English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
get in touch with someone <idiom> U باکسی تماس گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to keep in touch with any one U باکسی تماس داشتن
lose track of <idiom> U ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
to be even witn any one U انتقام خودرا ازکسی گرفتن باکسی باربریاسراسربودن
to blow hot and cold U وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن
contacting U محل اتصال تماس گرفتن
contacted U محل اتصال تماس گرفتن
contacts U محل اتصال تماس گرفتن
contact U محل اتصال تماس گرفتن
contact U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacted U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacting U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacts U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
series U 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
to keep up with a person U باکسی برابربودن
to turn on any one U باکسی بد شدن
to haunt with a person U باکسی ماندگارشدن
got a thing going <idiom> U باکسی نامزد شدن
cozy up to (someone) <idiom> U باکسی دوستی برقرارکردن
illtreat U باکسی بد رفتاری کردن
sympathy with any one U همدردی یاهمفکری باکسی
to enter into p with another U باکسی شرکت کردن
to keep pace with any one U باکسی برابرقدم زدن
take out <idiom> U باکسی قرار گذاشتن
to be of kinship with somebody U باکسی نسبت خویشاوندی داشتن
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
to have an i. with any one U باکسی دیدار و گفتگو کردن
to play a trick on any one U زدن باکسی شوخی کردن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
pick a quarrel <idiom> U باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
to eat salt with a person U باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
to get one's own back U تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
contacted U تماس
impinging U تماس
tangent U تماس
tangents U تماس
contact U تماس
impact U تماس
contacts U تماس
contacting U تماس
impacts U تماس
contact line U خط تماس
contingence U تماس
taction U تماس
tangency U تماس
ding U تماس
line of contact U خط تماس
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
contact point U قطب تماس
finish U تماس انتهایی
contiguity U برخورد تماس
area contact U سطح تماس
contact surface U سطح تماس
interactional points U نقاط تماس
going on U نزدیکی تماس
communicator U شخص در تماس
contact angle U زاویه تماس
contact area U منطقه تماس
finishes U تماس انتهایی
contact diameter U قطر تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
corps a corps U تماس بدنی
contact lost U تماس قطع شد
contact pressure U فشار تماس
contact party U گروه تماس
contact patrol U گشتی تماس
contact flange U فلانژ تماس
line to line fault U تماس خطوط
shock hazard U خطر تماس
skimmed U تماس اندک
angle of contact U زاویه تماس
skim U تماس اندک
point of contact U نقطه تماس
movement to contact U حرکت به تماس
point contact U تماس نقطهای
skims U تماس اندک
to bring into contact U تماس دادن
contact ratio U نسبت تماس
to be in contact U تماس داشتن
zone of contact U ناحیه تماس
contact area U سطح تماس
tuch U تماس دادن با
to be in rapport U تماس داشتن
telebrief U تماس مستقیم تلفنی
contact U تماس یافتن تماسی
contact print U چاپ به طریقه تماس
flat U تماس دو لبه اسکیت
flattest U تماس دو لبه اسکیت
contact report U گزارش اخذ تماس
look in on <idiom> U تماس حاصل کردن
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
osculatory U وابسته به بوسه یا تماس
osculation U تماس اشتراک صفات
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
break off U قطع تماس با دشمن
grazing point U نقطه تماس با مانع
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
galvanism U تماس برق بابدن
touch panel U صفحه حساس به تماس
contacting U تماس یافتن تماسی
synapse U محل تماس دوعصب
tuch U سر زدن تماس داشتن
movement to contact U حرکت به اخذ تماس
contact behavior U رفتار تماس جویانه
contacted U تماس یافتن تماسی
contact fire U انفجار در اثر تماس
contact backlash U دنده کور تماس
contacts U تماس یافتن تماسی
phones U پاسخ به تماس در تلفن
phone U پاسخ به تماس در تلفن
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
phoned U پاسخ به تماس در تلفن
faded U تماس باهدف از بین رفت
advance to contact U پیشروی برای اخذ تماس
To establish( make) contact. U تماس دایر ( برقرار ) کردن
osculate U تماس نزدیک حاصل کردن
contact fire U انفجارمین در اثر تماس با کشتی
engagement U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagements U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
ground U تماس دادن توپ با زمین
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact with the net U خطای تماس با تور والیبال
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
touches U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
whooshing U صدای تماس جسم سریع با هوا
physical U مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
whooshed U صدای تماس جسم سریع با هوا
whoosh U صدای تماس جسم سریع با هوا
ground stroke U ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
Where can I contact Mr …. ? U کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
touch U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
You can call me at ... [phone no.] <idiom> U شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
whooshes U صدای تماس جسم سریع با هوا
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
full toss U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
punt U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
If there is a reason for complaint, please contact ... U اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
first down U اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
split the uprights U امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
footprints U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
contact U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
contacted U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
contacting U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
punted U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punts U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
footprint U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
contacts U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
ground zero U محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
interrogator responder U دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
bounces U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
memiscus U زاویه تماس بین سطح مایع وجدار فرف
bounce U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
negotiation U تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiations U تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
stalder circle U چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
hang up <idiom> U جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
googly U توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
opposition U حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
answers U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
filler weld U جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
try U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
sclaff U تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
answered U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com