English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
manipulate U با استادی درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
workmanship U استادی
master stroke U استادی
artifices U استادی
professorships U استادی
artifice U استادی
masterstroke U استادی
wonderwork U استادی
masterkiness U استادی
adeptness U استادی
professoriate U استادی
expertness U استادی
professorship U استادی
skill U استادی
masterless U بی استادی
masterful U با استادی
handiness U استادی
twist of the wrist U استادی
masterstrokes U استادی
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unskilled labour U کارهایی که استادی
professorate U مربوط به استادی
professorial U وابسته به استادی
professorship U مقام استادی
art U استعداد استادی
arts U استعداد استادی
stadimeter U استادی متر
skilled U مستلزم استادی
mastership U مقام استادی
professoriat U مقام استادی
professorships U مقام استادی
chair U کرسی استادی در دانشگاه
candidate master U نامزد استادی شطرنج
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
high wrought U با استادی ساخته شده
wonder work U معجزه استادی عجیب
snow job <idiom> U لاف استادی زدن
skill U استادی زبر دستی
tour de force U نمایش استادی و زبردستی
manipulation U دست زنی تدبیر استادی
elaborateness U نازک کاری استادی در کار
academic costume U لباس رسمی استادی دانشگاه
They all acknowledge him master . U همه او را به استادی قبول دارند
academicals U لباس رسمی استادی دانشگاه
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
makes U درست کردن
fettle U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
make up U درست کردن
fashioned U درست کردن
fabricating U درست کردن
to set U درست کردن
make U درست کردن
builds U درست کردن
fabricates U درست کردن
to get up U درست کردن
to erect into U درست کردن از
shape U درست کردن
shapes U درست کردن
fabricated U درست کردن
fashioning U درست کردن
cleans U درست کردن
concocts U درست کردن
to sct aright U درست کردن
concocting U درست کردن
manufactured U درست کردن
set right U درست کردن
concocted U درست کردن
concoct U درست کردن
to set to rights U درست کردن
adapt U درست کردن
manufactures U درست کردن
fashions U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
to set in order U درست کردن
manufacture U درست کردن
to fix up U درست کردن
buildings U درست کردن
build U درست کردن
fix up U درست کردن
fashion U درست کردن
correct U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
gully U درست کردن
gullies U درست کردن
weaves U درست کردن
to put to rights U درست کردن
clean U درست کردن
gulleys U درست کردن
correcting U درست کردن
cleanest U درست کردن
fabricate U درست کردن
indite U درست کردن
trims U درست کردن
trimmest U درست کردن
redd U درست کردن
cleaned U درست کردن
trim U درست کردن
set in order U درست کردن
weave U درست کردن
corrects U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
railroads U پاپوش درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
hedge U خاربست درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
to toss up U زود درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
re form U دوباره درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
dowel U میخچه درست کردن
exact U تحمیل کردن بر درست
hedged U خاربست درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
team U دسته درست کردن
teams U دسته درست کردن
ponds U حوض درست کردن
pond U حوض درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
die sink U خزینه درست کردن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
hedges U خاربست درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
dresses U درست کردن لباس
recondition U دوباره درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
dress U درست کردن لباس
manipulated U با دست درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
scramble U املت درست کردن
scrambling U املت درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
corn popping U درست کردن چس فیل
reconditioned U دوباره درست کردن
scrambles U املت درست کردن
scrambled U املت درست کردن
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
rig U با خدعه وفریب درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
spells U املاء کردن درست نوشتن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
spell U املاء کردن درست نوشتن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com