English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
You look ridiculous in that old hat . U با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry U نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
To live on borrowed money . To play for time . U این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
paralleled U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
cask U کلاه جنگی کلاه خود
casks U کلاه جنگی کلاه خود
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
jasey U کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
modiste U کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
looked U قیافه
look U قیافه
leers U قیافه
unfavorable U بد قیافه
gestured U قیافه
countenancing U قیافه
gesturing U قیافه
gesture U قیافه
mien U قیافه
countenances U قیافه
countenanced U قیافه
facial expression U قیافه
looks U قیافه
leered U قیافه
sight U قیافه
leer U قیافه
expression U قیافه
expressions U قیافه
countenance U قیافه
sights U قیافه
leering U قیافه
snoot U قیافه
old red sandstone U سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
To strike an a attitude . To put on a stern look . U قیافه گرفتن
geste U قیافه اشاره
gest U قیافه اشاره
gauntly U با قیافه بدsmear
poses U قیافه گرفتن
expressionless U قیافه ناگویا
physignomy U قیافه شناسی
good-looking <adj.> U خوش قیافه
pose U قیافه گرفتن
posed U قیافه گرفتن
death mask U قیافه مرده
death masks U قیافه مرده
posing U قیافه گرفتن
semblance U قیافه فن قوی
goodlooking U خوش قیافه
physiognomist U قیافه شناس
pull a long face <idiom> U قیافه گرفتن
grimness U قیافه سبع
jack pudding U مسخره
hobbyhorse U مسخره
harlequin U مسخره
jeap puddoing U مسخره
zany U مسخره
jeer U مسخره
jeered U مسخره
jeering U مسخره
farceur U مسخره
funny man U مسخره
jeers U مسخره
snash U مسخره
cockeyed U مسخره
sikt U مسخره
dulte U مسخره
dult U مسخره
clown U مسخره
clowned U مسخره
mockery U مسخره
clowns U مسخره
loutish U مسخره
witticisms U مسخره
witticism U مسخره
rustic U مسخره
skits U مسخره
skit U مسخره
clowning U مسخره
masqueraded U قیافه فاهری بخوددادن
masquerade U قیافه فاهری بخوددادن
deadpan U قیافه خشک و بی روح
leers U رنگ قیافه منظر
leering U رنگ قیافه منظر
masquerading U قیافه فاهری بخوددادن
handsome U خوش قیافه زیبا
masquerades U قیافه فاهری بخوددادن
posers U ژستو قیافه گیر
physiognomies U قیافه شناسی سیما
disguise U تغییر قیافه دادن
disguised U تغییر قیافه دادن
disguises U تغییر قیافه دادن
physiognomy U قیافه شناسی سیما
leer U رنگ قیافه منظر
disguising U تغییر قیافه دادن
as plain as a pikestaff <idiom> U مثل شیربرنج [قیافه]
leered U رنگ قیافه منظر
to have the g.in one's face U قیافه شوم داشتن
poseur U ژستو قیافه گیر
looker U خوش قیافه نگهدار
poseurs U ژستو قیافه گیر
poser U ژستو قیافه گیر
to keep one's countenance U قیافه خودراتغییر دادن
posing U قیافه گیری برای عکسبرداری
She is beginning to lose her looks . U قیافه اش را دارد از دست می دهد
pose U قیافه گیری برای عکسبرداری
pokerface U قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
disguisement U تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
poses U قیافه گیری برای عکسبرداری
posed U قیافه گیری برای عکسبرداری
physiognomically U موافق علم قیافه شناسی
deadpan U قیافه خشک و بی روح داشتن
guises U تغییر قیافه لباس مبدل
snooty U دارای قیافه تحقیر امیز
solid looking U دارای قیافه جامد وبیروح
snoot U شکلک دراوردن قیافه گرفتن
guise U تغییر قیافه لباس مبدل
She is a good – looker . U دختر خوش قیافه ای است
to change one's countenance U تغییر قیافه یا رنگ دادن
satirizes U مسخره کردن
imps U مسخره کردن
fooled U دلقک مسخره
satirize U مسخره کردن
fooling U دلقک مسخره
antic U بی تناسب مسخره
fools U دلقک مسخره
imp U مسخره کردن
illude U مسخره کردن
satirizing U مسخره کردن
satirized U مسخره کردن
burlesque U مسخره امیز
satirising U مسخره کردن
droll U مسخره امیز
satirises U مسخره کردن
satirised U مسخره کردن
floppies U مسخره وار
floppy U مسخره وار
burlesques U مسخره امیز
fool U دلقک مسخره
spoofs U کلاهبرداری مسخره
What a ridicrlous idea ! U چه حرف مسخره یی !
to smile at U مسخره کردن
quizzes U مسخره کردن
to make fun of U مسخره کردن
to make merry over U مسخره کردن
ridiculous U مسخره امیز
to set at nought U مسخره کردن
fair game U مسخره کردنی
quiz U مسخره کردن
punchinello U لوده مسخره
farcical U مسخره امیز
spoof U کلاهبرداری مسخره
The town has a European look. U این شهر قیافه اروپایی دارد
physiognomical U مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
physiognomic U وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
physiognomonic U تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
straight face U چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
goof around U خود را مسخره قراردادن
tolaugh.atany thing U استهزاکردن مسخره کردن
irony U مسخره پنهان سازی
Don't be ridiculous! U خودت را مسخره نکن!
ironies U مسخره پنهان سازی
flump U مسخره وارراه رفتن
to take fun at U استهزاکردن مسخره کردن
It is ridicrlous . I t is a farce . U اصلا" مسخره است
mowers U علف چین مسخره
mower U علف چین مسخره
To fool arounk . U مسخره بازی درآوردن
She ridicules every one U همه را مسخره می کند
To make fun of someone . To poke fun at someone . U کسی را مسخره کردن
parody U تقلید مسخره امیزکردن
parodies U تقلید مسخره امیزکردن
fool around U خود را مسخره قراردادن
She flirts with every handsome man she meets . U برای هر مرد خوش قیافه ای قر وغمزه می آید
To reduce something to the absurd . To make a travesty of something . U چیزی را بصورت مسخره درآوردن
befool U مسخره کردن گول زدن
kidding U دست انداختن مسخره کردن
kidded U دست انداختن مسخره کردن
jeers U سخن مسخره امیز گفتن
travesties U تقلید مسخره امیز کردن
jape U لطیفه زدن مسخره کردن
travesty U تقلید مسخره امیز کردن
kid U دست انداختن مسخره کردن
jeering U سخن مسخره امیز گفتن
jeer U سخن مسخره امیز گفتن
jeered U سخن مسخره امیز گفتن
to poke fun at any one U با شوخی یا مسخره کسیرابستوه اوردن
Why do you ridicule my suggestion? U چرا پیشنهاد مرا مسخره می کنی ؟
To tease someone. To pull someonelet. U کسی را دست انداختن ( مسخره کردن )
That's just ridiculous! U این که واقعا مسخره است! [طنز]
can not judge a book by its cover <idiom> U [چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
as if to add insult to injury <idiom> U با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
opera bouffe U اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
Your slander is completely preposterous . U تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
soubrette U بانویی که درنمایشات نقش فضولباشی ودسیسه کار را بازی میکند مسخره
rub something in <idiom> U دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com