Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
kindlily
U
با تمایل به مهربانی مهربانانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
endearing
U
مهربانانه
goodness
U
مهربانی
affectioned
U
مهربانی
affection
U
مهربانی
benignancy
U
مهربانی
benignancyh
U
مهربانی
kind heartedness
U
مهربانی
benignity
U
مهربانی
good f.
U
مهربانی
loving kindness
U
مهربانی
affectionateness
U
مهربانی
obligingness
U
مهربانی
kindnesses
U
مهربانی
vibes
U
مهربانی
kindliness
U
مهربانی
kindness
U
مهربانی
warm bloodedness
U
مهربانی
complacently
U
با مهربانی
affability
U
مهربانی
warmhearted
U
مهربان مهربانی
he showed me kindness
U
با من مهربانی کرد
brotherly
U
از روی مهربانی
affableness
U
مهربانی خوشرویی
amiably
U
از روی مهربانی
kindness to subordinates
U
مهربانی بزیردستان
warm blooded
U
خونگرمی مهربانی
tendresse
U
مهربانی شفقت
warmheartedness
U
مهربانی خونگرمی
obligingly
U
از روی مهربانی
cordiality
U
مودت قلبی مهربانی
he was very kind indeed
U
واقعابسیار مهربانی کرد
more kicks than half pence
U
بیش از مهربانی نیش
he is blind to kindness
U
مهربانی نمیفهمد چیست
amiability or amiableness
U
مهربانی خوش مشربی
milk of human kindness
U
مهربانی طبیعی بشر
amiability
U
مهربانی خوش مشربی
kind
U
مهربانی شفقت امیز
kindest
U
مهربانی شفقت امیز
kinds
U
مهربانی شفقت امیز
i repaid his kindress in kind
U
مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i will return his kindness
U
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
blithe
U
خوش ادم شوخ ومهربان مهربانی
imeant that he is kind
U
مقصودم اینست که ادم مهربانی است
regular guy
<idiom>
U
شخص مهربانی که همه با دوست هستند
declination
U
تمایل
month's mind
U
تمایل
appetence
U
تمایل
left justification
U
تمایل به چپ
gravitation
U
تمایل
nisus
U
تمایل
proneness
U
تمایل
appetency
U
تمایل
recumbency
U
تمایل
appetence or tency
U
تمایل
addictedness
U
تمایل
aclinic
U
بی تمایل
trepan
U
تمایل
sentiment
U
تمایل
propensity
U
تمایل
tendencies
U
تمایل
tendency
U
تمایل
disinclined
U
بی تمایل
leaning
U
تمایل
proclivity
U
تمایل
orientation
U
تمایل
trends
U
تمایل
trend
U
تمایل
pendulums
U
تمایل
pendulum
U
تمایل
propensities
U
تمایل
liking
U
تمایل
would
U
تمایل
leanings
U
تمایل
unwilling
U
بی تمایل
proclivities
U
تمایل
intentions
U
تمایل
intention
U
تمایل
disposition
U
تمایل
the herd instinct
U
تمایل بگروه
proclivity to steal
U
تمایل بدزدی
portraint orientation
U
تمایل عمودی
gusts
U
تمایل مزمزه
central tendency
U
تمایل به مرکز
gust
U
تمایل مزمزه
propensity
U
تمایل طبیعی
propend
U
تمایل داشتن
propensities
U
تمایل طبیعی
declinatory
U
دارای تمایل
aptitudes
U
تمایل طبیعی
sinistral
U
تمایل بچپ
landscape orientation
U
تمایل افقی
trepan
U
تمایل داشتن
aptitude
U
تمایل طبیعی
fugitiveness
U
تمایل به فرار
self immolation
U
تمایل به خودکشی
falloff
U
تمایل داشتن
predispostion
U
تمایل قبلی
propensity to consume
U
تمایل به مصرف
reactive tendency
U
تمایل واکنشی
fantasies
U
میل تمایل
streaked
U
تمایل میل
streaking
U
تمایل میل
streaks
U
تمایل میل
hang
U
تردید تمایل
preoccupation
U
تمایل شیفتگی
tilt
U
کجی تمایل
tilted
U
کجی تمایل
inclination
U
تمایل شیب
streak
U
تمایل میل
veins
U
حالت تمایل
fantasy
U
میل تمایل
affect
U
تمایل داشتن
affects
U
تمایل داشتن
predilections
U
تمایل قبلی
caprice
U
تمایل فکری
caprices
U
تمایل فکری
vein
U
حالت تمایل
predilection
U
تمایل قبلی
tilts
U
کجی تمایل
inclining
U
تعظیم تمایل
leans
U
تمایل داشتن
leaned
U
تمایل داشتن
lean
U
تمایل داشتن
work effort
U
تمایل به کار
against his grain
U
برخلاف تمایل او
list
U
تمایل کجی
polarities
U
تمایل قطبی
polarity
U
تمایل قطبی
hangs
U
تردید تمایل
disinclination
U
عدم تمایل
wish
[would like]
U
تمایل داشتن
antipathetic
U
فاقد تمایل
preoccupations
U
تمایل شیفتگی
propensity to do evil
U
تمایل به بدی کردن
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
express willingness
U
اظهار تمایل کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن
odds
U
تمایل بیک سو احتمالات
proclivities
U
تمایل طبیعی بچیز بد
uptrend
U
تمایل بسوی بالا
tilt angle
U
زاویه تمایل به طرفین
take to
U
تمایل پیدا کردن به
turn
U
تمایل تغییر جهت
turns
U
تمایل تغییر جهت
biases
U
تمایل بیک طرف
evasiveness
U
تمایل به طفره یاگریز
argumentativeness
U
تمایل یاعادت به جدال
tendency toward something
U
تمایل به سوی چیزی
inclination for any thing
U
تمایل یا میل بچیزی
proclivity
U
تمایل طبیعی بچیز بد
yen
U
تمایل رغبت شدید
hade
U
تمایل پیدا کردن
low marginal propensity to cunsume
U
تمایل ارام به مصرف
bias
U
تمایل بیک طرف
rapprochement
U
نزدیکی تمایل بدوستی
marginal propensity to expend
U
تمایل نهائی به مخارج
marginal propensity to absorb
U
تمایل نهائی به جذب
heredity
U
تمایل برگشت باصل توارث
frigid
U
دارای اندکی تمایل جنسی
frigidity
U
کمی تمایل درقوای جنسی
declaration of intention
U
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
diathesis
U
تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
tenor
U
تمایل صدای زیر مردانه
worldliness
U
تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
diminishing utility
U
قانون تقلیل تمایل به مصرف
prepossession
U
اشغال قبلی تمایل بیجهت
helm
U
تمایل قایق به انحراف از مسیر
desirability
U
درجه تمایل شرایط مطلوب
adductor
U
تمایل عضو بطرف محور
tenors
U
تمایل صدای زیر مردانه
helms
U
تمایل قایق به انحراف از مسیر
bear out
U
تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
negative diheral
U
تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
levorotary
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
undersexed
U
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
levorotatory
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
lug out
U
تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
oversteer
U
تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
labialism
U
حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
p in favour of a person
U
تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
Appetite comes with eating.
<proverb>
U
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
wing heavy
U
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
spill wind
U
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
bear in
U
تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
understeer
U
تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
cathedral
U
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedrals
U
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
isoclinal line
U
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
exparte
U
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
isoclinic line
U
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
diminishing utility
U
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
margin propensity to consume
U
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com