Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
to speak
[things indicating something]
U
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
warn
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
statement
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statements
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
tells
U
بیان کردن
says
U
بیان کردن
set out
U
بیان کردن
say
U
بیان کردن
set forth
U
بیان کردن
impart
U
بیان کردن
imparts
U
بیان کردن
telling-off
U
بیان کردن
tell
U
بیان کردن
utter
U
بیان کردن
voice
U
بیان کردن
to set forth
U
بیان کردن
frame
U
بیان کردن
imparting
U
بیان کردن
imparted
U
بیان کردن
restating
U
مجددا بیان کردن
come out with
<idiom>
U
بیان کردن ،گفتن
expresses
U
بیان کردن اداکردن
expressed
U
بیان کردن اداکردن
quantified
U
چندی بیان کردن
riddles
U
تفسیریا بیان کردن
sound off
<idiom>
U
عقاید را بیان کردن
expressing
U
بیان کردن اداکردن
restates
U
مجددا بیان کردن
restated
U
مجددا بیان کردن
restate
U
مجددا بیان کردن
bubbles
U
بیان کردن حباب
run on
U
بتفصیل بیان کردن
riddle
U
تفسیریا بیان کردن
express
U
بیان کردن اداکردن
worded
U
بالغات بیان کردن
quantify
U
چندی بیان کردن
bubbled
U
بیان کردن حباب
detailing
U
یات را بیان کردن
quantifies
U
چندی بیان کردن
quantifying
U
چندی بیان کردن
bubble
U
بیان کردن حباب
detail
U
یات را بیان کردن
word
U
بالغات بیان کردن
sound off
U
ازادانه بیان کردن
bubbling
U
بیان کردن حباب
personified
U
رل دیگری بازی کردن
personify
U
رل دیگری بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
pronounce
U
رسما بیان کردن ادا کردن
pronounces
U
رسما بیان کردن ادا کردن
verbalized
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalised
U
بصورت شفاهی بیان کردن
represented
U
بیان کردن نشان دادن
verbalizing
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizes
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalize
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalising
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalises
U
بصورت شفاهی بیان کردن
to set out
U
بیان کردن شرح دادن
represent
U
بیان کردن نشان دادن
represents
U
بیان کردن نشان دادن
enouce
U
بیان کردن بصراحت گفتن
languages
U
بصورت لسانی بیان کردن
give
U
نسبت دادن به بیان کردن
synopsize
U
بصورت مجمل بیان کردن
language
U
بصورت لسانی بیان کردن
giving
U
نسبت دادن به بیان کردن
gives
U
نسبت دادن به بیان کردن
impersonation
U
نقش دیگری رابازی کردن
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
to t.
U
بحقوق دیگری تجاوز کردن
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupting
U
حرف دیگری را قطع کردن
sneers
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneered
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneer
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
paraphrasing
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrases
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneering
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
paraphrased
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
converting
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something
[for something]
U
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
converts
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
convert
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something
[for something]
U
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
to play off
U
از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
to speak volumes
[for]
U
کاملأ واضح بیان کردن
[اصطلاح مجازی]
To speake in great detail.
U
مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
to shift off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
pirates
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunted
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunts
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunt
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
personation
U
خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
pirate
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
to act as interpreter
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
reproduces
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduce
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduced
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
emulated
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
posts
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
post
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
posted
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post-
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
reproducing
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
transcribing
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribes
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
emulate
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
transcribed
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
to second somebody
U
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribe
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
stiffening
U
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
media
U
کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
deflector
U
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
chain
U
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
to jump-start someone's car
U
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
chains
U
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
label
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
labeling
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
replication
U
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
SGML
U
استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
alphabetize
U
به ترتیب الفبا نوشتن باحروف الفبا بیان کردن
insulates
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
rhetoric
U
علم معانی بیان معانی بیان
authentication
U
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
quote
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
quoted
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
quotes
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
desertion
U
ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
expotriate
U
به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
scans
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
cross examination
U
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
wording
U
بیان
wording
U
بیان
diction
U
بیان
verbiage
[American English]
U
بیان
choice of words
U
بیان
word choice
U
بیان
declaration
U
بیان
say-so
U
حق بیان
say-so
U
بیان
rhetorically
U
بیان
say so
U
بیان
say so
U
حق بیان
pronunciations
U
بیان
recitations
U
بیان
recitation
U
بیان
exposition
U
بیان
expositions
U
بیان
experssion
U
بیان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com