Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crowner's quest
U
بازجویی درمرگهای ناگهانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coroner's inquest
U
بازجویی در رگهای ناگهانی
cross examination
U
بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
ambivalence
U
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive
U
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurries
U
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurry
U
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
surged
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurts
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurt
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
cross question
U
بازجویی
inquiry
U
بازجویی
investigation
U
بازجویی
investigations
U
بازجویی
interrogating
U
بازجویی
interrogate
U
بازجویی
interrogated
U
بازجویی
interrogates
U
بازجویی
interrogations
U
بازجویی
inquirendo
U
بازجویی
inquiries
U
بازجویی
interrogation
U
بازجویی
inquires
U
بازجویی کردن از
committee of inquiry
U
کمیسیون بازجویی
examined
U
بازجویی کردن
interrogations
U
بازپرسی بازجویی
investigates
U
بازجویی کردن
cross examination
U
بازجویی همگانی
cross examine
U
بازجویی کردن
inquiringly
U
ازراه بازجویی
examines
U
بازجویی کردن
examine
U
بازجویی کردن
interrogation
U
بازپرسی بازجویی
enquires
U
بازجویی کردن از
inquire
U
بازجویی کردن از
investigating
U
بازجویی کردن
examining
U
بازجویی کردن
enquired
U
بازجویی کردن از
investigated
U
بازجویی کردن
inquisite
U
بازجویی کردن
quests
U
طلب بازجویی
inquest
U
بازجویی رسیدگی
inquests
U
بازجویی رسیدگی
quest
U
طلب بازجویی
investigating committee
U
کمیسیون بازجویی
interrogator
U
بازجویی کننده
interrogators
U
بازجویی کننده
inquiries
U
پرسش بازجویی
to go into
U
بازجویی کردن
investigate
U
بازجویی کردن
inquiry
U
پرسش بازجویی
cross examiner
U
بازجویی کننده
local enquiry
U
بازجویی محلی
to make enquiries into
U
بازجویی کردن در
inquired
U
بازجویی کردن از
assay
U
چشیدن بازجویی کردن
assays
U
چشیدن بازجویی کردن
inquiry
U
پرسش بازجویی رسیدگی
inquiries
U
پرسش بازجویی رسیدگی
to e. into a matter
U
مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
inquests
U
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
inquest
U
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
inquisitions
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisition
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
examinations
U
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
criminal investigation
U
شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
examination
U
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
surprise attack
U
تک ناگهانی
sudden
U
ناگهانی
abrupt
U
ناگهانی
precipitate
U
ناگهانی
precipitates
U
ناگهانی
precipitating
U
ناگهانی
precipitated
U
ناگهانی
all at once
<idiom>
U
ناگهانی
on the spur of the moment
<idiom>
U
ناگهانی
strikes
U
تک ناگهانی
strike
U
تک ناگهانی
snapped
U
ناگهانی
snaps
U
ناگهانی
snap
U
ناگهانی
spontaneity
U
ناگهانی
instantaneous
U
ناگهانی
snapping
U
ناگهانی
spurt
U
خروج ناگهانی
flare up
U
غضب ناگهانی
sudden-death
U
مرگ ناگهانی
sortie
U
حمله ناگهانی
spurted
U
افزایش ناگهانی
spurted
U
خروج ناگهانی
sorties
U
حمله ناگهانی
spurt
U
افزایش ناگهانی
sudden death
U
مرگ ناگهانی
he acted from impluse
U
نیروی ناگهانی یا
shocks
U
هراس ناگهانی
flick
U
تکان ناگهانی
opportunity target
U
هدف ناگهانی
flicked
U
تکان ناگهانی
spurts
U
خروج ناگهانی
flicking
U
تکان ناگهانی
spurts
U
افزایش ناگهانی
flicks
U
تکان ناگهانی
spurting
U
افزایش ناگهانی
spurting
U
خروج ناگهانی
irruption
U
ایجاد ناگهانی
flare up
U
اشتعال ناگهانی
an abrupt departure
U
حرکت ناگهانی
screams
U
ناگهانی گفتن
screamed
U
ناگهانی گفتن
scream
U
ناگهانی گفتن
blow out
U
خروج ناگهانی
break down
U
سقوط ناگهانی
burst force
U
نیروی ناگهانی
snaps
U
شتابزدگی ناگهانی
snapping
U
شتابزدگی ناگهانی
snapped
U
شتابزدگی ناگهانی
accidental war
U
جنگ ناگهانی
abruption
U
قطع ناگهانی
explosive
U
یورش ناگهانی
killing
U
توفیق ناگهانی
killings
U
توفیق ناگهانی
clap
U
صدای ناگهانی
clapped
U
صدای ناگهانی
clapping
U
صدای ناگهانی
claps
U
صدای ناگهانی
flaws
U
اشوب ناگهانی
suddenly
U
بطور ناگهانی
detonations
U
انفجار ناگهانی
detonation
U
انفجار ناگهانی
snap
U
شتابزدگی ناگهانی
shocked
U
هراس ناگهانی
crashing
U
ورشکستگی ناگهانی
shoot up
<idiom>
U
ناگهانی بلندکردن
lunged
U
حمله ناگهانی
crashed
U
ورشکستگی ناگهانی
walk out
<idiom>
U
ناگهانی رفتن
in one's tracks
<idiom>
U
ناگهانی ،بیدرنگ
lunge
U
حمله ناگهانی
twitched
U
انقباض ناگهانی
crashes
U
ورشکستگی ناگهانی
hit-and-run
<idiom>
U
تاثیر ناگهانی
lunges
U
حمله ناگهانی
nosedive
U
افت ناگهانی
nosedived
U
افت ناگهانی
nosedives
U
افت ناگهانی
crash
U
ورشکستگی ناگهانی
fright
U
ترس ناگهانی
lunging
U
حمله ناگهانی
nosediving
U
افت ناگهانی
all of a sudden
<idiom>
U
به طور ناگهانی
bump
U
تکان ناگهانی
accidents
U
مصیبت ناگهانی
randomly
U
مسیر ناگهانی
random
U
مسیر ناگهانی
crashingly
U
ورشکستگی ناگهانی
frights
U
ترس ناگهانی
accident
U
مصیبت ناگهانی
flaw
U
اشوب ناگهانی
gusts
U
باد ناگهانی
gust
U
باد ناگهانی
canvassing
U
حمله ناگهانی
canvasses
U
حمله ناگهانی
canvassed
U
حمله ناگهانی
canvass
U
حمله ناگهانی
brainwaves
U
الهام ناگهانی
brainwave
U
الهام ناگهانی
shock
U
هراس ناگهانی
to bolt
U
ناگهانی جهیدن
raided
U
حمله ناگهانی
supervention
U
اتفاق ناگهانی
raid
U
حمله ناگهانی
booms
U
ترقی ناگهانی
booming
U
ترقی ناگهانی
boomed
U
ترقی ناگهانی
sudden stoppage
U
توقف ناگهانی
raiding
U
حمله ناگهانی
peripeteia
U
تغییر ناگهانی
catastrophes
U
بلای ناگهانی
power surge
U
برق ناگهانی
saltation
U
جنبش ناگهانی
raids
U
حمله ناگهانی
saltus
U
انتقال ناگهانی
catastrophe
U
بلای ناگهانی
boom
U
ترقی ناگهانی
twitching
U
انقباض ناگهانی
twitched
U
تکان ناگهانی
twitches
U
تکان ناگهانی
target of opportunity
U
هدف ناگهانی
twitch
U
تکان ناگهانی
twitches
U
انقباض ناگهانی
twitching
U
تکان ناگهانی
twitch
U
انقباض ناگهانی
xenogenesis
U
خلق ناگهانی
switcheroo
U
تغییر ناگهانی
paroxysms
U
حمله ناگهانی مرض
paroxysm
U
حمله ناگهانی مرض
whims
U
وهم تغییر ناگهانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com