Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
preoccupiedly
U
با داشتن حواس در جای دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I simply cant concentrate.
U
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
distract
U
حواس
distracts
U
حواس
distractions
U
حواس پرتی
distraction
U
حواس پرتی
wackiest
U
حواس پرت
wacky
U
حواس پرت
whackier
U
حواس پرت
abstractedness
U
تفرقه حواس
abstractedly
U
با تفرقه حواس
collectedness
U
جمعی حواس
wackiness
U
حواس پرتی
absent-mindedly
U
حواس پرت
wool-gathering
U
حواس پرتی
distraught
U
پریشان حواس
preoccupied
U
پریشان حواس
sensuousness
U
وابستگی به حواس
aprosexia
U
تفرقه حواس
wackier
U
حواس پرت
absent minded
U
حواس پرت
absent-minded
U
حواس پرت
sense
U
حواس پنجگانه
absentminded
U
حواس پرت
attention
U
خاطر حواس
attentions
U
خاطر حواس
sensed
U
حواس پنجگانه
senses
U
حواس پنجگانه
preoccupiedly
U
با حواس پریشان
mental defectives
U
اختلال حواس
whackiest
U
حواس پرت
the five senses
U
حواس پنجگانه
light headed
U
گیج حواس پرت
haptics
U
علم حواس پوستی
nitwits
U
ادم پریشان حواس
nitwit
U
ادم پریشان حواس
to space out
U
پرت شدن حواس
featherhead
U
شخص پریشان حواس
dysaesthesia
U
اختلال حواس جسمانی
light-headed
U
گیج حواس پرت
sensorium
U
مرکز حواس اعضای حس
sensuous
U
وابسته به حواس یااحساسات
collected
U
دارای حواس جمع
wool gather
U
حواس پرت بودن
supersensible
U
ماوراء عالم حواس
off-putting
U
حواس پرت کننده
sensuously
U
وابسته به حواس یااحساسات
woolly headed
U
مغشوش گیج و حواس پرت
featherhead
U
ادم حواس پرت سبکسر
self collected
U
دارای کف نفس حواس جمع
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
featherbrain
U
ادم حواس پرت پریشان خیال
have eyes only for
<idiom>
U
همه حواس وتوجه را به چیزی دادن
to listen with rapt attention
U
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
telesthesia
U
احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
mysticism
U
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
distracts
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distract
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
next
U
دیگر
one an other
U
یک دیگر
else
U
دیگر
he is no more
U
او دیگر
of one another
<adv.>
U
از هم دیگر
other
U
دیگر
alternatives
U
شق دیگر
another
U
دیگر
no more
U
دیگر نه
alternatives
U
دیگر
others
U
دیگر
again
U
دیگر
secus
U
از دیگر سو
alternative
U
شق دیگر
thence
U
دیگر
from each other
<adv.>
U
از هم دیگر
further
U
دیگر
furthered
U
دیگر
furthering
U
دیگر
furthers
U
دیگر
anymore
U
دیگر
of each other
<adv.>
U
از هم دیگر
from one another
<adv.>
U
از هم دیگر
alternative
U
دیگر
alternatively
<adv.>
U
ازطرف دیگر
otherwise
<adv.>
U
از سوی دیگر
another
U
یکی دیگر
on the other hand
<adv.>
U
از سوی دیگر
by the same token
<adv.>
U
از سوی دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
از سوی دیگر
apart from that
<adv.>
U
از سوی دیگر
shunts
U
به خط دیگر انداختن
another guess
U
نوعی دیگر
on the other side
<adv.>
U
ازطرف دیگر
another
U
شخص دیگر
otherwise
<adv.>
U
ازطرف دیگر
alternatively
<adv.>
U
طور دیگر
apart from that
<adv.>
U
طور دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
طور دیگر
by the same token
<adv.>
U
طور دیگر
shunt
U
به خط دیگر انداختن
shunted
U
به خط دیگر انداختن
on the other hand
<adv.>
U
طور دیگر
on the other hand
<adv.>
U
ازطرف دیگر
by the same token
<adv.>
U
ازطرف دیگر
what more do you want
U
دیگر چه می خواهید
withil
U
ازطرف دیگر
elsewhere
U
درجای دیگر
elsewhere
U
بجای دیگر
elsewhere
U
نقطه دیگر
beside
U
ازطرف دیگر
et al
U
و در جای دیگر
apart from that
<adv.>
U
ازطرف دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
ازطرف دیگر
on the other side
<adv.>
U
طور دیگر
alternatively
<adv.>
U
از سوی دیگر
aliunde
U
از منبع دیگر
about-face
U
سوی دیگر
It never occurred again.
دیگر رخ نداد.
about face
U
جهت دیگر
other people
U
مردم دیگر
about face
U
سوی دیگر
on one's coat-tails
<idiom>
U
همراه کس دیگر
yon
U
ان یکی دیگر ان
videlicet
U
به عبارت دیگر
to wit
<adv.>
U
به عبارت دیگر
not any more
U
دیگر نه
[بیشتر نه]
namely
<adv.>
U
به عبارت دیگر
about-face
U
جهت دیگر
alternative unit
U
واحدهای دیگر
another day
U
یک روز دیگر
in fact
U
به عبارت دیگر
another guess
U
قسمتی دیگر
again
U
از طرف دیگر
at a later period
U
در موقع دیگر
otherwise
U
طور دیگر
to wit
U
بعبارت دیگر
a horse of another colour
[different colour]
U
مطلبی دیگر
variant
U
نوع دیگر
In our other words.
U
بعبارت دیگر
others
U
نوع دیگر
other
U
نوع دیگر
about-faces
U
جهت دیگر
about-faces
U
سوی دیگر
somewhere else
U
یک جای دیگر
otherwise
<adv.>
U
طور دیگر
on the other hand
U
از سوی دیگر
on the other hand
U
ازطرف دیگر
on the other part
U
از طرف دیگر
in other words
<adv.>
U
به کلام دیگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com