Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
helio
U
ایینه ویژه مخابرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
communication operation instructions (co
U
دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
cardioscope
U
ایینه دل
mirror
U
ایینه
mirrored
U
ایینه
mirrors
U
ایینه
hand glass
U
ایینه
looking glass
U
ایینه
speciality
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
catoptrics
U
علم ایینه ها
heliograph
U
ایینه افتابی
sconce mirror
U
ایینه دیواری
enoptromancy
U
فال ایینه
spectrophobia
U
ایینه هراسی
eisotrophobia
U
ایینه هراسی
peeper
U
ایینه عینک
mirror tracing
U
ترسیم از ایینه
pier glass
U
ایینه قدی
reflector lens
U
ایینه کوژ
mirror drawing
U
نقاشی از ایینه
idiocrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
reflector lens
U
ایینه پیچ نما
magic mirror
U
ایینه دور نما
glass
U
ایینه شیشه دوربین
helio
U
ایینه مخابره پیام
pier table
U
میز زیر ایینه قدی
catoptric
U
وابسته به ایینه ونور منعکس شده
ramp sight
U
ایینه مورس شکاف درجه پایه دار متحرک
praetorial
U
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
amalgam
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgams
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
electric communication
U
مخابرات
communication
U
مخابرات
signal corps
U
قسمت مخابرات
signal panel
U
پرده مخابرات
telecommunication technique
U
تکنیک مخابرات
telecommunication traffic
U
ترافیک مخابرات
communication technician
U
تکنیسین مخابرات
telecommunication network
U
شبکه مخابرات
communication engineering
U
مهندسی مخابرات
communication
U
ارتباط و مخابرات
subscriber line
U
خط مشترک
[مخابرات]
telecommunications
U
مخابرات تلگرافی
communication engineer
U
مهندس مخابرات
communication center
U
مرکز مخابرات
communication receiver
U
گیرنده مخابرات
signal communications
U
ارتباط و مخابرات
panel code
U
کد پرده مخابرات
transmission
U
مخابره مخابرات
transmission
U
مخابرات ارسال
communication theory
U
تئوری مخابرات
transmissions
U
مخابره مخابرات
transmissions
U
مخابرات ارسال
signal corps
U
رسته مخابرات
panels
U
پرده مخابرات
marking panel
U
پرده مخابرات
panel
U
پرده مخابرات
intercom
U
مخابرات داخلی
data link
U
محور مخابرات
intercoms
U
مخابرات داخلی
communications
U
ارتباط و مخابرات
radiographic
U
مخابرات رادیویی
signal
U
رسته مخابرات
signaled
U
رسته مخابرات
signal center
U
مرکز مخابرات
signal bridge
U
پل مخابرات ناو
signal axis
U
محور مخابرات
interphone
U
مخابرات داخلی
signalled
U
رسته مخابرات
strangle
U
در مخابرات یعنی دستگاه
intercepts
U
نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepting
U
نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepted
U
نفوذکردن در شبکه مخابرات
communication and electronics
U
رسته مخابرات و الکترونیک
intercept
U
نفوذکردن در شبکه مخابرات
area signal center
U
مرکز مخابرات منطقه
master station
U
پست اصلی مخابرات
signal operation instruction
U
دستور کار مخابرات
intercommunication
U
مخابرات داخلی یکان
communication chief
U
رئیس مخابرات یکان
standing operating procedures
U
روش جاری مخابرات
communication network
U
شبکه ارتباط و مخابرات
panel
U
پرده شبکه مخابرات
signalled
U
علایم مخابراتی مخابرات
digital subscriber line
[DSL]
U
خط مشترک دیجیتال
[مخابرات ]
signaled
U
علایم مخابراتی مخابرات
signal
U
علایم مخابراتی مخابرات
panels
U
پرده شبکه مخابرات
cordless
[cordless telephone]
U
تلفن بی سیم
[مخابرات]
communication technician
U
تعمیر کارفنی مخابرات
cordless phone
U
تلفن بی سیم
[مخابرات]
cordless telephone
U
تلفن بی سیم
[مخابرات]
asymmetric digital subscriber line
[ADSL]
U
خط مشترک دیجیتال نامتقارن
[مخابرات ]
sign off
U
علایم ختم مخابرات یامکالمات
cordless
[cordless telephone]
U
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
cordless phone
U
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
phone extension
U
شماره تلفن فرعی
[مخابرات]
cryptofacility
U
تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
teletypewriter
U
دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
wigway
U
ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
spring loaded
U
فنری کلید ناپایدار در مخابرات
cordless telephone
U
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
cryptocompromise
U
تولید خطر برای مخابرات رمز
radiograph
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
tele communication
U
مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
communication deception
U
گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
radiographs
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
demodulate
U
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
loran
U
تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
lights out
U
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
high bit-rate digital subscriber line
[HDSL]
U
خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا
[مخابرات ]
phonopore
U
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
teleprinters
U
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinter
U
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
dial up line
U
خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
track telling
U
ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
G.
U
استاندارد در چند رسانهای و مستقیم مخابرات برای موضوع سیگنال صوتی با پهنای باند a کیلوهرتز که روی کانال ای با فرفیت a کیلوبایت در ثانیه ارسال میشود
specially
U
ویژه
expressing
U
ویژه
priviege
U
حق ویژه
peculiar
U
ویژه
expressed
U
ویژه
extra
<adj.>
U
ویژه
particulars
U
ویژه
expert
U
ویژه گر
special
<adj.>
U
ویژه
paticular
U
ویژه
privilege
U
حق ویژه
extra special
U
ویژه
specialists
U
ویژه گر
specific
U
ویژه
specifics
U
ویژه
special
U
ویژه
nett
U
ویژه
nets
U
ویژه
net
U
ویژه
specific humidity
U
نم ویژه
express
U
ویژه
special character
U
ویژه
particular
U
ویژه
adhoc
U
ویژه
experts
U
ویژه گر
prerogative
U
حق ویژه
specialist
U
ویژه گر
expresses
U
ویژه
prerogatives
U
حق ویژه
idiocrasy
U
ویژه
communication engineering
U
تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
axis of signal communication
U
محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
eigenvalue
U
ویژه مقدار
monocular
U
ویژه یک چشم
monkish
U
ویژه راهبان
habiliments
U
جامه ویژه
favourite or vor
U
ویژه مخصوص
extra equipment
U
متعلقات ویژه
equity capital
U
ارزش ویژه
indicium
U
نشانه ویژه
endemical
U
ویژه یک قوم
labeled cargo
U
کالای ویژه
electrical resistivity
U
مقاومت ویژه
lachrymal
U
ویژه اشک
lacrimal
U
ویژه اشک
life guard
U
هنگ ویژه
ecotype
U
بوم ویژه
kink
U
ویژه گی فرریز
particular lien
U
حق حبس ویژه
gastronomist
U
ویژه گرخوراک
eigenfunction
U
ویژه تابع
specific rotation
U
چرخش ویژه
specific resistance
U
مقاومت ویژه
specific lattice
U
شبکه ویژه
specific humidity
U
رطوبت ویژه
specific heat
U
دمای ویژه
specific heat
U
گرمای ویژه
specific drawdown
U
افت ویژه
specific donor
U
دهنده ویژه
specific cost
U
هزینه ویژه
specific viscosity
U
گرانروی ویژه
specific volume
U
حجم ویژه
specific weight
U
وزن ویژه
special session
U
نشست ویژه
extraordinary meeting
U
نشست ویژه
specific weight
U
سنگینی ویژه
(not one's) cup of tea
<idiom>
U
علاقه ویژه
special effects
U
جلوههای ویژه
speleologist
U
ویژه گر غارشناسی
specific yield
U
ابدهی ویژه
species specific
U
نوع- ویژه
special verdict
U
تصمیم ویژه
resistivity
U
مقاومت ویژه
relative density
U
گرانی ویژه
regiospecific
U
جهت ویژه
quantum state
U
ویژه حالت
proper volume
U
ویژه حجم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com