English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
supemundane U بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appurtenence U اسباب چیزهای وابسته
oecumenical U وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
demiurgic U وابسته به جهان افرین یااهریمن
demiurgeous U وابسته به جهان افرین یااهریمن
ecumenic U وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
cosmopolitan U وابسته به همه جهان بین المللی
paramountly U افضلیت بالاتراز همه
boost pressure U فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
yellow arc U محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
second world U جهان دوم . کشورهای پیشرفته اقتصادی سوسیالیستی را جهان دوم نامند
atlas U فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlases U فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
the inevitable U چیزهای عادی
the sublime U چیزهای بلندوعالی
valuables U چیزهای بهادار
inanimate objects U چیزهای بیجان
incidentals U چیزهای کوچک
inflammable substances U چیزهای اتشگیر
inflammables U چیزهای اتشگیر
gaudery U چیزهای کم بها
munch U چیزهای جویدنی
munched U چیزهای جویدنی
munches U چیزهای جویدنی
munching U چیزهای جویدنی
trivia U چیزهای بی اهمیت
bygone U چیزهای گذشته
post matter U چیزهای پستی
oddment U چیزهای متفرقه
scatterings U چیزهای پراکنده
cates U چیزهای لذیذ
by gone U چیزهای گذشته
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
inter alia U میان چیزهای دیگر
impedimenta U چیزهای دست و پا گیر
impediments U چیزهای دست و پاگیر
impediment U چیزهای دست و پاگیر
coconsciousness U ادراک چیزهای یکسان
among others U میان چیزهای دیگر
Well what do you know!Well i never! U بحق چیزهای نشنیده !
coconscious U ادراک چیزهای یکسان
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
paleology U دانش چیزهای کهنه
among other things U میان چیزهای دیگر
to compare oppsites U چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
microtomy U بریدن چیزهای ریز
bye U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
gimceackery U چیزهای قشنگ وبی مصرف
to i. on particulars U به چیزهای جزئی اهمیت دادن
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
pretty pretties U چیزهای قشنگ و نادان فریب
microphotography U عکس برداری از چیزهای خرد
plexus U چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
interposition U چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
byes U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
luff U قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
She is fond of sweet things. U از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
irrespectively U بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
scrape together <idiom> U پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
litters U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
drainer U خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
gutter man U دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
littered U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littering U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
bathos U تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
litter U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
papier U یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
penny-wise and pound-foolish <idiom> U توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
object lessons U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
object lesson U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
matelote U یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
vale U جهان
macrocosms U جهان
worlds U جهان
world U جهان
macrocosm U جهان
universe U جهان
vales U جهان
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
presentationism U عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
worldly-wise U جهان دیده
microcosms U جهان کهین
closed universe U جهان بسته
all over the world U در سراسر جهان
all the world over U در سراسر جهان
closed universe U جهان متناهی
worldly wise U جهان دیده
here below U دراین جهان
microcosm U جهان کهین
microcosm U جهان کوچک
finite universe U جهان متناهی
mineral kingdom U جهان جمادات
cosmography U شرح جهان
creator the world U جهان افرین
the future U جهان اینده
the next world U جهان اینده
finite universe U جهان بسته
world creating U جهان افرین
the invisible U جهان ناپدید
the invisible world U جهان ناپدید
the lower world U جهان پایین
universe U جهان کیهان
microcosms U جهان کوچک
nether world U این جهان
underworld U زیرین جهان
open universe U جهان باز
expansion of universe U انبساط جهان
cosmorama U جهان نما
the lower regions U جهان مردگان
free world U جهان ازاد
orrery U جهان نما
this world of ours U این جهان ما
outworld U جهان بیرونی
first world U جهان اول
filmdom U جهان سینما
universe of system U جهان سیستم
faerie U جهان پریان
earthling U ساکن جهان
weltanschauung U جهان بینی
worldwide U در سرتاسر جهان
nether world U جهان پایین
nether world U جهان اینده
Third World U جهان سوم
screenland U جهان سینما
animal kingdom U جهان جانوران
world view U جهان بینی
world test U ازمون جهان
animals kingdom U جهان جانوران
the old world U جهان کهنه
world power U جهان نیرو
the vanity of the world U پوچی جهان
the whole world U سراسر جهان
demiurge U جهان افرین
peregrinator U جهان گرد
creator of the world U جهان آفرین
worldview U جهان بینی
internationalist U جهان گرا
panorama U جهان نما
Christendom U جهان مسیحیت
panoramas U جهان نما
christenings U جهان مسیحیت
inanimate nature U جهان جمادات
infinite universe U جهان نامتناهی
infinite universe U جهان باز
superlunar U بیرون ازاین جهان
third world countries U کشورهای جهان سوم
atlases U کتاب نقشهء جهان
superempirical U خارج از جهان مادی
the world is transitory U جهان ناپایدار است
atlas U کتاب نقشهء جهان
extramundane U بیرون از جهان یادنیا
industrial workers of the world U کارگران صنعتی جهان
under the sun U در جهان در زیر افتاب
theseven wonders of the world U عجایب هفتگانه جهان
in ancient times U در اوقات جهان باستانی
the art of the Ancient world U هنر جهان باستان
superlunary U بیرون از این جهان
intermundane U واقع در میان دو جهان
supramundane U مافوق این جهان
ultramundane U ماورا جهان ماوراگیتی
the Classical World [the Ancient World] U جهان باستانی [تاریخ]
to be born U چشم به جهان گشودن
vales U زمین جهان خاکی
aboral U دورترین نقطه از جهان
outward things U جهان برونی یا فاهر
georama U جهان نمای پوک
vale U زمین جهان خاکی
the church militant U قاطبه مسیحیان جهان
the back of beyond U دورترین گوشه جهان
Antiquity U جهان باستانی [تاریخ]
planisphere U جهان نمای مسطح
peregrination U جهان گردی دربدری
all over the world U در همه جای جهان
the world and its fullness U جهان وهرچه دراوهست
demimonde U جهان زنان هرجایی
peregrinations U جهان گردی دربدری
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com