English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Such extravagances ruined him. U این ولخرجی ها اورا زمین زد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
profligacy U ولخرجی
wastefulness U ولخرجی
lavishment U ولخرجی
lavishness U ولخرجی
thriftlessness U ولخرجی
prodigality U ولخرجی
thriftessness U ولخرجی
indulgence U ولخرجی کردن
indulgences U ولخرجی کردن
to live fast U ولخرجی کردن
lavishly U با اسراف و ولخرجی
lavish U ولخرجی اسراف کردن
squander U تلف کردن ولخرجی
squandered U تلف کردن ولخرجی
lavished U ولخرجی اسراف کردن
lavishing U ولخرجی اسراف کردن
squanders U تلف کردن ولخرجی
squandering U تلف کردن ولخرجی
lavishes U ولخرجی اسراف کردن
To spend recklessly ( prodigally ) . U گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
Such exravagance reduced her to beggary . U این ولخرجی با لاخره اورابگدایی انداخت
her U اورا
they proclaimed him sovereign U جلوس اورا
he was sent to england U اورا فرستادندبانگلستان
they intended to kill him U میخواستند اورا بکشند
i had a great wish to see him U داشتم که اورا به بینم
out with him U اورا بیرون کنید
they intended to kill him U قصدکشتن اورا داشتند
I sent him on an errand. U اورا دنبال یک کاری فرستادم
He is called by this name. U اورا به این رسم می خوانند
He was not admitted to the university. U اورا به دانشگاه راه ندادند
We havent seen him for ages. U سالهاست اورا ندیده ایم
They consider him as an outsider . U اورا غریبه بحساب می آورند
I wI'll get (persuade)him to sign . U اورا حاضر بامضاء می کنم
I wish I could meet ( see ) her . U کاش می توانستم اورا ببینم
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
They gave him a sound thrashing . U اورا کتک مفصلی زدند
the instant i saw him U بمحض اینکه اورا دیدم
he was ordained priest U اورا بسمت کشیش گماشتند
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
the police are on his track U مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
they a his death to poison U مرگ اورا ازخوردن زهرمی دانند
Leave her alone. U اورا تنها (بحال خود ) بگذار
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
She was pretty when I saw her at close quarters . U از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
Providence watches over him. U از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
I gave him a piece of my mind . I told him off. I gave him a good dressing down . U اورا شستم وگذاشتم کنار ( پر خاش )
The bandits stripped him of all his belongines . U دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
diver's mate U یار اب باز که اورا ازاب بالا می کشد
the churach built him up U کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
he should better to led than U باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
To squash someone . U تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
she was her putative daughter U اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
antigone U دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
retaining fee U وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
lavished U ولخرجی کردن افراط کردن
lavishes U ولخرجی کردن افراط کردن
lavishing U ولخرجی کردن افراط کردن
lavish U ولخرجی کردن افراط کردن
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
they rejected his proposition U پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground [British] [floor] U کف زمین
floored U کف زمین
floors U کف زمین
lackland U بی زمین
land n U زمین
fielded U زمین
field U زمین
earthing U زمین
floor U کف زمین
globe U زمین
globes U زمین
floor U کف زمین
tellus U زمین
fields U زمین
grazes U زمین
soils U زمین
soiling U زمین
norland U زمین
grazed U زمین
geodetically U زمین
cinder tracks U زمین دو
extra terrestrial U زمین
domain U زمین
graze U زمین
soil U زمین
domains U زمین
grass roots U کف زمین
cinder track U زمین دو
ground U زمین
terrain U زمین
ground U : زمین
ground line U خط زمین
acres U زمین
real estate U زمین
acre U زمین
earth U زمین
aerospace U جو زمین
land U زمین
this earthly round U زمین
ground surface U کف زمین
earths U زمین
rooter U زمین کن
ground U کف زمین
geology U زمین شناسی
basements U زیر زمین
rammer U زمین کوب
upland U زمین کوهستانی
upland U زمین بلند
terrain U عوارض زمین
oblique compartment U زمین مورب
orbit of the earth U مدار زمین
open country U زمین باز
soil creep U زمین خزه
uplands U زمین بلند
original ground U زمین بکر
occident U مغرب زمین
uplands U زمین کوهستانی
nutation U اهتزاز زمین
shells U قشر زمین
shelling U قشر زمین
shell U قشر زمین
subgrade U زمین پی راه
rear court U انتهای زمین
terrain U نوع زمین
natural ground U زمین طبیعی
terrain U زمین ناحیه
mool U زمین خشک
geological U زمین شناختی
geological U زمین شناسی
ground level U تراز زمین
soil species U نوع زمین
soil strain U فشار زمین
stamp one's foot U پا به زمین زدن
strake U باریکه زمین
basement U زیر زمین
neutral earth U زمین خنثی
subbasement U زیر زمین
terrain U زمین عملیات
original ground U زمین طبیعی
salle d'armes U زمین شمشیربازی
predial or prae U وابسته به زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com