Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
too much rain
باران بیش از اندازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rainstorm
U
باد و باران باران شدید
rainstorms
U
باد و باران باران شدید
rainsquall
U
باد و باران باران شدید
angle
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it.
<proverb>
U
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analogues
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage
U
اندازه وسیله اندازه گیری
gage
U
اندازه گیر اندازه گرفتن
size
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure
U
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
drizzling
U
نم نم باران
rain water
آب باران
rainless
U
بی باران
drizzle
U
نم نم باران
drizzled
U
نم نم باران
rains
U
باران
rain proof
U
ضد باران
fine rain
U
باران
rained
U
باران
raining
U
باران
rainy
U
پر باران
pluvian
U
باران زا
pluvine
U
باران زا
pluvial
U
باران زا
drizzles
U
نم نم باران
hydrometeor
U
باران
rainwater
U
اب باران
rain
U
باران
shower
U
درشت باران
pluvimeter
U
باران سنج
bombardment
U
گلوله باران
hyetometer
U
باران سنج
hydrometer
U
باران سنج
rainfall area
U
پهنه باران
rain ga
U
باران سنج
rainstorms
U
طوفان باران
sprinkles
U
پوش باران
rainstorm
U
طوفان باران
plover
U
مرغ باران
plovers
U
مرغ باران
golden rain
آتش باران
bombardments
U
گلوله باران
rainfall index
U
نمایه باران
rainfall recorder
U
باران نگار
raindrops
U
قطره باران
rainmaker
U
باران ساز
rainmaking
U
ایجاد باران
drizzle
U
نرمه باران
bombards
U
گلوله باران
rainproof
U
عایق باران
raindrop
U
قطره باران
raintight
U
باران ناپذیر
sand blast
U
شن باران کردن
rainfall gauge
U
باران سنج
killdeer
U
مرغ باران
bombard
U
گلوله باران
bombarded
U
گلوله باران
blood rain
U
باران سرخ
udometer
U
باران سنج
bombarding
U
گلوله باران
pash
U
باران شدید
pluviosity
U
باران خیزی
much rain
U
باران بسیار
drizzling
U
نرمه باران
much rain
U
باران زیاد
rain check
U
بلیط باران
drizzles
U
نرمه باران
rain cats and dogs
<idiom>
U
باران شدید
sleets
U
برف و باران
sleeting
U
برف و باران
sleeted
U
برف و باران
sleet
U
برف و باران
pluviometry
U
باران سنجی
dotterel
U
مرغ باران
petrel
U
مرغ باران
plenty of rain
U
باران فراوان
plenty of rain
U
باران کافی
pluvial dendation
U
باران ستردگی
rain gauge
U
باران سنج
ombrometer
U
باران سنج
ombrology
U
مبحث باران
fall out
U
باران رادیواکتیو
fine rain
U
باران ریز
pluviometer
U
باران سنج
drizzled
U
نرمه باران
showering
U
درشت باران
rain laden
U
باران ساز
rain gage
U
باران سنج
sprinkled
U
پوش باران
orographic rain
U
باران کوهزاد
storm water overflow
U
سرریز اب باران
catchment
U
باران گیر
mizzle
U
باران ریز
showers
U
درشت باران
pride of the morning
U
مه یا باران بامداد
acid rain
U
باران اسیدی
cyclonic rain
U
باران چرخهای
showered
U
درشت باران
rain shower
باران شدید
sprinkle
U
پوش باران
to send down rain
U
باران فرستادن
gauged
U
اندازه اندازه گیر
gauge
U
اندازه اندازه گیر
gauges
U
اندازه اندازه گیر
missile
U
موشک باران کردن
impluvium
U
حوض باران گیر
nimbus
U
وندی به معنای باران زا
stager
U
گرگ باران دیده
nimbuses
U
وندی به معنای باران زا
missiles
U
موشک باران کردن
slugs
U
گلوله باران کردن
shell off
U
گلوله باران کردن
slug
U
گلوله باران کردن
slugged
U
گلوله باران کردن
storm sewer
U
لوله فاضلاب اب باران
standard rain gage
باران سنج معمولی
pitter-patter
U
چک چک باران و غیره ضربان
pitter patter
U
چک چک باران و غیره ضربان
storm water retention tank
U
منبعهای نگهدارنده اب باران
cannonade
U
گلوله باران کردن
shoots
U
تیر باران کردن
typhoons
U
توفان همراه با باران
rainsquall
U
باران توام باتوفان
weatherbeaten
U
باد و باران دیده
rainproof
U
مانع نفوذ باران
isoheyt
U
خط شاخص نقاط هم باران
isohyetal map
U
نقشه خطوط هم باران
killdee
U
یکجور مرغ باران
raindrop impressions
U
اثرهای چکه باران
rain prints
U
اثرهای چکه باران
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
rain gauge station
U
ایستگاه باران سنجی
totalizer
U
باران سنج دخیرهای
shoot
U
تیر باران کردن
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
U
گرگ باران دیده .
Not all clouds bring rain.
<proverb>
U
هر ابرى باران نیاورد.
typhoon
U
توفان همراه با باران
rainfall
U
ریزش باران بارنغگی
rainstorm
U
باران بوام باتوفان
intermittent rain
بارش متناوب باران
raindrop imprints
U
اثرهای چکه باران
weather moulding
U
سنگی که اب باران راردمیکند
pluviograph
U
باران سنج خودکار
rainstorms
U
باران بوام باتوفان
continuous rain
بارش باران دائمی
It was raining hard.
U
باران سختی می با رید
monsoons
U
باد و باران موسمی
It was raining fast.
U
باران تندی می آمد
monsoon
U
باد و باران موسمی
adjustable leaping weir
سر ریز آب باران با تیغه متحرک
rainwash
U
شستشوی چیزی بوسیله باران
We were caught in the rain ( rainstorm) .
U
وسط باران گیر کردیم
window panes
U
باران با صدا به پنجره می خورد
rainwash
U
شسته شده بوسیله باران
dripstone
U
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
drizzly day
U
روزی که باران سیرمی بارد
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
measuring converter
U
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
pratincole
U
سکجور مرغ باران که به پرستو می ماند
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
impluvium
U
[حوض باران گیر در روم باستان]
shellproof
U
محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
parkas
U
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
To stone someone .
U
کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
weatherworn
U
فرسوده در اثر باد و باران وهوا
The rain gutter is blocked up with leaves.
U
برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
sprays
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
weathertight
U
محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
scat
U
مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
Supposing it rains , what shall you do ?
U
فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
bombardments
U
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardment
U
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
rain check
<idiom>
U
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
kerb inlet
U
روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
shell
U
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shells
U
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shells
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling
U
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
rain box
U
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
declinating station
U
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com