English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
no reply necessary [NRN] U نیازی به پاسخ نیست.
There's no need to elaborate. U نیازی به توضیح اضافی نیست.
bloop U عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
prefix notation U عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست
conversion tables U جدول جستجو یا مجموعهای ازنتایج ذخیره شده که به سرعت با یک فرآیند قابل دستیابی هستند و نیازی به محاسبه نتیجه نیست
flattest U بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
flat U بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
segments U بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
segment U بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
agamic U بی نیازی از جفت گیری بی نیازی از تلقیح
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
satiety U بی نیازی
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
autarky U بی نیازی اقتصادی
independence U بی نیازی ازدیگران
to accommodate U [به نیازی] جواب دادن
to comply [with] U [به نیازی] جواب دادن
self evidence U بی نیازی از اثبات بدیهیت
to meet U [به نیازی] جواب دادن
doc U دکتر
docs U دکتر
medico U دکتر
physicians U دکتر
physician U دکتر
doctored U پزشک دکتر
doctor U پزشک دکتر
l.l.d U دکتر در حقوق
doctoring U پزشک دکتر
doctors U پزشک دکتر
physicians U دکتر داروساز
physician U دکتر داروساز
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
no address operation U دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
Go and fetch a doctor! U برو یک دکتر بیاور!
doctor in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
physician in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
to play a good knife and fork U ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag U تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
He has been to see the doctor. U او [مرد] نزد دکتر بود.
Fetch a doctor at once. U زود یک دکتر پیدا کن بیاور
The doctor is a busy man . U دکتر سرش شلوغ است
practice fee U دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
standard U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
We sent for the doctor. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
ENT physician U دکتر گوش و حلق و بینی [پزشکی]
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
ENT specialist U دکتر متخصص گوش و حلق و بینی [پزشکی]
tumbles U غلت خوردن معلق خوردن
tumble U غلت خوردن معلق خوردن
tumbled U غلت خوردن معلق خوردن
tripped U لغزش خوردن سکندری خوردن
trip U لغزش خوردن سکندری خوردن
trips U لغزش خوردن سکندری خوردن
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. U در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
grog U دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
concertina fold U قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
chapters U بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapter U بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
static U MAR که تا وقتی داده می پذیرد که منبع تغذیه روشن است و داده نیازی به تنظیم مجدد ندارد
handing U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
hand U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
to drink wine U می خوردن شراب خوردن
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
raw U روش دستیابی به فایل که وقتی داده از فایل خوانده میشود نیازی به ترجمه داده یا تنظیم آن ندارد
it is well enough U بد نیست
It's not new. نو نیست.
isn't U نیست
secondary U نیست
he takes no notice of it U نیست
he is not of our number U از ما نیست
auxiliary U نیست
auxiliaries U نیست
aint U نیست
Plug and Play U یچ نیست
storage U می نیست
temporary storage U می نیست
thereis no end to it U انراپایانی نیست
There is nothing wrong with you . You are all right . U هیچیت نیست
it is nothing out of the way U غریب نیست
that is not it U این نیست
it needs not U لازم نیست
sacred cow <idiom> U چارهای نیست
static U که پویا نیست
there is no hurry U شتابی نیست
I dont remember ( recall ) . U یادم نیست
it is not in good workingorder U دایر نیست
He goes on and on . He is most persistent . U ول کن معامله نیست
that depends U معلوم نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it . U مردش نیست
it is not half bad U هیچ بد نیست
it is unnecessary U لازم نیست
it is unsuitable U مناسب نیست
niet le fait U کار او نیست
my health is tolerable U حالم بد نیست
ought not U شایسته نیست
It cant be helped. U چاره ای نیست
the ice is treach erous U یخ محکم نیست
you are written U حق با شما نیست
to make no mention of U ذکری از ان نیست
there is no hurry U عجلهای نیست
no hurry U عجلهای نیست
it's only me U کسی نیست
It is not advisable . It is inexpedient. U صلاح نیست
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
that is wrong U درست نیست
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
no trouble U زحمتی نیست
no sweat <idiom> U مشکلی نیست
he is not in it U داخل نیست
he is out of huomor U سر دماغ نیست
he is rather i. than sick U ناخوش نیست
he is a bad husband U صرفه جو نیست
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
close the door please U اگرزحمت نیست
i do not have it in me U از من ساخته نیست
It's not new. جدید نیست.
cold is merely privative U گرما نیست
he is out of huomor U سر خلق نیست
he has nothing in him U کسی نیست
he is none of my friends U او از دوستان من نیست
no object U چیزی نیست
no matter U چیزی نیست
dont mention it U چیزی نیست
he is not willing to go U نیست برود
he is out of his senses U بهوش نیست
needn't U لازم نیست
Nevermind! U مهم نیست !
it has escaped my remembrance U یاد نیست
nihilism U نیست انگاری
it is immaterial U چیزی نیست
inextinct U نیست نشده
no wonder <idiom> U تعجبی نیست
if you please U اگرزحمت نیست
There is no hot water U آب گرم نیست.
clara U هدف موجود نیست
there is no mistaking U جای اشتباه نیست
it is not a picnic U کار اسانی نیست
wrong U پیام صحیح نیست
that in nothing to me U پیش من چیزی نیست
that is taken for granted U محتاج بدلیل نیست
that is not the word for it U لغتش این نیست
that is not the question U موضوع این نیست
an illegible writing U خطی که خوانا نیست
that is not my a U این کارمن نیست
the house is occupied U خانه خالی نیست
this is not fair U این انصاف نیست
that is not the case U مطلب چنین نیست
wrongs U پیام صحیح نیست
wronging U پیام صحیح نیست
that is no great work U کار بزرگی نیست
that is no bed of roses U اش دهن سوزی نیست
needle point to say U لازم نیست بشمابگویم که
rast U هیج همچوچیزی نیست
he is indisposed to go U مایل نیست برود
it is unsatisfactory U رضایت بخش نیست
it is inadvisable to say that U گفتن ان مصلحت نیست
it is not very hard U چندان سخت نیست
it is not subject to review U دران روا نیست
is it not U ایا چنین نیست
isn't he there U ایا او اینجا نیست
it does not befit his state U در خور شان او نیست
it does not befit me to U شایسته من نیست که مرانشاید که
it does not s. the condition U واجدان شرایط نیست
it goes without saying U محتاج بذکر نیست
it is not a to go tncre U رفتن انجامصلحت نیست
it is beyond retrieve U جبران پذیر نیست
it is never the worse U دیگر بدتر که نیست
it is never the worse U هیچ بدتر نیست
if you dont object U اگر مانعی نیست
iam pretty well U نسبه حالم بد نیست
he is indisposed to go U اماده رفتن نیست
he is nod U اهل انظباط نیست
no one is here U هیچکس اینجا نیست
he is not of that stamp U ازان جنس نیست
he is not willing to go U مایل برفتن نیست
it goes without saying U نیازمند بگفتن نیست
needle point to say U احتیاج بگفتن نیست
he is unable to speak U قادربسخن گفتن نیست
means are not a U وسایل فراهم نیست
he is unequal to the task U مرد اینکار نیست
i am out of sorts U حالم خوب نیست
i am out of sorts U خلقم بجا نیست
it tells its own tale U نیازمند به توضیح نیست
i dont care a pin U مرا پروایی نیست
it is inadvisable to say that U گفتن ان مقتضی نیست
there is no question but that. U شکی نیست که) .00000
lightweights U آنچه سنگین نیست
It cannot be trifled with . It is no joking matter. U شوخی بردار نیست
unwanted U آنچه لازم نیست
I dont have the slightest(faintest)idea. U روحم خبردار نیست
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn. U عین خیالش نیست
lightweight U آنچه سنگین نیست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com