English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
whiff U باصدای پف حرکت دادن وزیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blank U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
whish U باصدای هیس حرکت کردن
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
touted U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
breezes U وزیدن
breezing U وزیدن
breeze U وزیدن
breezed U وزیدن
fan U وزیدن بر
blows U وزیدن
blow U وزیدن
fans U وزیدن بر
fanning U وزیدن بر
fanned U وزیدن بر
to blow great gun U سخت وزیدن
to blow great guns U سخت وزیدن
puffs U وزش باد وزیدن
puffing U وزش باد وزیدن
puff U وزش باد وزیدن
moved U حرکت دادن
shifted U حرکت دادن
movement U حرکت دادن
shifts U حرکت دادن
stir up <idiom> U حرکت دادن
move U حرکت دادن
moves U حرکت دادن
shift U حرکت دادن
whiffle U نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
courses U بسرعت حرکت دادن
scurrying U بسرعت حرکت دادن
propel U بردن حرکت دادن
interrupt U حرکت دادن وقفه
scurries U بسرعت حرکت دادن
interrupting U حرکت دادن وقفه
moveable U قابل حرکت دادن
moom umjigigi U حرکت دادن بدن
routes U فرمان حرکت دادن
interrupts U حرکت دادن وقفه
scurried U بسرعت حرکت دادن
propelled U بردن حرکت دادن
course U بسرعت حرکت دادن
propels U بردن حرکت دادن
route U فرمان حرکت دادن
coursed U بسرعت حرکت دادن
scurry U بسرعت حرکت دادن
traversing U حرکت دادن لوله در سمت
traverses U حرکت دادن لوله در سمت
traversed U حرکت دادن لوله در سمت
traverse U حرکت دادن لوله در سمت
air movements U حرکت دادن ازراه هوا
stirs U حرکت دادن بهم زدن
stirrings U حرکت دادن بهم زدن
stirred U حرکت دادن بهم زدن
stir U حرکت دادن بهم زدن
commercial water movement U حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
advance U حرکت دادن چیزی به جلو
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
advances U حرکت دادن چیزی به جلو
advancing U حرکت دادن چیزی به جلو
sculls U حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
yaw U پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
give free rein to <idiom> U اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
yawed U پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
rouse U از خواب بیدار شدن حرکت دادن
roused U از خواب بیدار شدن حرکت دادن
scull U حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
papering U روش حرکت دادن کاغذ به جلو
papered U روش حرکت دادن کاغذ به جلو
paper U روش حرکت دادن کاغذ به جلو
rouses U از خواب بیدار شدن حرکت دادن
sculled U حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
papers U روش حرکت دادن کاغذ به جلو
slew U حرکت دادن کاغذ از میان یک چاپگر
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
DFD U نمودار نشان دادن حرکت داده در سیستم
carrying U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carries U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trap U سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
byte U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
cursor tracking U حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
windage U پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
bytes U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
joysticks U با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick U با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
friction feed U مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
mechanical mouse U وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
plunk U باصدای تلپ
aloud U باصدای بلند
swishing U باصدای فش فش زدن
swish U باصدای فش فش زدن
swished U باصدای فش فش زدن
swishes U باصدای فش فش زدن
audibly U باصدای رسا
boisterously U باصدای زیاد
plopping U باصدای تلپ
plop U باصدای تلپ
highs U باصدای بلند
high U باصدای بلند
loudest U باصدای بلند
highest U باصدای بلند
louder U باصدای بلند
plops U باصدای تلپ
loud U باصدای بلند
plopped U باصدای تلپ
flip flop U باصدای چلپ چلوپ
to laugh boisterously U باصدای بلند خندیدن
dirdum U توبیخ باصدای بلند
pass U عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
passed U عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
hangers U اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
hanger U اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
CD U دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
indenting U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indents U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
CDs U دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
indent U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
passes U عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
gaff U باصدای بلندخندیدن قلابدار کردن
rasp U باصدای سوهان گوش راازردن
harangue U باصدای بلند نطق کردن
harangues U باصدای بلند نطق کردن
harangued U باصدای بلند نطق کردن
haranguing U باصدای بلند نطق کردن
highs U تند زیاد باصدای زیر
rasps U باصدای سوهان گوش راازردن
rasped U باصدای سوهان گوش راازردن
highest U تند زیاد باصدای زیر
high U تند زیاد باصدای زیر
rasping U باصدای سوهان گوش راازردن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
polar motion U وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
flops U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
ululate U باصدای بلند ناله وزاری کردن
flop U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flopped U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flopping U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
to ring the curtain up or down U پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
declamatory U مربوط به قرائت مطلبی باصدای بلند وغرا
toll U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
pan- U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
gyro U برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
stump U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumping U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumps U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumped U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
scull U قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
sculled U قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
sculls U قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
blitter U عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
scrolls U حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll U حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
parks U حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
park U حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
parked U حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com