English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heparinize U باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
therapist U متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists U متخصص درمان شناسی درمان شناس
client centered therapy U درمان متمرکز بر درمان جو
remedied U درمان کردن
remedies U درمان کردن
treats U درمان کردن
remedying U درمان کردن
treat U درمان کردن
remedy U درمان کردن
treated U درمان کردن
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
follow up U تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
immedicable U بی درمان
remedies U درمان
cure U درمان
therapy U درمان
remedy U درمان
remediless U بی درمان
remedied U درمان
medicament U درمان
clients U درمان جو
client U درمان جو
medicaments U درمان
cured U درمان
natural philosophy U درمان
treatments U درمان
treatment U درمان
medicative U درمان کن
irremediable U بی درمان
cures U درمان
remedying U درمان
water cure U اب درمان
inpatient U تحت درمان
iamatology U درمان شناسی
therapeutist U درمان شناس
aversion therapy U درمان اجتنابی
therapeusis U درمان شناسی
treatable U قابل درمان
hydropathist U اب درمان دان
electrotherapeutics U درمان برقی
marriage therapy U درمان زناشویی
aceology U درمان شناسی
therapeutics U درمان شناسی
operable U قابل درمان
dual sex therapy U درمان دو جنسیتی
remedying U درمان میزان
pithiatism U درمان تلقینی
chemotherapy U درمان دارویی
remedy U درمان میزان
treated U درمان شدن
post treatment follow up U پیگیری پس از درمان
placebo therapy U درمان با دارونما
psychotherapy U درمان روانی
remedies U درمان میزان
It'll be OK. <idiom> U درمان میشود!
physiotherapy U درمان فیزیکی
adjuvent therapy U درمان تکمیلی
curative U درمان بخش
active therapy U درمان فعال
multiple therapy U درمان تعاونی
remediless U درمان ناپذیر
remediable U درمان پذیر
cooperative therapy U درمان تعاونی
social therapy U درمان اجتماعی
an active remedy U درمان کاری
relationship therapy U درمان ارتباطی
adjunctive therapy U درمان جنبی
healable U درمان پذیر
cured U درمان بخشیدن
remedied U درمان میزان
treats U درمان شدن
cures U درمان بخشیدن
analytic therapy U درمان تحلیلی
corrective therapy U درمان اصلاحی
incurable U بی درمان بیچاره
conjoint therapy U درمان زوجی
incurable U درمان ناپذیر
cure all U درمان هر درد
supportive therapy U درمان حمایتی
direct therapy U درمان رهنمودی
cure U درمان بخشیدن
kinesalgia U جنبش درمان
treat U درمان شدن
faith healing U درمان اعتقادی
interpretive therapy U درمان تفسیری
depth therapy U درمان عمقی
quadrangular therapy U درمان دو زوجی
psychotherapy ortherapeutics U روح درمان
faith cure U درمان اعتقادی
existential therapy U درمان وجودی
chemotherapy U درمان بواسطه موادشیمیایی
Patience is a plaster for all sores . <proverb> U صبر,درمان هر دردیست .
x ray therapy U درمان با اشعه مجهول
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
indoklon therapy U درمان با استنشاق اندوکلون
ect U درمان با تشنج برقی
mud bath U گل مالی تن برای درمان
electroconvulsive therapy U درمان با تشنج برقی
sex therapy U درمان اختلالات جنسی
electric convulsive therapy U درمان با تشنج برقی
neuropsychiatric U درمان روانی عصبی
homeopath U جور درمان خواه
electroshock therapy U درمان با ضربه برقی
shock therapy U درمان با ضربه برقی
homeopaths U جور درمان خواه
encounter group therapy U درمان با گروه رویارویی
homoeopaths U جور درمان خواه
carbon dioxide therapy U درمان با انیدرید کربنیک
therapeutic U وابسته به درمان شناسی
insulin shock therapy U درمان با ضربه انسولین
therapeutist U متخصص درمان شناسی
insulin coma therapy U درمان با اغماء انسولینی
therapeutically U از لحاظ درمان شناسی
directive group therapy U درمان رهنمودی گروهی
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
Jealousy is a remediless disease. <proverb> U یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> U گریه بر هر درد بى درمان دواست .
root canal procedure U درمان ریشه [دندان پزشکی]
implosive therapy U درمان با غرقه سازی تجسمی
endodontic therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
chiropodist U متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodists U متخصص درمان وحفافت پاها
physiatrics U درمان امراض باوسایل طبیعی
root canal treatment [RCT] U درمان ریشه [دندان پزشکی]
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
occupational therapy U درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy U درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
hydrotherapeutic U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
radiotherapy U رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
psychosurgery U جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
cryotherapy U درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy U درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable U درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
put U قراردادن تحمیل کردن بر
fix U تعیین کردن قراردادن
putting U قراردادن تحمیل کردن بر
puts U قراردادن تحمیل کردن بر
fixes U تعیین کردن قراردادن
bias U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
litigating U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
biases U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
litigates U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
interrogates U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
chronologize U بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
poses U قراردادن
setting up U قراردادن
pose U قراردادن
sets U قراردادن
posing U قراردادن
posed U قراردادن
set U قراردادن
compacted U تنگ هم قراردادن
garland U درحلقه گل قراردادن
kennel U درلانه قراردادن
sabbattize U سبت قراردادن
vise U در پرس قراردادن
put-upon U طعمه قراردادن
compacts U تنگ هم قراردادن
kennels U درلانه قراردادن
sample U نمونه قراردادن
sampled U نمونه قراردادن
compact U تنگ هم قراردادن
position U قراردادن یاگرفتن
positioned U قراردادن یاگرفتن
carry (something) out <idiom> U گماردن ،قراردادن
put upon U طعمه قراردادن
laps U رویهم قراردادن
compacting U تنگ هم قراردادن
marginalizes U در حاشیه قراردادن
subordinating U تابع قراردادن
grace U موردلطف قراردادن
banter U مورداستهزاء قراردادن
garlands U درحلقه گل قراردادن
to lay it on with a trowel U نهادن قراردادن
gracing U موردلطف قراردادن
graces U موردلطف قراردادن
graced U موردلطف قراردادن
subordinates U تابع قراردادن
subordinate U تابع قراردادن
marginalised U در حاشیه قراردادن
to aim ones gun at U هدف قراردادن
enclose U در جوف قراردادن
marginalizing U در حاشیه قراردادن
encloses U در جوف قراردادن
enclosing U در جوف قراردادن
to lay it on thick U قراردادن کارگذاشتن
marginalized U در حاشیه قراردادن
marginalize U در حاشیه قراردادن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com