English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tandem U باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
tandems U باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
worcester U باقی گذاشتن تمام میله هابجز میلههای 1 و 5 بولینگ
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
modulus U باقی مانده پس از تقسیم یک عدد بر دیگری
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
let it remain as it is U بگذاری بحال خود باقی باشد
Between you , me and the gatepost. Between ourselves . U میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
strip U حذف داده کنترل از پیام دریافتی و باقی گذاشتن اطلاعات مربوطه
vicariousness U خود را به جای دیگری گذاشتن
to shift a burden U کاری رابدوش دیگری گذاشتن
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
barreled shaft U میله تیر که وسط ان کلفت تراز انتهایش باشد
unless otherwise specified U مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
vacuity U قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
parody U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
parodies U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
unless otherwise agreement U مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
optimizer U برنامهای که برنامه دیگری را تنظیم میکند تا کاراتر باشد
ullage U قسمتی از حجم بشکه یا هرفرف دیگری که خالی باشد
remainder U حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
acronym کلمه ای که از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
acronyms U کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
hereditaments U هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
off print U چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
control column U فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
washouts U باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست
washout U باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
to distinguish between something and something U فرق گذاشتن [تشخیص دادن] بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something U فرق گذاشتن [تشخیص دادن] بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something U فرق گذاشتن [تشخیص دادن] یک چیز از چیز دیگری
interventions U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
overflow U وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflowed U وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflows U وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
content addressable addressing U محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
joint tenants U در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
tenpin U میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
residue check U بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
double wood U ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
feinting U حرکت از میله بالا به میله پایین
feint U حرکت از میله بالا به میله پایین
feints U حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted U حرکت از میله بالا به میله پایین
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
shafts U میله ستون میله چاه
shaft U میله ستون میله چاه
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
standards U دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard U دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
over U باقی
over- U باقی
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
conservation force U نیروی باقی
hold over U باقی ماندن
survived U باقی بودن
surpluses U باقی مانده
survives U باقی بودن
surviving U باقی بودن
holdover U باقی مانده
gleanings U ریزه باقی
holdovers U باقی مانده
come through U باقی ماندن
remainder U باقی مانده
survive U باقی بودن
behinds U باقی کار
otherworld U عالم باقی
surplus U باقی مانده
impresses U باقی گذاردن
impressed U باقی گذاردن
behind U باقی دار
impress U باقی گذاردن
aliquant U باقی اورنده
remnants U باقی مانده
store U می باقی می ماند
reopen U باقی بودن
remains U باقی مانده
reopened U باقی بودن
dregs U باقی مانده
debris U باقی مانده
storing U می باقی می ماند
leave U باقی گذاردن
reopening U باقی بودن
leaving U باقی گذاردن
to be in arrear U باقی داربودن
to be on the safe side U باقی نباشد
extant U باقی مانده
behind U باقی کار
remnant U باقی مانده
out of <idiom> U باقی نمانده
reopens U باقی بودن
scantling U باقی مانده
preserving U باقی نگهداشتن
impressing U باقی گذاردن
organzine U ابریشم باقی
preserve U باقی نگهداشتن
left over U باقی مانده
behinds U باقی دار
to leave behind U باقی گذاردن
preserves U باقی نگهداشتن
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
extant U نسخهء موجود و باقی
short U کوچک باقی دار
shorter U کوچک باقی دار
memorised U باقی مانده در حافظه
shortest U کوچک باقی دار
bide U درجایی باقی ماندن
memorises U باقی مانده در حافظه
odd come short U زیادی باقی مانده
hold up <idiom> U خوب باقی ماندن
residve U باقی مانده زیادتی
trail U اثرپا باقی گذاردن
memorising U باقی مانده در حافظه
to stay behind U باقی ماندن جاماندن
memorize U باقی مانده در حافظه
nothing was left over U چیزی باقی نماند
trailing U اثرپا باقی گذاردن
residue U قسمت باقی مانده
residual value U مقدار باقی مانده
trails U اثرپا باقی گذاردن
hold up <idiom> U باجرات باقی ماندن
memorizes U باقی مانده در حافظه
trailed U اثرپا باقی گذاردن
the rest lies with you U باقی ان با خودتان است
residuary U موصی له باقی مانده
hang over U اثر باقی مانده
memorized U باقی مانده در حافظه
memorizing U باقی مانده در حافظه
residues U قسمت باقی مانده
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
jarred U اثر نامطلوب باقی گذاردن
jar U اثر نامطلوب باقی گذاردن
remain in force U به قوت خود باقی بودن
hang over U اثر باقی ازهر چیزی
wrecked U باقی مانده ازکشتی شکسته
lie by U غیر فعال باقی ماندن
to satnd good U بقوت خود باقی بودن
much sugar was left U قند زیادی باقی ماند
The would left a mark. U جای زخم باقی ماند
cicatrize U جای زخم باقی گذاردن
continue to be valid U به قوت خود باقی بودن
for the rest U اما در باره باقی مطالب
residual U آنچه در پشت سر باقی می ماند
to exclude doubt U جای تردید باقی نگذاشتن
denominator [bottom of a fraction] U باقی مانده کسر [ریاضی]
not a scrap is left U ذرهای باقی نمانده است
scrape the bottom of the barrel <idiom> U گرفتن چیزی که باقی مانده
jars U اثر نامطلوب باقی گذاردن
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
It remained intact. U سالم ودست نخورده باقی مانده
nothing remains to be told U چیزی برای گفتن باقی نمیماند
sour apple U ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
preserve U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
He left a large fortuue. U ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
preserves U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
pocket split U باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
preserving U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
it leaves no room for doubt U جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد
That way, it stays in suspension. U به این صورت معلق باقی می ماند.
babbitt U فلز یاطاقان با 5 تا 08 درصدقلع و باقی انتیموان مس وسرب
mod U باقی مانده تقسیم عددی بر عدد دیگر
mods U باقی مانده تقسیم عددی بر عدد دیگر
baby split U وضعی که میلههای 2 و 7 یا3 و 01 بولینگ باقی می ماند
engram U اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com