English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
complement U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
complement U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
Other Matches
augend U عددی که عدد دیگر به آن اضافه میشود تا حاصل بدست آید
addressing U . که بعد به آن اضافه میشود تا آدرس مورد نظر بدست آید
join U دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
joined U دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
joins U دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
back up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back-up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
add U اضافه کردن
adds U اضافه کردن
eke U اضافه کردن بر
adding U اضافه کردن
subjoin U اضافه کردن
step up U اضافه کردن
imburse U اضافه کردن
add U اضافه کردن
append U اضافه کردن
to shuffle from hand to hand U دست بدست کردن
to gain time U دست بدست کردن
superadd U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superaddition U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
add in memory اضافه کردن به حافظه
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
gerund U اسمی که از اضافه کردن
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
overdraw U اضافه برداشت کردن
bought U خریداری کردن بدست اوردن
win U بدست اوردن تحصیل کردن
get U بدست اوردن فراهم کردن
wins U بدست اوردن تحصیل کردن
getting U بدست اوردن فراهم کردن
gets U بدست اوردن فراهم کردن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
reaping U جمع اوری کردن بدست اوردن
To pick up (to lose) the thread of conversation. U رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
reap U جمع اوری کردن بدست اوردن
reaped U جمع اوری کردن بدست اوردن
nine's complement U که با کم کردن هر رقم عدد از 9 بدست می آید
reoccupy U دنبال کردن دوباره بدست اوردن
reaps U جمع اوری کردن بدست اوردن
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
investigates U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
complemented U که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complementing U که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complement U که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
investigate U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
complements U که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
investigating U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
grosser U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
condition U اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
augment U اضافه کردن تقویت کردن
augmented U اضافه کردن تقویت کردن
aggravates U اضافه کردن خشمگین کردن
augments U اضافه کردن تقویت کردن
aggravated U اضافه کردن خشمگین کردن
aggravate U اضافه کردن خشمگین کردن
augmenting U اضافه کردن تقویت کردن
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
lion heart U مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
complement U مکمل
one's complement U مکمل یک
complemented U مکمل
supplementary U مکمل
integrant U مکمل
supplements U مکمل
supplementing U مکمل
supplement U مکمل
ten's complement U مکمل 01
supplemented U مکمل
two's complement U مکمل 2
completive U مکمل
complementing U مکمل
nine's complement U مکمل 9
complementarity U مکمل
complements U مکمل
complementary U مکمل
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
fan cameras U دوربینهای مکمل
complement U متمم مکمل
complementary U زاویه مکمل
additional moment U لنگر مکمل
objective complement U مکمل موضوع
supplementary U اضافی مکمل
codicil U مکمل وصیتنامه
integrant U جزء مکمل
complements U حد مجاز مکمل
complementary goals U اهداف مکمل
complements U مکمل دهدهی
complementary factors U عوامل مکمل
complementary demand U تقاضای مکمل
complementary colors U رنگهای مکمل
codicillary U مکمل وصیتنامه
complementary resources U منابع مکمل
additional <adj.> U مکمل اضافی
radix complement U مکمل مبنا
codicils U مکمل وصیتنامه
integral part U جزء مکمل
complementary goods U کالاهای مکمل
complemented U مکمل دهدهی
complemented U متمم مکمل
nine's complement U مکمل دهدهی
complement U مکمل دهدهی
self complementing code U کد خود مکمل
complementing U متمم مکمل
complementing U حد مجاز مکمل
complementing U مکمل دهدهی
true complement U مکمل صحیح
supplementary costs U هزینههای مکمل
true complement U مکمل واقعی
complement U حد مجاز مکمل
complements U متمم مکمل
complemented U حد مجاز مکمل
dithers U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
supplements U الحاق زاویه مکمل
supplementing U الحاق زاویه مکمل
supplemented U الحاق زاویه مکمل
supplement U الحاق زاویه مکمل
additional bending moment U لنگر خشمی مکمل
makeweight U چیز یاعضو مکمل
the i. parts of a whole U بخش هایی مکمل یک چیزدرست
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
complementing U رقم دودویی که مکمل شده است
complements U رقم دودویی که مکمل شده است
complement U رقم دودویی که مکمل شده است
complemented U رقم دودویی که مکمل شده است
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
graphics U تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
overloads U زیاد بار کردن اضافه بار
overload U زیاد بار کردن اضافه بار
overloaded U زیاد بار کردن اضافه بار
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
at the hand of U بدست
by U بدست
gains U بدست اوردن
procurable U بدست اوردنی
gained U بدست آوردن
gained U بدست اوردن
get round U بدست اوردن
gain U بدست آوردن
obtainable U بدست اوردنی
getting U بدست اوردن
pick up U بدست اوردن
come by <idiom> U بدست آوردن
impetrate U بدست اوردن
hand in hand U دست بدست
procurement U بدست اوری
get at able U بدست اوردنی
come by U بدست اوردن
gains U بدست آوردن
get table U بدست اوردنی
attenuation U بدست آوردن
obtain U بدست اوردن
acquires U بدست اوردن
acquiring U بدست اوردن
provider U بدست اورنده
providers U بدست اورنده
get U بدست امده
offers U بدست اوردن
offered U بدست اوردن
offer U بدست اوردن
manual U وابسته بدست
acquirer U بدست اورنده
acquirable U بدست اوردنی
to come to hand U بدست امدن
obtainment U بدست اوری
procurer U بدست اورنده
attainable U بدست اوردنی
obtained U بدست اوردن
getting U بدست امده
catcher U بدست اورنده
gain U بدست اوردن
obtains U بدست اوردن
gets U بدست اوردن
gets U بدست امده
acquire بدست آوردن
get U بدست اوردن
catch U بدست اوردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com