Perdic | باربر کشتی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	lumper U	باربر کشتی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Porter U	باربر!
	backpacker U	باربر
	porter U	باربر
	backer U	باربر
	backers U	باربر
	carrier U	باربر
	carriers U	باربر
	coolies U	باربر
	heaver U	باربر
	coolie U	باربر
	cooly U	باربر
	longshoreman U	باربر لنگرگاه
	porter U	باربر حمال
	rhinos U	قایق باربر
	rhino U	قایق باربر
	pack animals U	حیوان باربر
	pack animal U	حیوان باربر
	arch-ring U	منحنی باربر
	bearing wall U	دیوار باربر
	longshoremen U	باربر لنگرگاه
	load bearing wall U	دیوار باربر
	skycap U	باربر فرودگاه
	supporting beam U	تیر باربر
	load-bearing U	دیوار باربر
	porters U	باربر حمال
	load bearing partition U	تیغه باربر
	load bearing partition U	جداگر باربر
	longshorement U	باربر لنگرگاه
	topgallant U	سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
	Can you find me a porter? U	آیا میتوانید برای من یک باربر پیدا کنید؟
	forecaddie U	باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
	scuppered U	سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
	scuppering U	سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
	scuppers U	سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
	scupper U	سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
	respondentia U	وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
	ship's manifest U	صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
	load line U	خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
	hawse U	سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
	carry ship U	کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
	dan runner U	کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
	waterline U	خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
	keel U	حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
	lazar housek U	عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
	keels U	حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
	embarkation U	بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
	supercargo U	نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
	gunroom U	مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
	bill of health U	گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
	usura maritima U	دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
	the vessel was put a bout U	جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
	windjammer U	یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
	quarterdeck U	عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
	quarterdecks U	عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
	yaw U	انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
	yawed U	انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
	overboard U	از کشتی بدریا روی کشتی
	sailboat U	کشتی بادبانی کشتی بادی
	sailboats U	کشتی بادبانی کشتی بادی
	piracy U	هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
	cartel ship U	کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
	free on boand U	تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
	orthodromics U	کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
	semi naufragium U	نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
	orthodromy U	کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
	prow U	کشتی عرشه کشتی
	prows U	کشتی عرشه کشتی
	keelage U	حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
	light ship U	کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
	dock receipt U	قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
	skeg U	قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
	skag U	قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
	carinae U	کشتی
	vessels U	کشتی
	foreship U	سر کشتی
	sail ho! U	کشتی !کشتی !
	carina U	کشتی
	catch U	کشتی کج
	vessel U	کشتی
	board U	کشتی
	by water U	با کشتی
	bottom U	کشتی
	flat U	پل کشتی
	flattest U	پل کشتی
	aft U	در پس کشتی
	argo U	کشتی
	ark U	کشتی
	ship haven U	یک کش کشتی
	bilge U	اب ته کشتی
	wrestling U	کشتی
	boarded U	کشتی
	bottoms U	کشتی
	Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U	کشتی مس
	on shipboard U	در کشتی
	ships U	کشتی
	ship	کشتی
	hulk U	کشتی
	deck U	پل کشتی
	afloat U	در کشتی
	on the sea U	در کشتی
	on the water U	در کشتی
	decked U	پل کشتی
	decks U	پل کشتی
	puppis U	کشتی دم
	on board a ship U	در کشتی
	hulks U	کشتی
	collier U	کشتی
	dockyard U	تعمیرگاه کشتی
	wrecks U	کشتی شکستگی
	wrech U	کشتی شکستگی
	wreck U	کشتی شکستگی
	double-deckers U	کشتی دوعرشهای
	wrecking U	کشتی شکستگی
	dockyards U	تعمیرگاه کشتی
	tender ship U	کشتی تدارکاتی
	double-decker U	کشتی دوعرشهای
	towboat U	کشتی یدک کش
	stranding U	به گل نشستن کشتی
	battleship U	کشتی جنگی
	wrestling match U	مسابقه کشتی
	steam ship U	کشتی بخار
	patrolling U	کشتی اکتشافی
	patrols U	کشتی اکتشافی
	HMS U	کشتی انگلیسی
	flagship U	کشتی دریادار
	flagships U	کشتی دریادار
	steam boat U	کشتی بخار
	patrolled U	کشتی اکتشافی
	steamboat U	کشتی بخار
	battleships U	کشتی جنگی
	training ship U	کشتی اموزشی
	propeller U	پروانه کشتی
	wresthing match U	مسابقه کشتی
	bosuns U	افسر کشتی
	patrol U	کشتی اکتشافی
	steamship U	کشتی بخاری
	steamship U	کشتی بخار
	cargo U	محموله کشتی
	the ship leaks U	کشتی اب تو میدهد
	the ship is in d. U	کشتی در خطراست
	the ship was wrecked U	کشتی شکست
	sister ship U	کشتی خواهر
	docked U	تعمیرگاه کشتی
	docks U	تعمیرگاه کشتی
	to take ship U	با کشتی بردن
	wrestling U	کشتی گیری
	three point U	فن 3 امتیازی کشتی
	tricks U	فن و بندهای کشتی
	fob U	تحویل کشتی
	tonnage U	فرفیت کشتی
	bulkhead U	تیغه در کشتی
	bulkheads U	تیغه در کشتی
	cargoes U	محموله کشتی
	dock U	تعمیرگاه کشتی
	bo's'n U	افسر کشتی
	bos'n U	افسر کشتی
	bosun U	افسر کشتی
	shipwreck U	کشتی شکستگی
	berth U	خوابگاه کشتی
	war vessel U	کشتی جنگی
	topsldes U	بادخوربدنه کشتی
	strands U	به گل نشستن کشتی
	the roll of a ship U	غلت کشتی
	wrecked U	کشتی شکسته
	strand U	به گل نشستن کشتی
	shipwrecks U	کشتی شکستگی
	shipbuilding U	کشتی سازی
	war ship U	کشتی جنگی
	troopship U	کشتی سرباز بر
	berthed U	خوابگاه کشتی
	the rudder of a ship U	سکان کشتی
	berthing U	خوابگاه کشتی
	tramp steamer U	کشتی ازاد
	shipwrecked U	کشتی شکستگی
	tramp vessel U	کشتی ازاد
	berths U	خوابگاه کشتی
	the enemy U	کشتی دشمن
	privateer U	کشتی مسلح
	deck plan U	صفحه پل کشتی
	deck plan U	افق پل کشتی
	deck seamanship U	ملوان پل کشتی
	packet boat U	کشتی نامه بر
	doutful category U	کشتی مشکوک
	on shipboard U	سوار کشتی
	dressing ship U	تزیین کشتی
	on board a ship U	سوار کشتی
	exs U	تحویل از کشتی
	ferry boat U	کشتی گذاره
	lime juicer U	کشتی انگلیسی
	ocean greyhound U	کشتی تندرو
	fire ship U	کشتی اتش زن
	flag ship U	کشتی پیشرو
	deck gang U	ملوان پل کشتی
	pancratist U	کشتی گیر
	deadman U	مهاربند کشتی
	cockswain U	پیشکارکارکنان کشتی
	combatant vessel U	کشتی جنگی
	commercial marine U	کشتی تجاری
	commondo ship U	کشتی نیروبر
	predial or prae U	کشتی روستایی