Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to venture on an objection
U
باجرات اعتراض به کسی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to a an under taking
U
باجرات بکاری مبادرت کردن
protests
U
اعتراض اعتراض کردن
protested
U
اعتراض اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض اعتراض کردن
protest
U
اعتراض اعتراض کردن
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
gamy
U
باجرات
full hearted
U
باجرات
great hearted
U
باجرات
courageous
U
باجرات
spirited
U
سرزنده باجرات
hold up
<idiom>
U
باجرات باقی ماندن
adventurously
U
باجرات مخاطره طلبی
protestingly
U
بطور اعتراض ازروی اعتراض
to a in
U
باجرات وبابیم مخاطره به جایی داخل شدن
indirect objects
U
اعتراض کردن
impugns
U
اعتراض کردن
obtest
U
اعتراض کردن
fulminate
U
اعتراض کردن
to e. a protest
U
اعتراض کردن
protest
U
اعتراض کردن
protested
U
اعتراض کردن
take exception to
U
اعتراض کردن به
fussed
U
اعتراض کردن
except
U
اعتراض کردن
fussing
U
اعتراض کردن
exept
U
اعتراض کردن
squawks
U
اعتراض کردن
fuss
U
اعتراض کردن
squawked
U
اعتراض کردن
protests
U
اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض کردن
contest
U
اعتراض کردن
squawk
U
اعتراض کردن
direct objects
U
اعتراض کردن
contested
U
اعتراض کردن
object
U
اعتراض کردن
fusses
U
اعتراض کردن
impugn
U
اعتراض کردن
to enter a protest
U
اعتراض کردن
impugned
U
اعتراض کردن
to a on or upon
U
اعتراض کردن بر
objecting
U
اعتراض کردن
impugning
U
اعتراض کردن
appose
U
اعتراض کردن
objects
U
اعتراض کردن
contests
U
اعتراض کردن
contesting
U
اعتراض کردن
fulminated
U
اعتراض کردن
objected
U
اعتراض کردن
fulminates
U
اعتراض کردن
condemnation
U
محکوم کردن اعتراض
condemnations
U
محکوم کردن اعتراض
to cry shame upon
U
اعتراض سخت بر...کردن
objects
U
کالا اعتراض کردن
direct objects
U
کالا اعتراض کردن
indirect objects
U
کالا اعتراض کردن
objected
U
کالا اعتراض کردن
to take exception to anything
U
به چیزی اعتراض کردن
object
U
کالا اعتراض کردن
to protest against something
U
به چیزی اعتراض کردن
objecting
U
کالا اعتراض کردن
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
animadvert
U
اعتراض کردن متوجه شدن
to plead against a decision
U
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
litigates
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
fin de non recevoir
U
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
litigating
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
condemns
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
power of reservation
U
حق اعتراض
exceptions
U
اعتراض
impeachment
U
اعتراض
protests
U
اعتراض
exception
U
اعتراض
condemnations
U
اعتراض
impugnment
U
اعتراض
challenged
U
اعتراض
protestations
U
اعتراض
protest
U
اعتراض
challenges
U
اعتراض
impugnation
U
اعتراض
protestation
U
اعتراض
protested
U
اعتراض
objection
U
اعتراض
remonstrance
U
اعتراض
animadversion
U
اعتراض
challenge
U
اعتراض
contestation
U
اعتراض
objections
U
اعتراض
condemnation
U
اعتراض
protesting
U
اعتراض
controvertible
U
قابل اعتراض
objected
U
اعتراض داشتن
condemnable
U
قابل اعتراض
disputable
U
اعتراض پذیر
challengeable
U
قابل اعتراض
contests
U
اعتراض داشتن بر
demurrer
U
اعتراض کننده
unlikely
U
قابل اعتراض
defiance
U
مقاومت اعتراض
unobjectionable
U
اعتراض ناپذیر
objectors
U
اعتراض کننده
objecting
U
اعتراض داشتن
contestable
U
قابل اعتراض
objects
U
اعتراض داشتن
bill of exception
U
اعتراض نامه
kicker
U
اعتراض کننده
remonstrance
U
تعرض اعتراض
indirect objects
U
اعتراض داشتن
protested
U
اعتراض رسمی
direct objects
U
اعتراض داشتن
contested
U
اعتراض داشتن بر
protests
U
اعتراض رسمی
protest for non acceptance
U
اعتراض نکول
contest
U
اعتراض داشتن بر
exceptionable
U
اعتراض پذیر
objectionable
U
قابل اعتراض
protesting
U
اعتراض رسمی
contesting
U
اعتراض داشتن بر
demurrable
U
اعتراض پذیر
impugnable
U
قابل اعتراض
objector
U
اعتراض کننده
implicit
U
بلا اعتراض
unquestionable
U
غیرقابل اعتراض
demurrant
U
اعتراض کننده
unquestioning
U
غیرقابل اعتراض
object
U
اعتراض داشتن
protest
U
اعتراض رسمی
objectionably
U
بطور قابل اعتراض
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
retour sans protet
U
اعاده بدون اعتراض
And exactly what do you mean by that ?
U
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
confrontational
U
رفتار همراهبا اعتراض
impugn
U
مورد اعتراض قراردادن
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
implicit obedience
U
فرمانبرداری بدون اعتراض
disputability
U
قابل اعتراض بودن
demurrer
U
اعتراض بصلاحیت دادگاه
Whoever else that may object .
U
هر کس دیگه که اعتراض کند
impugning
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugned
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugns
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugn
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
contested
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protests
U
اعتراض به رای داور کشتی
protested
U
اعتراض به رای داور کشتی
contest
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
loud-mouthed
U
اهل جیغ و داد و اعتراض
protest
U
اعتراض به رای داور کشتی
sit in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-ins
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
The people protested vocally.
U
صدای مردم درآمد ( اعتراض )
protesting
U
اعتراض به رای داور کشتی
contesting
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contests
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
questioned
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
I take exception to the tone of your remarks.
U
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
question
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questions
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
I strongly protest against such allegations!
U
من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
U
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
hoots
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooting
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooted
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
. Why,what was the harm?
U
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
hoot
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
protest flag
U
پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
silence gives consent
U
سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
his conduct is object
U
رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
provisional frame
U
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
retour sans protet
U
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com