English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stevedore U بارگیری وباراندازی کردن
stevedores U بارگیری وباراندازی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stevedoring charges U هزینههای بارگیری وباراندازی
stevedore U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
lighterage U هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
lay day U روز بارگیری وباراندازی کشتی
stevedores U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
drayage U چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
preload loading U بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
wet storage U بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
back haul U بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
embarkation order U دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
combat loading U بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
endurance loading U بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
loads U بارگیری کردن
stows U بارگیری کردن
load U بارگیری کردن
stowing U بارگیری کردن
stowed U بارگیری کردن
stow U بارگیری کردن
port U شراب شیرین بارگیری کردن
lading U بارگیری عمل بار کردن
loading U بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
take on <idiom> U ضبط کردن،بارگیری کردن
lade U بارگیری کردن خالی کردن
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
shipping U بارگیری
loading U بارگیری
burdening U بارگیری
charging U بارگیری
material handling bridge U پل بارگیری
stowage U بارگیری
loading bridge U پل بارگیری
well deck U پل بارگیری
loading station U ایستگاه بارگیری
commercial loading U بارگیری تجارتی
line charging capacity U فرفیت بارگیری خط
loading chart U جدول بارگیری
loading bucket U سطل بارگیری
loading apron U نوار بارگیری
frequency loading U بارگیری فرکانسی
load lines U علایم بارگیری
apron U محوطه بارگیری
aprons U محوطه بارگیری
quays U سکوی بارگیری
quay U سکوی بارگیری
line charging current U جریان بارگیری خط
Loading and unloading. U بارگیری وتخلیه
loading diagram U دیاگرام بارگیری
pick up and delivery U بارگیری و تحویل
stowage U بارگیری و باراندازی
loads U فرفیت بارگیری
charging berth U اسکله بارگیری
pre loading U بارگیری اولیه
well deck U عرشه بارگیری
cargo net U تور بارگیری
pallets U کفه بارگیری
carburizing pot U فرف بارگیری
bulk loading U بارگیری در مخازن
roll-on/roll-off U بارگیری- تخلیه
loads U بارگیری مهمات
load U فرفیت بارگیری
ammunition loading line U خط بارگیری مهمات
plimsol mark U مارک بارگیری
plimsol mark U علایم بارگیری
pallet U کفه بارگیری
point of loading U نقطه بارگیری
charging crane U جرثقیل بارگیری
charging car U واگن بارگیری
charging wharf U اسکله بارگیری
load U بارگیری مهمات
bucket charging U بارگیری با سطل
loading facilities U وسایل بارگیری
loading table U جدول بارگیری
deadweight U تناژ بارگیری
loading time U زمان بارگیری
on berth U ناوحاضربه بارگیری
magnetic loading U بارگیری مغناطیسی
embarkation table U جدول بارگیری
laden U بارگیری شده
pack saddle U زین بارگیری
accumulator charge U بارگیری اکومولاتور
embarkation area U محوطه بارگیری
load factor U ضریب بارگیری
loading site U محل بارگیری
loading rack U سکوی بارگیری
loading point U نقطه بارگیری
roll on/roll off U بارگیری- تخلیه
download U بارگیری پایین
loading scale U مقیاس بارگیری
loading U فرفیت بارگیری
loading site U سکوی بارگیری
pallete U کفه بارگیری
tactical loading U بارگیری رزمی یا جنگی
stevedores U متصدی بارگیری و تخلیه
cargo port U دریچه بارگیری ناو
loading U بارگیری مهمات درهواپیما
initial program load U بارگیری برنامه اغازی
ingot charging crane U جراثقال بارگیری شمش
stevedore U متصدی بارگیری و تخلیه
shiping agent U کارگزار بارگیری کشتی
charge and discharge U محل بارگیری و باراندازی
actual obligated space U محل یا جا در بارگیری دریایی
commercial loading U بارگیری کالای تجارتی
bulk loading U بارگیری مخزن به طور یک جا
loading space U فضای قابل بارگیری
charging side U محل بارگیری کوره
horizontal loading U بارگیری افقی کشتیها
cargo plan U طرح بارگیری ناو
bulk load method U روش بارگیری با بارقوال
staging unit U یکان بارگیری کننده
embarkation table U جدول قابلیت بارگیری
loading chart U طرح بارگیری هواپیما
loading plan U طرح بارگیری خودرو
commodity loading U بارگیری کالاهای مختلف
loading list U لیست بارگیری خودرو
bulk load method U روش استفاده از بارگیری قوال
roll on roll off U روش بارگیری مستقیم ناو
mutilation table U جدول راهنمای بارگیری خودروها
reloadable control storage U انباره با کنترل بارگیری مجدد
lay day U ایام بارگیری و باراندازی کشتی
capacity load U حداکثر فرفیت بارگیری ناو
despatch money U جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
accessorial services U خدمات بارگیری و تخلیه بار
laydays U ایام بارگیری و باراندازی کشتی
bridge plate U پل بین سکوی بارگیری وخودرو
fio U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
The ship is loading. U کشتی درحال بارگیری است
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
p&d U delivery and up pick بارگیری و تحویل
railway end U پل سکوی بارگیری راه اهن
stevedores U متصدی بارگیری و حمل و نقل
lift on U بارگیری کشتی توسط جرثقیل
stevedore U متصدی بارگیری و حمل و نقل
loading ramp U راهروی شیب دار بارگیری
base loading U بارگیری انجام شده در پایگاه
drayage U هزینه بارگیری وبار اندازی
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
free in and out U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
shiping agent U حق العمل کار بارگیری کشتی
palletetisation U درکفه بارگیری قرار دادن
dispatch money U جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
portcall U درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
mutilation table U جدول بارگیری پیش بینی شده
despatch money U پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
portcapacity U فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
lighterage U هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
embarkation element U یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
ipl U Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
actual placement U قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
entrucking table U جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
constructive placement U تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
embarkation team U تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
block stowage loading U بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
load line U خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
turnaround cycle U مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
long shoreman U گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage U اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
demurrage U بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
embarkation officer U افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
over shipment U ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
deck cargo U بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
ammunition loading line U صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
apron U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
carload shipment U حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
combat cargo officer U افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com