Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
body and soul
<idiom>
U
با تمام وجود
I love her with my whole being .
U
با تمام وجود دوستش دارم
She loves him in spite lf sll his faults .
U
با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
protest
U
اعتراض اعتراض کردن
protested
U
اعتراض اعتراض کردن
protests
U
اعتراض اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض اعتراض کردن
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
an fitting
U
رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
protestingly
U
بطور اعتراض ازروی اعتراض
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
fussed
U
اعتراض کردن
fulminates
U
اعتراض کردن
fusses
U
اعتراض کردن
fussing
U
اعتراض کردن
direct objects
U
اعتراض کردن
impugning
U
اعتراض کردن
except
U
اعتراض کردن
fuss
U
اعتراض کردن
to a on or upon
U
اعتراض کردن بر
impugned
U
اعتراض کردن
squawk
U
اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض کردن
protests
U
اعتراض کردن
to enter a protest
U
اعتراض کردن
impugn
U
اعتراض کردن
protested
U
اعتراض کردن
contesting
U
اعتراض کردن
objected
U
اعتراض کردن
object
U
اعتراض کردن
protest
U
اعتراض کردن
exept
U
اعتراض کردن
contests
U
اعتراض کردن
indirect objects
U
اعتراض کردن
to e. a protest
U
اعتراض کردن
obtest
U
اعتراض کردن
take exception to
U
اعتراض کردن به
fulminate
U
اعتراض کردن
contest
U
اعتراض کردن
squawked
U
اعتراض کردن
appose
U
اعتراض کردن
impugns
U
اعتراض کردن
objects
U
اعتراض کردن
contested
U
اعتراض کردن
squawks
U
اعتراض کردن
fulminated
U
اعتراض کردن
objecting
U
اعتراض کردن
to cry shame upon
U
اعتراض سخت بر...کردن
to protest against something
U
به چیزی اعتراض کردن
condemnations
U
محکوم کردن اعتراض
direct objects
U
کالا اعتراض کردن
objects
U
کالا اعتراض کردن
to take exception to anything
U
به چیزی اعتراض کردن
indirect objects
U
کالا اعتراض کردن
objecting
U
کالا اعتراض کردن
objected
U
کالا اعتراض کردن
condemnation
U
محکوم کردن اعتراض
object
U
کالا اعتراض کردن
to venture on an objection
U
باجرات اعتراض به کسی کردن
animadvert
U
اعتراض کردن متوجه شدن
to plead against a decision
U
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
litigate
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
fin de non recevoir
U
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
condemn
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
substantialize
U
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
resident
U
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
residents
U
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
selected
U
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
select
U
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
selects
U
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
get through
U
تمام کردن
fulfilling
U
تمام کردن
integrates
U
تمام کردن
integrate
U
تمام کردن
attaining
U
تمام کردن
go through with
<idiom>
U
تمام کردن
get (something) over with
<idiom>
U
تمام کردن
to run away with
U
تمام کردن
attains
U
تمام کردن
to see out
U
تمام کردن
to see through
U
تمام کردن
integrating
U
تمام کردن
use up
U
تمام کردن
fulfill
U
تمام کردن
fiddle away
U
تمام کردن
fulfils
U
تمام کردن
attain
U
تمام کردن
fulfilled
U
تمام کردن
attained
U
تمام کردن
fulfills
U
تمام کردن
fulfil
U
تمام کردن
run out of
U
تمام کردن
to eat up
U
تمام کردن
to fill out
U
تمام کردن
forth
U
تمام کردن
to finish off
U
تمام کردن
residents
U
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
Pronoia
U
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
declaration
U
نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
resident
U
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
declarative statement
U
نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
declarations
U
نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
robustness
U
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
to apply for written testimony
U
استشهاد تمام کردن
nip and tuck
<idiom>
U
به سختی تمام کردن
make a day of it
<idiom>
U
تمام روزکار کردن
exhaust
U
تمام کردن بادقت بحث کردن
exhausts
U
تمام کردن بادقت بحث کردن
ceased
U
بند امدن تمام کردن
end
U
تمام کردن خاتمه دادن
done with
<idiom>
U
تمام کردن استفاده از چیزی
for all one is worth
<idiom>
U
تمام سعی خودرا کردن
ends
U
تمام کردن خاتمه دادن
ceases
U
بند امدن تمام کردن
unquote
U
نقل قول را تمام کردن
use up
U
تمام شدن مصرف کردن
processes
U
بانجام رساندن تمام کردن
call it quits
<idiom>
U
متوقف کردن تمام کار
cease
U
بند امدن تمام کردن
ceasing
U
بند امدن تمام کردن
ended
U
تمام کردن خاتمه دادن
process
U
بانجام رساندن تمام کردن
to get done with
U
خاتمه دادن تمام کردن
do one's best
<idiom>
U
تمام تلاش خودرا کردن
shoot one's wad
<idiom>
U
تمام پول را خرج کردن
see out
<idiom>
U
تمام کردن وخارج شدن
dost
U
بپایان رسانیدن تمام کردن
finish
U
تمام کردن رنگ وروغن زدن
fish out
U
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
polish off
U
از جلو کسی درامدن تمام کردن
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
finishes
U
تمام کردن رنگ وروغن زدن
routing
U
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
speed
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erase
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speeds
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erased
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
strike out
U
تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
erasing
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erases
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
zaps
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of
U
موقوف کردن تمام کردن
To sell at coast price .
U
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
to listen with rapt attention
U
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
clearer
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on
<idiom>
U
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
clears
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
HyperTerminal
U
برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
impugnation
U
اعتراض
protestations
U
اعتراض
protested
U
اعتراض
protestation
U
اعتراض
condemnation
U
اعتراض
objections
U
اعتراض
protests
U
اعتراض
impugnment
U
اعتراض
protesting
U
اعتراض
protest
U
اعتراض
exception
U
اعتراض
exceptions
U
اعتراض
challenged
U
اعتراض
remonstrance
U
اعتراض
challenge
U
اعتراض
challenges
U
اعتراض
contestation
U
اعتراض
condemnations
U
اعتراض
impeachment
U
اعتراض
animadversion
U
اعتراض
power of reservation
U
حق اعتراض
objection
U
اعتراض
chains
U
متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chain
U
متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
protest for non acceptance
U
اعتراض نکول
objectionable
U
قابل اعتراض
objected
U
اعتراض داشتن
demurrant
U
اعتراض کننده
challengeable
U
قابل اعتراض
kicker
U
اعتراض کننده
demurrer
U
اعتراض کننده
disputable
U
اعتراض پذیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com