Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
extravagantly
U
با افراط کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
extremism
U
افراط کاری عقیده افراطی
ultraism
U
افراط کاری
Other Matches
self indulgence
U
افراط
excesses
U
افراط
inordinacy
U
افراط
inordinateness
U
افراط
overindulgence
U
افراط
extravagances
U
افراط
excess
U
افراط
excessive use
U
افراط
excessiveness
U
افراط
exorbitance
U
افراط
extremeness
U
افراط
fulsomeness
U
افراط
superfluity
U
افراط
extravagance
U
افراط
frills
U
افراط
frill
U
افراط
intemperance
U
افراط
extremism
U
افراط گرایی
indulging
U
افراط کردن
distemperate
U
افراط کار
indulges
U
افراط کردن
exorbitance
U
زیادی افراط
outrageousness
U
تجاوز افراط
indulged
U
افراط کردن
overindulge
U
افراط ورزیدن
indulge
U
افراط کردن
excess
U
افراط بی اعتدالی
enormously
U
بحد افراط
hard line
U
افراط آمیز
extremities
U
افراط و تفریط
wanton
U
افراط کردن
excesses
U
افراط بی اعتدالی
self indulgent
U
افراط کار
extravagantly
U
با افراط زیاد
excessively
U
بحد افراط
hypercriticism
U
افراط در انتقاد
to run to extremes
U
افراط وتفریطکردن
to carry to excess
U
افراط کردن در
self-indulgent
U
افراط کار
extremity
U
افراط و تفریط
scrupulously
U
بحد افراط
intemperate
U
افراط کار
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
golden mean
U
برکناری از افراط و تفریط
to take an extreme course
U
افراط یاتفریط کردن
oxyopia
U
تزئینی بحد افراط
indulgence
U
زیاده روی افراط
indulgences
U
از راه افراط بخشیدن
cachinnate
U
در خنده افراط کردن
carouse
U
در مشروب افراط کردن
carousing
U
در مشروب افراط کردن
indulgences
U
زیاده روی افراط
overbuy
U
در خرید افراط کردن
indulgence
U
از راه افراط بخشیدن
take an extreme course
U
افراط یا تفریط کردن
potation
U
جرعه افراط در شرب
supererogation
U
افراط در انجام وفیفه
wasteful
U
افراط کار متلف
go to extreme
U
افراط و تفریط کردن
religiose
U
دیندار بحط افراط
carouses
U
در مشروب افراط کردن
caroused
U
در مشروب افراط کردن
intemperately
U
ازروی افراط با زیاده روی
profit cannibalism
U
افراط در تخفیف و ارزان فروشی
purism
U
افراط در استعمال صحیح الفاظ
radicals
U
افراطی افراط گرا ریشهای
plethora
U
ازدیاد خون در یک نقطه افراط
overmuch
U
بحد افراط بمقدار زیاد
radical
U
افراطی افراط گرا ریشهای
overnice
U
دقت گیر بحد افراط
ultra individualism
U
اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
prudishness
U
نمایش عفت یااداب بحد افراط
overacts
U
در ایفای نقش خود افراط کردن
boozes
U
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
blase
U
بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
boozed
U
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
booze
U
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
radicalism
U
گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
overact
U
در ایفای نقش خود افراط کردن
flag-waving
U
میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag waving
U
میهن پرستی بحد افراط وجنون
boozing
U
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
overacted
U
در ایفای نقش خود افراط کردن
overacting
U
در ایفای نقش خود افراط کردن
red tapery
U
رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
overtrading
U
بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
chauvinism
U
افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
acnerosacea
U
ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
hyper-
U
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper
U
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
legalism
U
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
bureaucreacy
U
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
bumming
U
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bum
U
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed
U
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bums
U
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
overspend
U
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
lavishes
U
ولخرجی کردن افراط کردن
lavish
U
ولخرجی کردن افراط کردن
lavished
U
ولخرجی کردن افراط کردن
lavishing
U
ولخرجی کردن افراط کردن
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
curry
U
کاری
malfunctions
U
کژ کاری
malfunctioned
U
کژ کاری
malfunction
U
کژ کاری
intent on doing anything
U
کاری
plasterwork
U
گچ کاری
impotency
U
کاری
curry powders
U
کاری
plastering
U
گچ کاری
electroplating
U
اب کاری
currie
U
کاری
parget
U
گچ کاری
slobbery
U
تف کاری
curries
U
کاری
impotence
U
کاری
hypofunction
U
کم کاری
flower piece
U
گل کاری
under employment
U
کم کاری
curry powder
U
کاری
active
U
کاری
inaction
U
بی کاری
effective
U
کاری
feckful
U
کاری
in return
U
درعوض
[کاری]
by way of reciprocation
U
در تلافی
[کاری]
extruding
U
چکش کاری
illuminations
U
تذهیب کاری
illumination
U
تذهیب کاری
anaplasty
U
پیوند کاری
blindage
U
صیقل کاری
by way of reciprocation
U
درعوض
[کاری]
brick work
U
سفت کاری
brick work
U
اجر کاری
plating
U
روکش کاری
boo boo
U
اشتباه کاری
in return
U
به جای
[کاری]
by way of reciprocation
U
به جای
[کاری]
delicacy of touch
U
ریزه کاری
pique
U
منبت کاری
argentation
U
نقره کاری
metallurgy
U
فلز کاری
disguised underemployment
U
کم کاری پنهان
burnishing
U
پرداخت کاری
metalwork
U
فلز کاری
extrude
U
چکش کاری
extruded
U
چکش کاری
discreetness
U
احتیاط کاری
extrudes
U
چکش کاری
burnishing
U
صیقل کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .
U
تو کجای کاری
d. touch
U
نازک کاری
latticework
U
شبکه کاری
hammering
U
چکش کاری
working set
U
مجموعه کاری
lay off
U
فصل کم کاری
latticing
U
شبکه کاری
lattice work
U
شبکه کاری
working storage
U
حافظه کاری
knurled tool
U
ابزار اج کاری
cautiousness
U
احتیاط کاری
caulking
U
بتونه کاری
insulation
U
عایق کاری
compulsiveness
U
مکرر کاری
conservativeness
U
محافظه کاری
chromium plating
U
اب کرم کاری
contouring operation
U
فرم کاری
cementation
U
سیمان کاری
cementation
U
سمنت کاری
workgroup
U
گروه کاری
lead work
U
سرب کاری
working storage
U
انباره کاری
it is a soft snap
U
کاری ندارد
sew
U
سوزن کاری
counterattack
U
بدل کاری
business hours
U
ساعت کاری
in return
U
در تلافی
[کاری]
bumping tool
U
ابزار خم کاری
come to
<idiom>
U
شروع کاری
crypianalysis
U
پنهان کاری
calk
U
بتونه کاری
cartwhip
U
شلاق کاری
canniness
U
ملاحظه کاری
brocade
U
زری کاری
energetic
U
جدی کاری
contrasuggestibility
U
وارون کاری
cotton plantation
U
پنبه کاری
brickworks
U
سفت کاری
frustrate
U
بدل کاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com