Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
detention barrack
U
بازداشتگاه نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
disciplinary barracks
U
ندامتگاه بازداشتگاه نظامی
Other Matches
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
lockup
U
بازداشتگاه
house of detention
U
بازداشتگاه
lock up
U
بازداشتگاه
detention center
U
بازداشتگاه
concentration camps
U
بازداشتگاه
confinement facility
U
بازداشتگاه
lockups
U
بازداشتگاه
Brig
U
بازداشتگاه
penitentiary
U
بازداشتگاه
concentration camp
U
بازداشتگاه
penitentiaries
U
بازداشتگاه
concentration camps
U
بازداشتگاه اسرا
concentration camp
U
بازداشتگاه اسرا
area confinement facility
U
بازداشتگاه منطقهای
barracoon
U
بازداشتگاه بردگان
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
prison camps
U
بازداشتگاه بیرون شهر
pounding
U
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
pounded
U
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
pounds
U
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
attendance center
[British E]
U
بازداشتگاه نوجوانان
[قانون]
pound
U
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
Juvenile detention home
[American E]
U
بازداشتگاه نوجوانان
[قانون]
prison camp
U
بازداشتگاه بیرون شهر
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
remanding
U
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded
U
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands
U
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand
U
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
penitentiary
U
دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
concentration camps
U
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
internment camp
U
بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
penitentiaries
U
دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
concentration camp
U
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
stalag
U
بازداشتگاه افسران و درجه داران زمان جنگ درالمان
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
concentrations
U
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration
U
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
martial
U
نظامی
military
U
نظامی
soldiers
U
نظامی
soldier
U
نظامی
fort
U
دژ نظامی
warlike
U
نظامی
mil
U
نظامی
service
U
نظامی
serviced
U
نظامی
martin
U
نظامی
military doctorine
U
مقررات نظامی
military expenditure
U
مخارج نظامی
military service
U
خدمت نظامی
military funds
U
اعتبار نظامی
military funds
U
بودجه نظامی
civilians
U
غیر نظامی
military government
U
دولت نظامی
civilian
U
غیر نظامی
field colors
U
پرچم نظامی
military doctorine
U
دکترین نظامی
military crest
U
خط الراس نظامی
by military force
U
با نیروی نظامی
garrison state
U
ایالت نظامی
campound
U
کمپ نظامی
field colours
U
پرچم نظامی
military courtesy
U
احترامات نظامی
standing orders
U
امریه نظامی
standing order
U
امریه نظامی
military courtesy
U
شئونات نظامی
dressing parade
U
مشق نظامی
defense information
U
اطلاعات نظامی
council ofwar
U
شورای نظامی
ceremonies
U
مراسم نظامی
military intervention
U
مداخله نظامی
military justice
U
دادسرای نظامی
court martiall
U
شورای نظامی
court martial
U
دادگاه نظامی
court martiall
U
دادگاه نظامی
strongholds
U
قلعه نظامی
stronghold
U
قلعه نظامی
ceremony
U
مراسم نظامی
military intelligence
U
اطلاعات نظامی
court material
U
دادگاه نظامی
military government
U
حکومت نظامی
drilling
U
تمرین نظامی
civil
U
غیر نظامی
military governor
U
فرمانداری نظامی
military governor
U
حاکم نظامی
military grid
U
شبکه نظامی
counter military
U
ضد عملیات نظامی
militarists
U
نظامی گرا
general outpatient clinic
U
درمانگاه نظامی
militarize
U
نظامی کردن
paramilitary
U
شبه نظامی
paramilitaries
U
شبه نظامی
militarily
U
از لحاظ نظامی
military tribunal
U
دادگاه نظامی
militias
U
نیروی نظامی
military comission
U
هیئت نظامی
military comission
U
کمیسیون نظامی
martial spirit
U
روح نظامی
military body
U
هیئت نظامی
martial rule
U
حکومت نظامی
militarization
U
نظامی کردن
military adviser
U
مستشار نظامی
military advisor
U
مستشار نظامی
military area
U
منطقه نظامی
councils of war
U
شورای نظامی
military assistance
U
کمک نظامی
military attache
U
وابسته نظامی
military convention
U
اتحاد نظامی
militia
U
نیروی نظامی
military court
U
دادگاه نظامی
invasion currency
U
پول نظامی
soldier
U
فرد نظامی
army attache
U
وابسته نظامی
soldier
U
نظامی شدن
army staff
U
ستاد نظامی
martial law
U
حکومت نظامی
articles of war
U
قانون نظامی
saluting
U
احترام نظامی
salutes
U
احترام نظامی
saluted
U
احترام نظامی
guest house
U
مهمانسرای نظامی
soldiers
U
فرد نظامی
soldiers
U
نظامی شدن
council of war
U
شورای نظامی
guest houses
U
مهمانسرای نظامی
martial court
U
دادگاه نظامی
maneuver
U
تمرین نظامی
salute
U
احترام نظامی
attache
U
وابسته نظامی
cadet
U
دانشجوی نظامی
drilled
U
مشق نظامی
drill
U
مشق نظامی
exercises
U
مشق نظامی
exercises
U
مانور نظامی
exercised
U
مشق نظامی
exercised
U
مانور نظامی
exercise
U
مشق نظامی
exercise
U
مانور نظامی
to attain a great age
U
به سن بالارسیدن
[نظامی ]
drills
U
مشق نظامی
post
U
پست نظامی
post-
U
پست نظامی
districts
U
ناحیه نظامی
district
U
ناحیه نظامی
the military profession
U
کار نظامی
the sabre
U
نیروی نظامی
the sabre
U
حکومت نظامی
truck vehicle
U
خودرو نظامی
tunc
U
پیراهن نظامی
word of command
U
فرمان نظامی
party
U
عده نظامی
Military operations.
U
عملیات نظامی
posts
U
پست نظامی
posted
U
پست نظامی
defensive architecture
U
معماری نظامی
citadels
U
قلعه نظامی
marching
U
گام نظامی
marches
U
گام نظامی
marched
U
گام نظامی
march
U
گام نظامی
citadel
U
قلعه نظامی
intelligence
U
اطلاعات نظامی
fortress
U
استحکامات نظامی
installations
U
موسسه نظامی
installations
U
قسمت نظامی
installation
U
موسسه نظامی
installation
U
قسمت نظامی
regions
U
ناحیه نظامی
region
U
ناحیه نظامی
active
U
نظامی کادر
fortresses
U
استحکامات نظامی
cadets
U
دانشجوی نظامی
camp
U
اردوگاه نظامی
military posture
U
ارایش نظامی
military spending
U
مخارج نظامی
military specifications
U
کدتخصصی نظامی
military specifications
U
خصوصیات نظامی
military services
U
قسمتهای نظامی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com