English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ram U بازوی انتقال نیرو سگدست
rammed U بازوی انتقال نیرو سگدست
rams U بازوی انتقال نیرو سگدست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfer case U جعبه انتقال نیرو
shafts U محور انتقال دهنده نیرو
shaft U محور انتقال دهنده نیرو
propeller shaft U میل گردان محور انتقال نیرو
worked U انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
work U انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
hydraulic fluid U سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
pivot arm U بازوی گردان بازوی اتصال
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
linchpin U سگدست
lynchpins U سگدست
bracket U سگدست
forelock U سگدست
cantilever U سگدست
spindles U سگدست
spindle U سگدست
linchpins U سگدست
axle pin U سگدست
forelocks U سگدست
bracket bearing U یاطاقان سگدست
cantilever U اهرم سگدست
cantilever extension U محور سگدست
cantilever extension U میله سگدست
bracket U طاقچه سگدست پرانتز
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
string arm U بازوی زه کش
gatepost U بازوی در
gateposts U بازوی در
rocker arm U بازوی ننویی
gatepost U بازوی دروازه
boom U بازوی متحرک
jib U بازوی متحرک
boomed U بازوی متحرک
jibbed U بازوی متحرک
a broken arm U بازوی شکسته
jibbing U بازوی متحرک
rocker arm U بازوی اسبک
jibs U بازوی متحرک
shank U بازوی لنگر
yardarm U بازوی افقی
gateposts U بازوی دروازه
access arm U بازوی دستیابی
booming U بازوی متحرک
booms U بازوی بیل
booms U بازوی متحرک
boom U بازوی بیل
jib=boom U بازوی جرثقیل
drawbar U بازوی کشش
crank arm U بازوی لنگ
booming U بازوی بیل
lever arm U بازوی اهرم
access arm U بازوی دسترسی
boomed U بازوی بیل
moment arm U بازوی گشتاور
whip U بازوی بار
whipped U بازوی بار
whips U بازوی بار
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
wiper arm U بازوی برف پاک کن
bottom boom U بازوی متحرک جراثقال
roadwheel arm U بازوی غلطک شنی
yardarm U بازوی دکل ناو
bracer U محافظ بازوی کمانگیر
crank web U بازوی میل لنگ
yard U بازوی افقی دکل ناو
yards U بازوی افقی دکل ناو
stockade U دودکش بازوی لنگر کشتی
stockades U دودکش بازوی لنگر کشتی
topping off U بازوی بلند کننده بوم جرثقیل
overarm U خارج شدن بازوی شناگر ازاب
hacks U ضربه خطای دست به بازوی حریف
hacked U ضربه خطای دست به بازوی حریف
hack U ضربه خطای دست به بازوی حریف
trucks U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
rosettes U گوشت قسمت پشت بازوی گاو طوقی
rosette U گوشت قسمت پشت بازوی گاو طوقی
truck U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucking U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
roadwheel arm U بازوی چرخ جاده اهرم موازنه شنی
drawbar pull U فشار وارد به بازوی اتصال یابازوی کشش
armlock U گرفتن بازوی حریف و کشیدن ان با فشار به پشت ارنج
beat U تعدادضربات پا دریکسری ضربات بازوی شناگر ضربه زدن
beats U تعدادضربات پا دریکسری ضربات بازوی شناگر ضربه زدن
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
olympic lift and cross face U گرفتن بازوی چپ حریف از جلو وران پای راست از پشت
catch U نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
deceleration time U زمانی که بازوی دستیابی پس از حرکت به محل صحیح دیسک سخت متوقف میشود
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
pull U ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pulls U ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
line of force U خط نیرو
thrusts U نیرو
force U نیرو
letter of attorney U نیرو
powering U نیرو
life blood U نیرو
thrust U نیرو
thrusting U نیرو
blood U نیرو
pep U نیرو
fibreless U بی نیرو
equipotential U هم نیرو
forcing U نیرو
forces U نیرو
equipollent U هم نیرو
zips U نیرو
strengths U نیرو
strength U نیرو
vigor U نیرو
loads U نیرو
vim U نیرو
leverage U نیرو
powers U نیرو
tucks U نیرو
troop carrier U نیرو بر
load U نیرو
sinewless U بی نیرو
energy U نیرو
energies U نیرو
tonus U نیرو
sapless U بی نیرو
zip U نیرو
zipped U نیرو
zipping U نیرو
guts U نیرو
gut U نیرو
vis U نیرو
tucking U نیرو
materials U نیرو
material U نیرو
PR U نیرو
high-powered U پر نیرو
power U نیرو
powered U نیرو
gutting U نیرو
tuck U نیرو
puissance U نیرو
vigour U نیرو
entireforce U کلیه نیرو
tucking U نیرو روحیه
energizing U نیرو بخشیدن
weaken U کم نیرو شدن
superpower U ابر نیرو
superpowers U ابر نیرو
torque U گشتاور نیرو
breath U نیرو جان
emphasised U نیرو دادن به
weakens U کم نیرو شدن
breaths U نیرو جان
weakening U کم نیرو شدن
weakened U کم نیرو شدن
energy production U تولید نیرو
tucks U نیرو روحیه
couple U جفت نیرو
couple U زوج نیرو
emphasizes U نیرو دادن به
dynamometer U نیرو سنج
emphasized U نیرو دادن به
emphasize U نیرو دادن به
emphasising U نیرو دادن به
emphasises U نیرو دادن به
afforce U نیرو دادن
application of a force U کاربرد نیرو
impoverishing U بی نیرو کردن
application of a force U فرود نیرو
impoverishes U بی نیرو کردن
impoverished U بی نیرو کردن
impoverish U بی نیرو کردن
refreshments U نیرو بخشی
bandeung ryouic U نیرو- واکنش
emphasizing U نیرو دادن به
energised U نیرو بخشیدن
coupled U جفت نیرو
generations U تولید نیرو
generation U تولید نیرو
coupled U زوج نیرو
tuck U نیرو روحیه
energizes U نیرو بخشیدن
might U نیرو انرژی
energize U نیرو بخشیدن
couples U جفت نیرو
couples U زوج نیرو
invigorating U نیرو بخش
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com