English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
In capital(block)letters. U با حرف بزرگ ؟( دستی یا چاپ؟ )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
marquee U چادر بزرگ
marquee U خیمه بزرگ سایبان
marquees U چادر بزرگ
marquees U خیمه بزرگ سایبان
jumbo U بزرگ
jumbos U بزرگ
spike U میخ بزرگ میخ طویله
database U مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
databases U مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
grandma U مادر بزرگ
grandmas U مادر بزرگ
fax U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
spider U عدسی بزرگ نمای روی قطب نما
spiders U عدسی بزرگ نمای روی قطب نما
slice U ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slices U ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
therm U معادل هزارکالری بزرگ
therms U معادل هزارکالری بزرگ
saturation U آزمایش شبکه ارتباطی , با ارسال حجم بزرگ داده وپیام روی آن
scale U کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
pillow U صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillows U صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
gather U بزرگ شدن
gathered U بزرگ شدن
sheet U یک قطعه کاغذ بزرگ
sheets U یک قطعه کاغذ بزرگ
partition U تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partitions U تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
central U که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
colon U نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
colons U نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
micro U کم بزرگ کننده
micros U کم بزرگ کننده
share U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
mammoth U فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
mammoths U فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
pontiff U کاهن بزرگ
pontiff U کشیش بزرگ پاپ
pontiffs U کاهن بزرگ
pontiffs U کشیش بزرگ پاپ
distribute U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributes U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributing U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
overlay U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
background U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
high U بزرگ
high U خیلی بزرگ
highest U بزرگ
highest U خیلی بزرگ
highs U بزرگ
highs U خیلی بزرگ
capital U حرف بزرگ
major U بزرگ
majored U بزرگ
majoring U بزرگ
capitals U کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
capitals U حالت بزرگ حروف
hamster موش بزرگ
hamsters U موش بزرگ
chute U چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
chutes U چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
name U نام یک شرکت بزرگ
names U نام یک شرکت بزرگ
walloping U بزرگ
wallopings U بزرگ
swingeing U بزرگ
halibut U نوعی ماهی پهن بزرگ
halibuts U نوعی ماهی پهن بزرگ
august U بزرگ جاه
large U بزرگ
larger U بزرگ
largest U بزرگ
enormous U بزرگ
nurture U غذا بزرگ کردن
nurtured U غذا بزرگ کردن
nurtures U غذا بزرگ کردن
nurturing U غذا بزرگ کردن
nave U سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
naves U سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
guide U EquipmentIB Processing انجمن بین المللی استفاده کنندگان کامپیوترهای بزرگ
guided U EquipmentIB Processing انجمن بین المللی استفاده کنندگان کامپیوترهای بزرگ
guides U EquipmentIB Processing انجمن بین المللی استفاده کنندگان کامپیوترهای بزرگ
common U استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
commoners U استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
commonest U استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
gross U بزرگ
gross U بزرگ کردن
grossed U بزرگ
grossed U بزرگ کردن
grosser U بزرگ
Other Matches
manual U دستور رزمی دستی سیستم دستی
craft revolving fund U حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply U اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
left handedness U چپ دستی
ready use U دم دستی
handiest U دستی
handy U دستی
levorotation U چپ دستی
handier U دستی
manual U دستی
handmade U دستی
three handed U سه دستی
portable U دستی
hand held U دستی
hand made U دستی
single-handed U یک دستی
bellows U دم دستی
palmar U کف دستی
hand operated chuck U سه نظام دستی
hand molding shop U قالبریزی دستی
manual skill U مهارت دستی
hand molding U قالبریزی دستی
tommy gun U مسلسل دستی
hand mill U اسیاب دستی
eye glass U عینک دستی
hand tool U ابزار دستی
handbill U اگهی دستی
handbills U اگهی دستی
hand saw U اره دستی
hand roller U غلطک دستی
hand receipt U رسید دستی
nattiness U زبر دستی
hand reamer U کوبه دستی
tin snips U قیچی دستی
hand organ U ارگ دستی
manual ringing U زنگ دستی
hand lade U پاتیل دستی
hand held computer U کامپیوتر دستی
manual skills U مهارتهای دستی
hand crane U جرثقیل دستی
manula shifting U اتصال دستی
hand compaction U تراکم دستی
hand compaction U توپرسازی دستی
stick shift U دندهی دستی
hand cart U چرخ دستی
hand cart U ارابه دستی
stick shifts U دندهی دستی
hand crane U بارانگیز دستی
hand drill مته دستی
portable drill مته دستی
handbag U کیف دستی
handbags U کیف دستی
hang-gliding U گلایدر دستی
cane U چوب دستی
caned U چوب دستی
canes U چوب دستی
caning U چوب دستی
hand grenade U نارنجک دستی
sub-machine gun U مسلسل دستی
line hand U دستی که نخ را می کشد
handwork U دستی دستکاری
mill file U سوهان دستی
made ground U خاک دستی
push cart U چرخ دستی
handwheel U چرخ دستی
handsaw U اره دستی
side board U میز دم دستی
paving beetle U تخماق دستی
smack U کف دستی زدن
long bow U کمان دستی
smacks U کف دستی زدن
light fingers U چابک دستی
manually U بصورت دستی
post hole auger U مته دستی
portable weir U سرریز دستی
quern U اسیاب دستی
portable receiver U رادیوی دستی
portable instrument U سنجه دستی
right handedness U راست دستی
handlist U فهرست دستی
staff gauge U اشل دستی
handhold U گیره دستی
manual labour U امضای دستی
manual operation U عمل دستی
manual operation U عملیات دستی
manual override U القای دستی
smacked U کف دستی زدن
submachinegun U مسلسل دستی
nimble fingers U چابک دستی
hand torch U مشعل دستی
hand vise U گیره دستی
hand wheel U چرخ دستی
manual adjustment U تنطیم دستی
manual control U کنترل دستی
handbell U زنگ دستی
manual controller U نافم دستی
manual cutout U افتامات دستی
manual exchange U مرکز دستی
manual input U ورودی دستی
hand lever U اهرم دستی
manual pinion shift U استارت دستی
inexperience U خام دستی
sideboard U میز دم دستی
sideboards U میز دم دستی
alggardness U کند دستی
carpenter's clamp U پیچ دستی
bull horn U بلندگوی دستی
bitstock U مته دستی
handbook U کتاب دستی
close fistedness U خشک دستی
cold link U پیوند دستی
drawing hand U دستی که زه را می کشد
adeptly U زبر دستی
adeptness U زبر دستی
door bundle U بارهای دستی
desk checking U بررسی دستی
crank handle U اهرم دستی
handicraft U صنعت دستی
hand knot U گره دستی
handbooks U کتاب دستی
handcart U چرخ دستی
handcarts U ارابه دستی
handcarts U چرخ دستی
bungle U خام دستی
bungled U خام دستی
bungles U خام دستی
bungling U خام دستی
clumsiness U خام دستی
handcart U ارابه دستی
Jim Crow U ریل خم کن دستی
attache case U کیف دستی
handicrafts U صنایع دستی
pushcarts U ارابه دستی
handicraft U پیشه دستی
handicraft U کار دستی
pushcart U ارابه دستی
handicraft U هنر دستی
string hand U دستی که زه را می کشد
dug well U چاه دستی
skill U چیره دستی
egg beater همزن دستی
gimlets U مته دستی
go devil U ارابه دستی
manual focusing knob U دکمهزوم دستی
hand power winch U جراثقال دستی
hand cable winch U جراثقال دستی
hand brake U ترمز دستی
trial balloon <idiom> U یک دستی زدن
concertina U ارغنون دستی
guns U تلمبه دستی
hand augger U مته دستی
gimlet U مته دستی
sub-machine guns U تیربار دستی
dump barrow U حرخ دستی
concertinas U ارغنون دستی
end table U میزکوچک دم دستی
concertinaing U ارغنون دستی
concertinaed U ارغنون دستی
fly bill U اعلان دستی
fly bill U اگهی دستی
fly sheet U اعلانات دستی
foozle U خام دستی
sub-machine gun U تیربار دستی
gaucherie U خام دستی
sub-machine guns U مسلسل دستی
gun U تلمبه دستی
manipular U وابسته بکارهای دستی
lubber U خام دستی کردن
manual recalculation U محاسبه مجدد دستی
semaphore U مخابره با پرچم دستی
manual lever control U کنترل اهرم دستی
forestalls U پیش دستی کردن بر
misery U تهی دستی نکبت
miseries U تهی دستی نکبت
manipulatory U وابسته بکارهای دستی
forestalled U پیش دستی کردن بر
forestall U پیش دستی کردن بر
maulstick U زیر دستی دستگیره
mahlstick U زیر دستی دستگیره
wheelbarrow U چرخ دستی فرقان
naivety U بی ریایی خام دستی
foozle U باخام دستی زدن
free head grinding U سنگ زنی دستی
hand loom U دستگاه بافندگی دستی
hand lever operated grease gun U تلمبه دستی گریس
hand lead U بولت ژرفایاب دستی
hand lead U عمق یاب دستی
get round U پیش دستی کردن بر
go devil U ماشین بذرپاش دستی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com