English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clamp U باگیره نگاهداشتن
clamped U باگیره نگاهداشتن
clamping U باگیره نگاهداشتن
clamps U باگیره نگاهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pawl U باگیره یاعایق نگاه داشتن
preserving U نگاهداشتن
preserves U نگاهداشتن
preserve U نگاهداشتن
to hold fast U نگاهداشتن
containment U محدود نگاهداشتن
humors U راضی نگاهداشتن
humoring U راضی نگاهداشتن
humored U راضی نگاهداشتن
isolate U درقرنطینه نگاهداشتن
refrigerating U خنک نگاهداشتن
humour U راضی نگاهداشتن
humoured U راضی نگاهداشتن
to whip in U باهم نگاهداشتن
to draw rein U دهنه را نگاهداشتن
keep up U خوب نگاهداشتن
impark U در اغل نگاهداشتن
catch hold of U محکم نگاهداشتن
latches U محکم نگاهداشتن
latch U محکم نگاهداشتن
humours U راضی نگاهداشتن
humouring U راضی نگاهداشتن
refrigerates U خنک نگاهداشتن
refrigerated U خنک نگاهداشتن
buoys U روی اب نگاهداشتن
buoying U روی اب نگاهداشتن
buoyed U روی اب نگاهداشتن
right U قائم نگاهداشتن
righted U قائم نگاهداشتن
righting U قائم نگاهداشتن
buoy U روی اب نگاهداشتن
isolating U درقرنطینه نگاهداشتن
forborne U دست نگاهداشتن
behave U ادب نگاهداشتن
behaved U ادب نگاهداشتن
behaves U ادب نگاهداشتن
isolates U درقرنطینه نگاهداشتن
behaving U ادب نگاهداشتن
refrigerate U خنک نگاهداشتن
withholds U منع کردن نگاهداشتن
to d. oneself up U بدن راراست نگاهداشتن
demurrage U تاخیر کردن نگاهداشتن
To stabilize prices . U قیمت ها راثابت نگاهداشتن
parks U درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
parked U درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
park U درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
withholding U منع کردن نگاهداشتن
withheld U منع کردن نگاهداشتن
withhold U منع کردن نگاهداشتن
To bottle up ones anger. U خشم خود را دردل نگاهداشتن
hush U ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
refrigeration U خنک کنی نگاهداشتن در یخچال
humor U خوشی دادن راضی نگاهداشتن
double park U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-park U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
immure U در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
he is not worth his salt U لایق نگاهداشتن نیست بنگاهداشتنش نمیارزد
double-parks U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-parking U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
time U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
timed U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
times U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
double-parked U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
hawser U طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawsers U طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
to respect oneself U رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
sculleries U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
scullery U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
strap U : باتسمه بستن باتسمه نگاهداشتن
straps U : باتسمه بستن باتسمه نگاهداشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com