Perdic | باردار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی


Total search result: 21 (2 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	pregnant U	باردار
	furred U	باردار
	pergnant U	باردار

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	xerographic printer U	که جوهر باردار جذب میشود به محل تصویر باردار
	charged particle U	ذره باردار
	anticipant U	ابستن باردار
	heavy U	ابستن باردار
	heaviest U	ابستن باردار
	heavies U	ابستن باردار
	heavier U	ابستن باردار
	mobility of a charged particle U	تحرک ذره باردار
	She is pregnant(expecting). U	آبستن (باردار) است
	fur U	خز دوختن به باردار شدن
	absorption of charged particles U	جذب ذرات باردار
	furs U	خز دوختن به باردار شدن
	Fruit -bearing (prlific) tree. U	درخت باردار ( بارآور )
	cyclotron U	دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
	inseminating U	ابستن کردن باردار کردن
	inseminates U	ابستن کردن باردار کردن
	inseminated U	ابستن کردن باردار کردن
	inseminate U	ابستن کردن باردار کردن

Recent search history

Forum search