Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pencilled
U
بامداد سایه زده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shade
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shades
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shadings
U
سایه دار کردن سایه افکندن
silhouettes
U
طرح سایه سایه انداختن
silhouette
U
طرح سایه سایه انداختن
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
morning
U
بامداد
a.m
U
بامداد
night long
U
از سر شب تا بامداد
forenoon
U
بامداد
mornings
U
هر بامداد
daydawn
U
بامداد
daybreak
U
بامداد
moring star
U
ستاره بامداد
daystar
U
ستاره بامداد
yesterday morning
U
بامداد دیروز
this morning
U
امروز بامداد
pride of the morning
U
مه یا باران بامداد
morning prayer
U
نماز بامداد
day star
U
ستاره بامداد
nightlong
U
در سرتاسرشب از سرشب تا بامداد
crepuscle
U
سرخی بامداد یا شامگاه
crepuscule
U
سرخی بامداد یا شامگاه
merry dances
U
نام الهه بامداد
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow.
<proverb>
U
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
shadows
U
سایه
shadowed
U
سایه
shadowing
U
سایه
shadings
U
سایه
shade
U
سایه
shades
U
سایه
sunshades
U
سایه
sunshade
U
سایه
cleek
U
سایه
shading
U
سایه
umbra
U
سایه
shadowless
U
بی سایه
shadiness
U
سایه
umbrage
U
سایه
auspices
U
سایه
umber
U
سایه
shadow
U
سایه
thanks to.....
U
در سایه
shadings
U
سایه انداختن
shadow play
U
نمایش سایه ها
umbrageous
U
سایه دار
To cast a shadow.
U
سایه انداختن
hatching
U
سایه زنی
umbriferous
U
سایه افکن
umbrageous
[literary]
<adj.>
U
سایه دار
To cast a shadow .
U
سایه انداختن
shady
[place]
<adj.>
U
سایه دار
tone
U
سایه رنگ
shadings
U
سایه بان
shading
U
سایه اندازی
overcast
U
سایه انداختن
somber
U
سایه دار
kinema or cin
U
سایه نما
drop shadow
U
سایه برجسته
penumbra
U
سایه روشن
penumbra
U
نیم سایه
halation
U
نیم سایه
obtenebrate
U
سایه افکندن بر
light and shade
U
سایه روشن
half shadow
U
نیم سایه
kinephantoscope
U
سایه نما
sciagraphy
U
سایه نگاری
ski graphŠetc
U
سایه نگاری
silhouette target
U
سایه هدف
adumbral
U
سایه افکن
shadowlike
U
سایه مانند
adumbration
U
سایه افکنی
bowery
U
سایه دار
boxed cornice
U
سایه بان
shader
U
سایه رنگ زن
shadeless
U
بدون سایه
sciamachy
U
جنگ با سایه
half tone
U
سایه روشن
canopies
U
سایه بان
shadowed
U
شدو سایه
overshadowing
U
سایه افکندن بر
shadowing
U
شدو سایه
overshadowed
U
سایه افکندن بر
shadows
U
شبح سایه
shadowing
U
شبح سایه
overshadow
U
سایه افکندن بر
shadows
U
شدو سایه
tinge
U
سایه رنگ
overshadows
U
سایه افکندن بر
to go to the shades
U
سایه افکندن در
canopy
U
سایه بان
bower
U
سایه بان
halftones
U
سایه رنگ
halftone
U
سایه رنگ
bowers
U
سایه بان
shadow
U
شبح سایه
tones
U
سایه روشن
shadowed
U
شبح سایه
tone
U
سایه روشن
tinges
U
سایه رنگ
shaded
<adj.>
U
سایه دار
shades
U
سایه بان
shady
U
سایه دار
umber
U
سایه انداختن
shade
U
سایه بان
shading
U
سایه زنی
shade
U
سایه انداختن
shadow
U
شدو سایه
shadowy
U
سایه افکن
shades
U
سایه انداختن
lighting
U
سایه روشن
sombre
U
سایه دار
shadowy
<adj.>
U
سایه دار
shadowy
U
سایه مانند
sciagraph
U
عکس سایه نما
pastel shades
U
سایه رنگهای خفیف
contrasted
U
زمینه طرح و سایه
contrasts
U
زمینه طرح و سایه
contrasting
U
زمینه طرح و سایه
shading response
U
پاسخ سایه روشن
shadow factor
U
ضریب انحراف سایه
tintless
U
بدون سایه رنگ
She has become rather off hand.
U
سایه اش سنگین شده
thermal shadow
U
سایه روشن حرارتی
umbrage
U
شابهت سایه وار
contrast
U
زمینه طرح و سایه
thank you
U
سایه شما کم نشود
umbrage
U
سایه شاخ و برگ
to be afraid of one's own shadow .
از سایه خود هم ترسیدن .
shady
U
سایه افکن مشکوک
phantasm
U
فاهر فریبنده سایه
half tone
U
سایه روشن زدن
shade
U
جای سایه دار
shade
U
سایه دار کردن
thanks
U
افهار امتنان در سایه
shadings
U
سایه دار کردن
shades
U
جای سایه دار
adumbrate
U
سایه افکندن بر طرح
auspice
U
سایه حمایت توجهات
halftoning
U
سایه رنگ زدن
gray scale
U
مقیاس سایه زنی
shades
U
سایه دار کردن
shadings
U
جای سایه دار
contrast enhancement
U
توسعه تشخیص سایه روشن
The trees give a pleasant shade .
U
درختان سایه قشنگه می اندازد
to go to the shades
U
مردن سایه دار کردن
croddhatching
U
بطور اریب سایه زدن
shaded pole motor
U
موتور با قطب سایه دار
sciomantic
U
غیبگو از روی سایه مرده
tone
U
سایه روشن عکس هوایی
mezzotint
U
نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto
U
نقاشی سایه روشن کردن
shades
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
luminist
U
نقاش سایه روشن نما
shadings
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
crosshatch
U
بطور اریب سایه زدن
tones
U
سایه روشن عکس هوایی
shade
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
To shadow someone.
U
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
solid
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me .
U
سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
shadows
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
solids
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
Lets sit in the shade , Its cooler.
U
توی سایه بنشینیم خنک تر است
shadowing
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
sciomacy
U
غیب گویی از روی سایه مرده
shadow
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
hachure
U
سایه زنی قلم هاشور زدن
galanty show
U
نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
stipple
U
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
tone
U
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
hachures
U
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
tones
U
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
grey scale
U
سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
tan alt
U
ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor
U
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
monochrome
U
صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
kernels
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
composite video
U
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
hypsometric diagram
U
طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
overcast
U
سایه افکندن ابر ابر دار کردن
hill shading
U
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
To shade ones eyes.
U
سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
clouding
U
ابری شدن سایه افکن شدن
cloud
U
ابری شدن سایه افکن شدن
clouds
U
ابری شدن سایه افکن شدن
half tone
U
رنگ متوسط سایه رنگ
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
watermarks
U
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermark
U
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
offset knots
U
گره نامتقارن
[گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com