Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
capable
U
با استعداد صلاحیتدار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capable
U
صلاحیتدار
competent
U
صلاحیتدار
competent authorities
U
مقامات صلاحیتدار
local authority
U
مرجع صلاحیتدار محلی
convening authority
U
مقام صلاحیتدار موقت
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
capacitate
U
لایق کردن صلاحیتدار کردن
capacities
U
استعداد
liability to disease
U
استعداد
potentiality
U
استعداد
geniuses
U
استعداد
genius
U
استعداد
unintelligent
U
بی استعداد
capability
U
استعداد
brilliance
U
استعداد
amplitude
U
استعداد
aptness
U
استعداد
verve
U
استعداد
cabiler
U
استعداد
endowments
U
استعداد
endowment
U
استعداد
potentialities
U
استعداد
talents
U
استعداد
talent
U
استعداد
talented
U
استعداد
predispostion
U
استعداد
ungifted
U
بی استعداد
aptitudes
U
استعداد
gifted
U
با استعداد
aptitude
U
استعداد
parted
U
با استعداد
gormless
U
کم استعداد
turns
U
استعداد
turn
U
استعداد
susceptibility
U
استعداد
inapt
U
بی استعداد
capacity
U
استعداد
property
U
استعداد
simpleminded
U
کم استعداد
susceptivity
U
استعداد
talentless
U
بی استعداد
ingenuity
U
استعداد
authorized strength
U
استعداد مجاز
caliber
U
گنجایش استعداد
division slice
U
استعداد لشگری
palooka
U
بوکسور بی استعداد
academic aptitude
U
استعداد تحصیلی
scholastic aptitude
U
استعداد تحصیلی
artistic aptitude
U
استعداد هنری
child prodigy
U
بچهبا استعداد
resistibility
U
استعداد مقاومت
occupational aptitude
U
استعداد شغلی
mechanical aptitude
U
استعداد فنی
risible faculty
U
استعداد خنده
reproductivity
U
استعداد تولید
war strenght
U
استعداد جنگی
indisposedness
U
عدم استعداد
sconce
U
جمجمه استعداد
imitativeness
U
استعداد تقلید
frost susceptibility
U
استعداد یخزدگی
end strength
U
استعداد نهایی
command strength
U
استعداد یکان
reproductivity
U
استعداد هم اوری
artistry
U
استعداد هنرپیشگی
clever
U
باهوش با استعداد
tendency
U
توجه استعداد
shift
U
نوبتی استعداد
flair
U
استعداد خصیصه
shifted
U
نوبتی استعداد
capability
U
استعداد پیشرفت
aptitude tests
U
ازمون استعداد
shifts
U
نوبتی استعداد
aptitude test
U
ازمون استعداد
capacities
U
استعداد مقام
capacities
U
گنجایش استعداد
capacity
U
گنجایش استعداد
capacity
U
استعداد مقام
liability
U
بدهکاری استعداد
liabilities
U
بدهکاری استعداد
cleverer
U
باهوش با استعداد
arts
U
استعداد استادی
strengths
U
استعداد رزمی
indispositions
U
عدم استعداد
tendencies
U
توجه استعداد
strength
U
استعداد رزمی
indisposition
U
عدم استعداد
cleverness
U
هوشیاری استعداد
art
U
استعداد استادی
cleverest
U
باهوش با استعداد
the talnet of the country
U
مردم با استعداد کشور
physical aptitude test
U
ازمون استعداد جسمانی
accountable strength
U
استعداد قابل محاسبه
level of strength
U
سطح استعداد رزمی
level of strength
U
میزان استعداد رزمی
scholastic aptitude test
U
ازمون استعداد تحصیلی
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
vocational aptitude test
U
ازمون استعداد شغلی
reduced strenght
U
حداقل استعداد جنگی
allotropy
U
استعداد تغییر و تبدیل
potentialize
U
دارای استعداد کردن
manpower cieling
U
سطح استعداد پرسنل
habiliment
U
جامه استعداد فکری
gifts
U
دارای استعداد کردن
natural
U
مسلم استعداد ذاتی
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
talent for musics
U
استعداد یا ذوق موسیقی
naturals
U
مسلم استعداد ذاتی
accountable strength
استعداد قابل توجه
potentially
U
با داشتن استعداد نهانی
knack
U
صدای شلاق استعداد
gifts
U
استعداد پیشکش کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
gifted
U
موید شخص با استعداد
able
با استعداد صلاحیت دار
flatlander
U
موج سوار کم استعداد
fabllibility
U
استعداد خطا کردن
effective strength
U
استعداد رزمی موثر
differential aptitude tests
U
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
versatile
U
دارای استعداد و ذوق
gift
U
استعداد پیشکش کردن
self rating
U
تعیین میزان استعداد خود
potential
U
دارای استعداد نهانی پتانسیل
Iranians have a gift of tongues.
U
ایرانیها استعداد زبان دارند
rhymester
U
شاعربی استعداد وکم مایه
potentiality
U
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
edacity
U
استعداد خوردن شکم پرستی
battle bill
U
فهرست استعداد رزمی ناو
means end capacity
U
استعداد درک وسیله- هدف
potentialities
U
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
faculties
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
peace time complement
U
استعداد مجاز زمان صلح
personnel ceiling
U
سقف استعداد مجاز پرسنلی
strengths
U
قدرت رزمی استعداد نفری
faculty
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
strength
U
قدرت رزمی استعداد نفری
peace time establishment
U
جدول استعداد مجاز زمان صلح
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
minnesota clerical aptitude test
U
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
authorized strength of theater
U
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
green thumb
U
استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
rimester
U
قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
one's light s
U
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
manning level
U
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
telegenic
U
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
zeroed out
U
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tryout
U
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
complement
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
reduction coefficient
U
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
insusceptibility
U
عدم استعداد عدم تاثر
combat power
U
نیروی رزمی استعداد رزمی
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com