English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
catch U بازی دستش ده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he received a broken hand U دستش شکست
She never gets any gratitude . U دستش نمک ندارد
be caught out <idiom> U دستش بر ملا می شود
I clasped her hand warmly. U دستش را بگرمی می فشرم
his hand lack one finger U دستش یک انگشت ندارد
a hand to mouth existence <idiom> U دستش به دهانش می رسد
She really gets me . She infuriates . U از دستش خیلی کوکم
his hand want's two fingers U دستش دو انگشت ندارد
living from hand to mouth <idiom> U دستش به دهانش می رسد
he did his level best U انچه از دستش برامدکرد
He has lost count. U حساب از دستش دررفته
I paid him back. in his own coin. U حقش را کف دستش گذاشتم
I ll pay him back in his own coin . U حقش را کف دستش خواهم گذارد
The people have got wise to him. U مردم دستش را خوانده اند
money burns a hole in his pocket <idiom> U پول تو دستش بند نمی شود
butterfingers U کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
have one's hand full U کار مهمتر داشتن [دستم یا دستش بند است]
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
Foxes when they cannot reach the grapes say they a. <proverb> U روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to get [lay] [put] your hands on somebody <idiom> U کسی را گرفتن [دستش به کسی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
He has an itching palm . U دستش کج است ( اهل دزدی است )
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> U کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
game U بازی
openness U بازی
slackness U بازی
action U بازی
actions U بازی
fun U بازی
dibasic U دو بازی
plays U بازی
sportiveŠetc U بازی کن
partie U بازی
falconine U بازی
watermanship U اب بازی
gaming U بازی
solitaires U تک بازی
grey hound U سگ بازی
solitaire U تک بازی
play U بازی
basics U بازی
playing U بازی
hopscotch U بازی لی لی
homes U بازی
basic U بازی
clearance U بازی
patulousness U بازی
played U بازی
plain dealing U بازی
home U بازی
hustle U بازی هشیارانه
hustled U بازی هشیارانه
cogs U حقه بازی
To be acting. To put it on . U رل بازی کردن
cog U حقه بازی
polo U چوگان بازی
golfing U بازی گلف
play-acts U تو بازی رفتن
twiddling U بازی کردن
trick U شعبده بازی
tricked U شعبده بازی
twiddles U بازی کردن
tricking U شعبده بازی
twiddled U بازی کردن
sporting U بازی دوست
handout U نوبت بازی
handouts U نوبت بازی
hustles U بازی هشیارانه
twiddle U بازی کردن
hustling U بازی هشیارانه
paraphrasing U بازی با الفاظ
paraphrases U بازی با الفاظ
power game U بازی قدرتی
power games U بازی قدرتی
stanza U بخشی از بازی
stanzas U بخشی از بازی
skiing U اسکی بازی
paraphrased U بازی با الفاظ
paraphrase U بازی با الفاظ
tooth clearance U بازی دندانه
skate U بازی تهاجمی
trapze U بند بازی
factionalism U فرقه بازی
rugby U بازی رگبی
tricksy U بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
football U بازی فوتبال
cage U بازی بسکتبال
paperwork U کاغذ بازی
cages U بازی بسکتبال
rinks U یخ بازی کردن
rinks U میدان یخ بازی
trickiness U حقه بازی
rink U یخ بازی کردن
rink U میدان یخ بازی
play on words <idiom> U بازی با کلمات
skated U بازی تهاجمی
footballer U فوتبال بازی کن
child's play U بازی کودکان
bonfire U اتش بازی
bonfires U اتش بازی
gaming U قمار بازی
jiggery-pokery U حقه بازی
wordplay U بازی با لغات
party politics U حزب بازی
play-act U بازی کردن
monkey business U کچلک بازی
pantomime U لال بازی
pantomimes U لال بازی
fireworks U اتش بازی
firework آتش بازی
fence U شمشیر بازی
plaything U اسباب بازی
Frisbees U بازی با فریزبی
gimmickry U حقه بازی
harlepuinade U حقه بازی
holdout U خودداری از بازی
child's play U بچه بازی
holdouts U خودداری از بازی
Frisbee U بازی با فریزبی
skating U اسکیت بازی
fences U شمشیر بازی
playfully U با خنده و بازی
play-act U تو بازی رفتن
speculation U سفته بازی
play-acting U تو بازی رفتن
war game U بازی جنگ
play-acts U بازی کردن
footballers U فوتبال بازی کن
bandied U چوگان بازی کچ
bandies U چوگان بازی کچ
bandy U چوگان بازی کچ
bandying U چوگان بازی کچ
wargaming U بازی جنگ
chicaneries U حیله بازی
play-acting U بازی کردن
fencing U ششمشیر بازی
play-acted U تو بازی رفتن
play-acted U بازی کردن
full-time U 09 دقیقه بازی
charade U نوعی بازی
hanky-panky U حقه بازی
hanky-panky U روباه بازی
double U بازی دوبل
whoredom U فاحشه بازی
doubled U بازی دوبل
doubled up U بازی دوبل
chicanery U حیله بازی
skates U بازی تهاجمی
free play U بازی ازاد
hanky panky U روباه بازی
red tapery U قرطاس بازی
hard game U بازی دشوار
radial play U بازی شعاعی
headhunting U خشونت در بازی
headwork U با سر بازی کردن
radial play U بازی عرضی
hocus pocus U حقه بازی
hocus pocus U ورودحقه بازی
quiot U لیس بازی
hopscotch U بازی اکرودوکر
indirection U دغل بازی
ingenuousness U راست بازی
inning U یک دوره بازی
quackery U حقه بازی
puppetry U خیمه شب بازی
hanky panky U حقه بازی
halt back U میان بازی کن
sheep's eyes U نظر بازی
game ball U توپ بازی
game cycle U دوره بازی
game of chance U بازی قمار
game plan U استراتژی بازی
game theory U نظریه بازی
game theory U تئوری بازی
gamesomeness U بازی گوشی
ropery U طناب بازی
grandstand play U بازی مهیج
rope dancing U ریسمان بازی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com