English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
You must have respect for your promises. U باید بقول خودتان احترام بگذارید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
You really ought to take better care of yourself. U شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
Consider yourself lucky [fortunate] (that) you weren't on the train at that time. U شما باید خودتان را خوش شانس [خوشبخت] در نظر بگیرید [که] در آن زمان در قطار نبودید.
according to U بقول
In the words of Ferdowsi … U بقول فردوسی
As the Iranians would say … U بقول ایرانیها ...
alleged U بقول معروف
allegedly U بقول معروف
to a one's promise U بقول خودوفاکردن
by yourself U خودتان
yourselves U خودتان
selves U خودتان
take your seat U بنشینیدسرجای خودتان
b.your own.a U بتصدیق خودتان
the rest lies with you U باقی ان با خودتان است
do not waste your breath U خودتان را بیخود خسته نکنید
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
Keep the change. بقیه پول مال خودتان.
Write down your full name and address . U نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
do not strain your nerves . U با عصاب خودتان فشار نیا ورید
Please help yourself ( with the food ) . U لطفا" برای خودتان غذا بکشید
in with it U بگذارید تو
stet U بگذارید باشد
let him go U بگذارید برود
let it be U بگذارید باشد
let it remain as it is U بگذارید باشد
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
leave it over U عجاله بگذارید بماند
be covered U کلاه برسر بگذارید
Let the secretary get on with it . U بگذارید منشی کارش را بکند
Please keep me posted(informed). U لطفا" مرادرجریان بگذارید (نگاهدارید )
Put the table down gently. U میز زا آهسته زمین بگذارید
to have someone wake you up U بگذارید کسی شما را بیدار کند
Let it take its natural cours. U بگذارید کار جریان طبیعی اش را طی کند
Let me think a moment . U بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
Please oblige us by your presence . U با تشریف فرمایی خودت بر مامنت بگذارید
Please put these clocolates aside for me . U لطفا" این شکلاتها را برای من کنار بگذارید
to book [order] an alarm call U بگذارید کسی با تلفن شما را بیدار کند
let it have its swing U بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
Could you put a cot in the room? U آیا ممکن است یک تختخواب بچه در اتاق بگذارید؟
Could you put an extra bed in the room? U آیا ممکن است یک تخت اضافه در اتاق بگذارید؟
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
squawk may day U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
squawk mike U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت میکروفن بگذارید
squawk low U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اهسته بگذارید
squawk U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
Leave this space blank. U این محل را خالی بگذارید ( چیزی در آن محل ننویسید )
return pistol U طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
respectfulness U احترام
curtsying U احترام
disrespectable U بی احترام
greetings U احترام
greeting U احترام
regarded U احترام
honor U احترام
curtsied U احترام
reverentially U با احترام
curtsies U احترام
reveres U احترام
curtseying U احترام
revered U احترام
ennoblement U احترام
obeisances U احترام
respectability U احترام
revere U احترام
obeisance U احترام
curtsey U احترام
honourableness U احترام
curtsy U احترام
reverence U احترام
worshipless U بی احترام
reverently U با احترام
revering U احترام
tribute U احترام
tributes U احترام
regards U احترام
regard U احترام
veneration U احترام نیایش
honor U احترام کردن به
to look up U احترام گذرادن
irrespective U احترام نگذار
deferential U از روی احترام
hold in respect U احترام گذاشتن به
salute U احترام گذاشتن
hand salute U احترام با دست
look up to <idiom> U احترام گذاشتن به
guard of honor U گارد احترام
As a mark of respect ( esteem) . U بعلامت احترام
in deference to U به پاس احترام
piping the side U احترام با سوت
worshipful U شایسته احترام
irreverence U عدم احترام
venerator U احترام کننده
venerableness U احترام ارجمندی
venerability U احترام ارجمندی
to the color U شیپور احترام
to hold in respect U احترام کردن
salute U احترام نظامی
saluted U احترام نظامی
saluted U احترام گذاشتن
salutes U احترام نظامی
salutes U احترام گذاشتن
saluting U احترام نظامی
self esteem U احترام بنفس
respects U احترام گذاشتن به
reverence U احترام گذاردن
honored U احترام کردن به
honoring U احترام کردن به
honors U احترام کردن به
honour U احترام کردن به
honoured U احترام کردن به
honouring U احترام کردن به
honours U احترام کردن به
self respect U احترام بخود
to hold in respect U احترام گزاردن به
respect U مراجعه احترام
respect U احترام گذاشتن به
respects U مراجعه احترام
saluting U احترام گذاشتن
respectful U پر احترام ابرومند
greeting U احترام کننده
greetings U احترام کننده
respectable U قابل احترام
homage U ادای احترام
deference U تمکین احترام
to the color U شیپور احترام پرچم
to do make or pay obeisance to U بکسی احترام گزاردن
revered U احترام گذارندن حرمت
reveres U احترام گذارندن حرمت
revering U احترام گذارندن حرمت
violate U هتک احترام کردن
violated U هتک احترام کردن
esteemed U فرد مورد احترام
In deference to public opinion. U به احترام افکار عمومی
respects U احترام محترم شمردن
respect U احترام محترم شمردن
venerating U ستایش و احترام کردن
venerates U ستایش و احترام کردن
venerated U ستایش و احترام کردن
venerate U ستایش و احترام کردن
violates U هتک احترام کردن
revere U احترام گذارندن حرمت
respectfulness U رعایت احترام وادب
to do homage U ادای احترام کردن
interment flag U پرچم احترام شهدا
respect [for somebody or something] U احترام [به کسی یا چیزی]
venerable U قابل احترام ارجمند
estimably U بطور قابل احترام
honorable U لایق احترام شرافتمندانه
to render homage U ادای احترام کردن
pipe the side U تجمع گارد احترام
national salute U احترام به پرچم ملی
officer of the guard U افسر گارد احترام
to pay homage U ادای احترام کردن
time honored U مورد احترام بعلت قدمت
defer U تسلیم شدن احترام گذاردن
deferring U تسلیم شدن احترام گذاردن
defers U تسلیم شدن احترام گذاردن
a person of high standing U آدمی بالا مقام [پر احترام]
stand in awe of <idiom> U احترام قائل شدن برای
to pay homage to somebody U به کسی ادای احترام کردن
to render homage to somebody U به کسی ادای احترام کردن
pipe the side U فرمان تجمع گارد احترام
irreverend U ناشایسته برای احترام گذاری
side boy U گارد احترام میز پاس
side honors U مراسم ادای احترام در میزپاس
to do homage to somebody U به کسی ادای احترام کردن
Ferdowsi is held in the greatest respect. U فردوسی مورد احترام فراوان است
to hold somebody in esteem U برای کسی احترام قائل شدن
One must uphold ones dignity. U احترام هر کسی دست خودش است
national salute U شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
gun salute U سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
minute gun U توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
complimentary mourning U جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد
outh U باید
in due f. U باید
must U باید
shall U باید
ought U باید
the f. of a table U باید
should U باید
maun U باید
to have to U باید
there is a rule that... U که باید.....
one must go U باید رفت
it is necessary to go U باید رفت
i ought to go U باید بروم
i must go U باید بروم
it is necessary for him to go U باید برود
We have to go as well. U ما هم باید برویم .
i ougth to go U باید بروم
you must know U باید بدانید
as it deserves U چنانکه باید
it is to be noted that U باید دانست که
i ougth to go U باید رفت
how shall we proceed U چه باید کرد
It must be granted that … U باید تصدیق کر د که …
ought U باید وشاید
attention to port U احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com