English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
from U ازروی
disingenuously U ازروی تزویر
inexorably U ازروی سنگدلی
enterprisingly U ازروی توکل
dissolute U ازروی هرزگی
equivocally U ازروی ایهام
deridingly U ازروی ریشخند
politicly U ازروی مصلحت
emulously U ازروی هم چشمی
by the book U ازروی کتاب
corruptly U ازروی تباهی
contumaciously U ازروی سرکشی
querulousy U ازروی کج خلقی
evadingly U ازروی تجاهل
discontentedly U ازروی نارضایتی
constantly U ازروی ثبات
egotistically U ازروی خودبینی
grammatically U ازروی دستور
dishonorable U ازروی بی شرمی
disobilgingly U ازروی نامهربانی
dissolutely U ازروی هرزگی
distastefully U ازروی بی رغبتی
dizzily U ازروی گیجی
doubliy U ازروی تزویر
disgustedly U ازروی بیزاری
huffily U ازروی کج خلقی
huffily U ازروی زودرنجی
pettishly U ازروی کج خلقی
discursively U ازروی استدلال
contextually U ازروی قراین
constrainedly U ازروی اجبار
considerately U ازروی ملاحظه
joyfully U ازروی خوشحالی
rakishly U ازروی هرزگی
puerilely U ازروی بچگی
subtly U ازروی زیرکی
flippantly U ازروی سبکی
brotherly U ازروی دوستی
glaringly U ازروی خودنمائی
submissively U ازروی فروتنی
to get off U برخاستن ازروی
inquisitively U ازروی کنجکاوی
irritably U ازروی تندمزاجی
irritably U ازروی تندی
impatiently U ازروی بی صبری
despondingly U ازروی افسردگی
despondently U ازروی افسردگی
economically U ازروی اقتصاد
empirically U ازروی شارلاتانی
pessimistically U ازروی بد بینی
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
circumspectly U ازروی احتیاط
courageously U ازروی جرات
by i U ازروی ندانستگی
blunderingly U ازروی اشتباه
blamelessly U ازروی بی گناهی
basely U ازروی پستی
powerlessly U ازروی ضعف
profligately U ازروی هرزگی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
antagonistically U ازروی رقابت
purposelessly U ازروی بی مقصودی
stupidly U ازروی نادانی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
inadequately U ازروی بی کفایتی
lightly U ازروی بی علاقگی
excursively U ازروی بی ترتیبی
surer U ازروی یقین
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
insesately U ازروی بی عاطفگی
heretically U ازروی فسادعقیده
open mindldly U ازروی بی تعصبی
muddily U ازروی گیجی
sure U ازروی یقین
glozingly U ازروی مداهنه
irefully U ازروی تندی
ill naturedly U ازروی بد خویی
frivolously U ازروی نادانی
fractiously U ازروی کج خلقی
irreligiously U ازروی بی دینی
floutingly U ازروی اهانت
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
surest U ازروی یقین
insesately U ازروی بیحسی
inexactly U ازروی بی دقتی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
indecisively U ازروی دو دلی
indecently U ازروی بی شرمی
incontinently U ازروی بی عفتی
inconstantly U ازروی بی ثباتی
childishly U ازروی بچگی
in the abstract U ازروی تجرید
immorally U از ازروی بد اخلاقی
mystically U ازروی تصوف
illy U ازروی بد خواهی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
floutingly U ازروی استهزاء
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
perfidiously U ازروی خیانت
shabbily U ازروی پستی
distractedly U ازروی گیجی
preponderantly U ازروی فضیلت
crookedly U ازروی نادرستی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
facetiously U ازروی شوخی
fatuously U ازروی بیشعوری
finically U ازروی وسواس
headily U ازروی خودسری
flightily U ازروی بوالهوسی
irreverently U ازروی بی حرمتی
flatulently U ازروی نفخ
flatulently U ازروی لاف
experientially U ازروی تجربه
rancorously U ازروی کینه وبغض
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
systematically U ازروی یک اسلوب معین
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
endophagous U تغذیه کننده ازروی
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
bucks U ازروی خرک پریدن
cravenly U ازروی ترس وپستی
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
inexpertly U ازروی ناشی گری
inadvertenly U ازروی عدم توجه
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
buck U ازروی خرک پریدن
glibly U ازروی چرب زبانی
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
vanally U ازروی پستی مزدوروار
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
phonologically U ازروی صدا شناسی
get over U ازروی چیزی گذشتن
contritely U ازروی توبه وپشیمانی
genealogically U ازروی نسبت نامه
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
papistically U ازروی پاپ پرستی
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
piggishly U ازروی خوک منشی
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
flightily U ازروی تلون مزاج
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
nattily U ازروی زبر دستی
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
fierily U ازروی اتش مزاجی
well advised U ازروی عقل و منطق
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
peaceably U ازروی صلح جویی
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
by the piece U ازروی کار کرد
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
inelegantly U ازروی بی فرافتی یابی ذوقی
fiendishly U ازروی دیوخویی یاشیطان صفتی
sympathetically U ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
elaborately U ازروی صنعت و نازک کاری
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
overwrought U تهیه شده ازروی مهارت
phonographer U متخصص تندنویسی ازروی صدا
elenchus U رد ازروی قیاس و صغری وکبری
fawningly U ازروی سبزی پاک کنی
disinterestedly U ازروی بی طرفی یابی علاقگی
passive obedience U فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
politicly U مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
geomancy U غیب گویی ازروی خاک
condescendingly U ازروی فروتنی یامهربانی لطفا
overbearingly U ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
chastely U ازروی پاکی یاپاکدامنی عفیفانه
haltingly U درنگ کنان ازروی دودلی
hieromancy U طالع بینی ازروی قربانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com