmissibility U قابلیت فرستادن
imparadise U به بهشت فرستادن
pulsing U فرستادن موج
remittance U فرستادن پول
remittances U فرستادن پول
forward U فرستادن رساندن
send on U جداگانه فرستادن
send-up U بزندان فرستادن
forwarded U فرستادن رساندن
send-ups U بزندان فرستادن
refer U فرستادن بازگشت دادن
radios U پیام رادیویی فرستادن
referred U فرستادن بازگشت دادن
to mail a letter [American English] U نامه ای را با پست فرستادن
afforce U نیروی کمکی فرستادن به
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
to post a letter [British English] U نامه ای را با پست فرستادن
dispatches U عزیمت فرستادن پیام
dispatched U عزیمت فرستادن پیام
delivers U فرستادن توپ به هدف
radio U پیام رادیویی فرستادن
to send for a person U عقب کسی فرستادن
radioed U پیام رادیویی فرستادن
radioing U پیام رادیویی فرستادن
fades U کج فرستادن گوی گلف
fade U کج فرستادن گوی گلف
circularize U پرسش نامه فرستادن
re export U دوباره بیرون فرستادن
refers U فرستادن بازگشت دادن
transmissibility U فرا فرستادن پذیری
red herrings U پی نخود سیاه فرستادن
red herring U پی نخود سیاه فرستادن
despatches U عزیمت فرستادن پیام
despatched U عزیمت فرستادن پیام
to send something to my friend U چیزی را به دوستم فرستادن
dispatch U عزیمت فرستادن پیام
to send to the press U برای چاپ فرستادن
deliver U فرستادن توپ به هدف
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
despatching U عزیمت فرستادن پیام
radiographic U پیام رادیوتلگرافی فرستادن
to send soldiers into the streets U سربازان را به خیابانها فرستادن
to e. carpets to the europe U فرش به اروپا فرستادن
to call somebody to [for] something U پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
accred it U با استوارنامه فرستادن اعتبارنامه دادن
schools U بمدرسه فرستادن درس دادن
serve a notice on someone U برای کسی اخطار فرستادن
wirephoto U بوسیله بی سیم عکس فرستادن
school U بمدرسه فرستادن درس دادن
outclearing U فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای
dispatchment U ارسال [اعزام] [گسیل] [فرستادن ]
fool's errand U فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
to send for a person U پیغام برای کسی فرستادن که بیا
to send a message to somebody U پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
ascender U وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
franks U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
franking U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
frankest U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
frank U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
consigns U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
encloses U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
multiplex U چند خبر راهمزمان بر روی یک سیم فرستادن
enclose U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclosing U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
to serve a notice on some one U اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
kinchin lay U دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
hatch way U روزنه عرشه کشتی مخصوص پایین فرستادن بار
certiorari U حکم فرستادن پرونده که ازمحکمه بالاتربمحکمه پایین ترابلاغ میشود
(in) care of someone <idiom> U فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
places U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
fly U فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد پارچه سقف چادر
purge valve U لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
place U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
cuts U فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
cut U فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
placing U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
flood U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flooded U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
floods U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
output bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
input bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را با نرخی سریعتر از ورود داده هاانجام بدهد
remitted U وجه فرستادن ارسال وجه
remitting U وجه فرستادن ارسال وجه
remits U وجه فرستادن ارسال وجه
remit U وجه فرستادن ارسال وجه
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com