English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
payload U بازده خودرو یا دستگاه
payloads U بازده خودرو یا دستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trailer brake system U دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
four by two U خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
suspension U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
yields U بازده
return U بازده
efficiency U بازده
high yield U پر بازده
yield U بازده
returned U بازده
returning U بازده
outturn U بازده
yielded U بازده
out put U بازده
returns U بازده
outputs U بازده
output U بازده
low yield U بازده کم
feedback U بازده
revenue U بازده
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
farm yields U بازده مزرعه
mechanical efficiency U بازده مکانیکی
fair return U بازده عادلانه
fission to yield ratio U بازده اتمی
net yield U بازده خالص
generator efficiency U بازده مولد
efficiency U بازده سودمندی
farm yields U بازده کشاورزی
diminishing return U بازده نزولی
motor efficiency U بازده موتور
fair return U بازده منصفانه
emission efficiency U بازده کاتد
efficiency of rectification U بازده یکسوکنندگی
earning yield U بازده عواید
return of capital U بازده سرمایه
redemption yield U بازده خرید
rectifier efficiency U بازده یکسوکننده
quantum yield U بازده کوانتایی
rate of return U نرخ بازده
energy gain U بازده انرژی
yields U بازده انفجار
decreasing return U بازده نزولی
output per head U بازده سرانه
overall efficiency U بازده کلی
return [on something] U نرخ بازده
yield U بازده انفجار
yielded U بازده انفجار
diminishing returns U بازده نزولی
volumetric efficiency U بازده حجمی
combustion efficiency U بازده احتراق
transformer efficiency U بازده مبدل
turn over U محصول بازده
average yield U بازده متوسط
average return U بازده متوسط
low productivity U بازده پائین
ideal efficiency U بازده ایده ال
average efficiency U بازده متوسط
high yielding farms U با بازده زیاد
high yielding farms U مزارع پر بازده
current yield U بازده جاری
high yield U با بازده زیاد
yield of capital U بازده سرمایه
real time U بازده فوری
conversion efficiency U بازده تبدیل
luminosity U بازده روشنایی
constant return U بازده ثابت
payout U بازده سیستم
payouts U بازده سیستم
cardiac output U بازده قلبی
commercial efficiency U بازده صنعتی
sustained yield U بازده مستمر
sustained yield U بازده پیوسته
lamp bulb efficiency U بازده لامپ
gross yield U بازده ناخالص
injection efficiency U بازده تزریق
private rate of return U نرخ بازده خصوصی
work decrement U کاهش بازده کار
hurdle rate of return U نرخ بازده لازم
hurdle rate of return U کمترین نرخ بازده
law of diminishing return U قانون بازده نزولی
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
return to scale U بازده نسبت به مقیاس
law of increasing return U قانون بازده صعودی
payloads U بازده حمل بارخودرو
law of increasing return U قانون بازده فزاینده
real time U بازده بلادرنگ بی درنگ
payload U بازده حمل بارخودرو
diminishing returns U بازده کاهش یابنده
increasing marginal return U بازده نهائی فزاینده
energy efficiency U بازده انرژی لومینسانس
ampere hour efficiency of storage batter U بازده باتری انبارهای
law of diminishing returns U قانون کاهندگی بازده
margine efficiency of capital U بازده نهایی سرمایه
internal rate of return U نرخ بازده داخلی
average net return U بازده خالص متوسط
net rate of return U نرخ بازده خالص
normal rate of return U نرخ بازده متعارف
marginal return of capital U بازده نهائی سرمایه
efficiency U فعالیت مفید بازده
by product recovery U بازده محصولات فرعی
current ratio of transformer U بازده شدتی مبدل
social rate of return U نرخ بازده اجتماعی
margin land U حد نهایی بازده زمین
gross rate of return U نرخ بازده ناخالص
arresting system payout U بازده سیستم مهار هواپیما
increasing returns to scale U بازده فزاینده نسبت به مقیاس
available payload U بازده قابل استفاده وسیله
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
automatic gain control U کنترل بازده بطور خودکار
constant return to scale U بازده ثابت نسبت به مقیاس
yield of bonds U نرخ بازده اوراق قرضه
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
performances U کار وسیله یادستگاه بازده عمل
The return on the bonds amounts to ... U مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
performance U کار وسیله یادستگاه بازده عمل
crystal frequency changer efficiency U بازده بلور تغییر دهنده بسامد
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
to get a good return on an investment U بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
scaling law U فرمول محاسله بازده بمب اتمی در هر فاصله
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
component efficiency U میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
auto U :خودرو
automotive U خودرو
vehicles U خودرو
self propelling U خودرو
automobile U خودرو
self grown U خودرو
self driven U خودرو
adventive U خودرو
automobiles U خودرو
vehicle U خودرو
self propelled U خودرو
motor vehicle U خودرو
locomobile U خودرو
autos U :خودرو
four by four U خودرو 4 در 4
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
margin land U حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
betterment U خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
automobile U ماشین خودرو
automobiles U ماشین خودرو
motor cars U گردونه خودرو
bumper bar U سپر خودرو
motorcar U خودرو سواری
locomobile U گردونه خودرو
motor car U گردونه خودرو
motor vehicle U خودرو موتوری
wildwood U جنگل خودرو
propeller U گاردان خودرو
weedy U هرز خودرو
tank transporter U خودرو مازتانک بر
tank vehicle U خودرو تانکر
tank vehicle U خودرو تانکرسوخت
escalator U پلکان خودرو
moving staircase U پلکان خودرو
moving stairway U پلکان خودرو
caterpillar truck U خودرو هزارپا
truck vehicle U خودرو نظامی
chasis U شاسی خودرو
to ride in the car U با خودرو رفتن
to use the car U با خودرو رفتن
escalator U پلکان خودرو
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
drive screw U پیچ خودرو
escalators U پلکان خودرو
personnel carrier U خودرو نفربر
to turn [to turn off] [to make a turn] U پیچیدن [با خودرو]
deep jeep U خودرو زیرابی
liftruck U خودرو بالابر
scout car U خودرو دیده ور
vehicular U مربوط به خودرو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com