English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
potentially U با داشتن استعداد نهانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
underhand U نهانی
surreptitious U نهانی
necessary house U نهانی
occult U نهانی
by stealth U نهانی
backstair U نهانی
suberranean U نهانی
subterraneous U نهانی
last U نهانی
jackes U نهانی
privily U نهانی
lasted U نهانی
lasts U نهانی
in concealment U نهانی
on the quiet U نهانی
on the sly U نهانی
backstairs U نهانی
secrets U نهانی
undercover U نهانی
covertly U نهانی
subterranean U نهانی
secret U نهانی
clandestinely U نهانی
surreptitiously U نهانی
tip off U اطلاع نهانی
tip-off U اطلاع نهانی
potential U نهانی پنهانی
tip-offs U اطلاع نهانی
furtive U پنهان نهانی
spy into U نهانی دیدن
kabbala U رازیاعلم نهانی
f.marriage U عروس نهانی یازیرجلی
irreptitious U نهانی داخل شده
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
deep laid U امیخته به زیرکی یا حیله نهانی
potential energy U انرژی نهانی نیروی ذخیره
fully U از قبیل هر قطعه نوری یا نهانی
intriguingly U با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
under the rose U نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
self discovery U کشف باطن واستعدادهای نهانی ونقاط ضعف خود شناسایی نفس
hush ship U کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
genius U استعداد
endowment U استعداد
talents U استعداد
capacities U استعداد
endowments U استعداد
cabiler U استعداد
susceptibility U استعداد
talent U استعداد
predispostion U استعداد
unintelligent U بی استعداد
amplitude U استعداد
aptness U استعداد
capacity U استعداد
turns U استعداد
turn U استعداد
gifted U با استعداد
aptitudes U استعداد
parted U با استعداد
geniuses U استعداد
aptitude U استعداد
capability U استعداد
talentless U بی استعداد
gormless U کم استعداد
verve U استعداد
talented U استعداد
simpleminded U کم استعداد
property U استعداد
brilliance U استعداد
liability to disease U استعداد
inapt U بی استعداد
ungifted U بی استعداد
ingenuity U استعداد
potentialities U استعداد
potentiality U استعداد
susceptivity U استعداد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
art U استعداد استادی
mechanical aptitude U استعداد فنی
capable U با استعداد صلاحیتدار
division slice U استعداد لشگری
arts U استعداد استادی
command strength U استعداد یکان
reproductivity U استعداد تولید
resistibility U استعداد مقاومت
strength U استعداد رزمی
strengths U استعداد رزمی
aptitude test U ازمون استعداد
aptitude tests U ازمون استعداد
shifts U نوبتی استعداد
shifted U نوبتی استعداد
shift U نوبتی استعداد
liabilities U بدهکاری استعداد
caliber U گنجایش استعداد
sconce U جمجمه استعداد
scholastic aptitude U استعداد تحصیلی
liability U بدهکاری استعداد
reproductivity U استعداد هم اوری
tendency U توجه استعداد
imitativeness U استعداد تقلید
war strenght U استعداد جنگی
capability U استعداد پیشرفت
occupational aptitude U استعداد شغلی
artistry U استعداد هنرپیشگی
child prodigy U بچهبا استعداد
indisposedness U عدم استعداد
academic aptitude U استعداد تحصیلی
capacities U استعداد مقام
end strength U استعداد نهایی
risible faculty U استعداد خنده
frost susceptibility U استعداد یخزدگی
palooka U بوکسور بی استعداد
cleverness U هوشیاری استعداد
capacity U گنجایش استعداد
indisposition U عدم استعداد
cleverer U باهوش با استعداد
artistic aptitude U استعداد هنری
clever U باهوش با استعداد
capacity U استعداد مقام
flair U استعداد خصیصه
authorized strength U استعداد مجاز
indispositions U عدم استعداد
cleverest U باهوش با استعداد
tendencies U توجه استعداد
capacities U گنجایش استعداد
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
habiliment U جامه استعداد فکری
able با استعداد صلاحیت دار
level of strength U سطح استعداد رزمی
level of strength U میزان استعداد رزمی
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
manpower cieling U سطح استعداد پرسنل
flatlander U موج سوار کم استعداد
fabllibility U استعداد خطا کردن
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
gifts U استعداد پیشکش کردن
effective strength U استعداد رزمی موثر
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
potentialize U دارای استعداد کردن
gifted U موید شخص با استعداد
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
the talnet of the country U مردم با استعداد کشور
gifts U دارای استعداد کردن
knack U صدای شلاق استعداد
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
talent for musics U استعداد یا ذوق موسیقی
accountable strength استعداد قابل توجه
naturals U مسلم استعداد ذاتی
allotropy U استعداد تغییر و تبدیل
scholastic aptitude test U ازمون استعداد تحصیلی
natural U مسلم استعداد ذاتی
gift U استعداد پیشکش کردن
gift U دارای استعداد کردن
versatile U دارای استعداد و ذوق
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
edacity U استعداد خوردن شکم پرستی
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
self rating U تعیین میزان استعداد خود
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
rhymester U شاعربی استعداد وکم مایه
Iranians have a gift of tongues. U ایرانیها استعداد زبان دارند
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
green thumb U استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
rimester U قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
one's light s U نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com