English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
skittle U بازی تفریح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
play U تفریح بازی کردن
played U تفریح بازی کردن
playing U تفریح بازی کردن
plays U تفریح بازی کردن
disport U بازی کردن تفریح کردن
disported U بازی کردن تفریح کردن
disporting U بازی کردن تفریح کردن
disports U بازی کردن تفریح کردن
playful U اهل تفریح و بازی بازیگوش
dalliance U تفریح و بازی از روی هوسرانی
Other Matches
recreations U تفریح سرگرمی وسایل تفریح
recreation U تفریح سرگرمی وسایل تفریح
recreating U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreates U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreate U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
disports U تفریح
disporting U تفریح
gust U تفریح
recreation U تفریح
gusts U تفریح
recreations U تفریح
amusements U تفریح
paseo U تفریح
jaunt U تفریح
disport U تفریح
amusement U تفریح
diversions U تفریح
diversion U تفریح
disported U تفریح
divertimento U تفریح
jaunts U تفریح
recreative U تفریح
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
Break. Recess. U زنگ تفریح
recreate U تفریح کردن
break U زنگ تفریح
recreated U تفریح کردن
diverting U تفریح امیز
recreates U تفریح کردن
recreating U تفریح کردن
breaks U زنگ تفریح
to d. one self U تفریح کردن
article U تفریح کردن
articles U تفریح کردن
sporting U تفریح دوستانه
amusing U تفریح دهنده
amusingly U تفریح دهنده
amusive U تفریح امیز
amusive U تفریح دهنده
game U تفریح کردن
promenader U تفریح کننده
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
To be fond of fun. U اهل تفریح بودن
happy hour <idiom> U ساعات تفریح وخوشی
All work and no play. U کار بدون تفریح
entertain U عزیزداشتن تفریح دادن
splurge U تفریح وولخرجی کردن
splurges U تفریح وولخرجی کردن
entertains U عزیزداشتن تفریح دادن
splurging U تفریح وولخرجی کردن
entertained U عزیزداشتن تفریح دادن
splurged U تفریح وولخرجی کردن
pastimes U تفریح کاروقت گذران
pastime U تفریح کاروقت گذران
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
playing U تفریح کردن ساز زدن
Playing football is not my idea of fun . U فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
played U تفریح کردن ساز زدن
roof garden U تفریح گاه بالای بام
amuses U مشغول کردن تفریح دادن
plays U تفریح کردن ساز زدن
amuse U مشغول کردن تفریح دادن
play U تفریح کردن ساز زدن
sportive U سرگرم تفریح وورزش ورزشی
This is not my idea of pleasure ( fun ) . U به نظر من این هم تفریح نشد
skylarks U تفریح وجست وخیز کردن
skylark U تفریح وجست وخیز کردن
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
joyrides U سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
joyride U سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
I said it only in fun. U فقط برای تفریح این حرف رازدم
tubing U ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
april fool U کسی که در روز اول اوریل الت تفریح میشود
small game U پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
ferris wheel U گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
sportiveŠetc U بازی کن
gaming U بازی
openness U بازی
slackness U بازی
game U بازی
fun U بازی
solitaire U تک بازی
dibasic U دو بازی
grey hound U سگ بازی
action U بازی
hopscotch U بازی لی لی
actions U بازی
falconine U بازی
partie U بازی
patulousness U بازی
plain dealing U بازی
solitaires U تک بازی
clearance U بازی
play U بازی
playing U بازی
watermanship U اب بازی
basics U بازی
basic U بازی
plays U بازی
homes U بازی
home U بازی
played U بازی
winners U برنده بازی
swordplay U فن شمشیر بازی
playgrounds U زمین بازی
winner U برنده بازی
playground U زمین بازی
skated U بازی تهاجمی
skates U بازی تهاجمی
video game U بازی دیدنی
video games U بازی دیدنی
sharp practice U حقه بازی
hawking U قوش بازی
skate U بازی تهاجمی
bonefire U اتش بازی
bosh U حقه بازی
box score U حساب بازی
buggery U بچه بازی
cats cradle U نخ بازی سرانگشت
centre game U بازی مرکزی
charlatanism U چاچول بازی
charlatanism U زبان بازی
charlatanry U زبان بازی
choose up game U بازی غیررسمی
billiard U بازی بیلیارد
basketball U بازی بسکتبال
achate U مهرهء بازی
acrobacy U بند بازی
acrobatism U ریسمان بازی
active sodomy U بچه بازی
actuble U بازی کردن
agiotage U سفته بازی
basic dye U رنگینه بازی
basic salt U نمک بازی
basicity U قدرت بازی
basification U بازی شدن
basket ball U یکجورتوپ بازی
sand lot U بازی غیررسمی
skiing U اسکی بازی
footballer U فوتبال بازی کن
dart U بازی دارت
monkey business U کچلک بازی
pantomime U لال بازی
pantomimes U لال بازی
playfully U با خنده و بازی
speculation U سفته بازی
full-time U 09 دقیقه بازی
charade U نوعی بازی
hanky-panky U حقه بازی
gaming U قمار بازی
bonfires U اتش بازی
footballers U فوتبال بازی کن
fence U شمشیر بازی
fences U شمشیر بازی
plaything U اسباب بازی
playthings U اسباب بازی
skating U اسکیت بازی
paperwork U کاغذ بازی
firework آتش بازی
fireworks U اتش بازی
bonfire U اتش بازی
hanky-panky U روباه بازی
double U بازی دوبل
cog U حقه بازی
cogs U حقه بازی
hustle U بازی هشیارانه
hustled U بازی هشیارانه
hustles U بازی هشیارانه
hustling U بازی هشیارانه
cage U بازی بسکتبال
cages U بازی بسکتبال
rugby U بازی رگبی
factionalism U فرقه بازی
power game U بازی قدرتی
power games U بازی قدرتی
stanza U بخشی از بازی
stanzas U بخشی از بازی
polo U چوگان بازی
handouts U نوبت بازی
doubled U بازی دوبل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com