English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
What is all this tomfoolery? U این دیگر چه بازی است که آوردی ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collect U گرد آوردی کردن
to play up to another actor بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
next U دیگر
one an other U یک دیگر
alternatives U دیگر
he is no more U او دیگر
alternatives U شق دیگر
no more U دیگر نه
thence U دیگر
alternative U شق دیگر
alternative U دیگر
others U دیگر
furthered U دیگر
else U دیگر
again U دیگر
anymore U دیگر
secus U از دیگر سو
another U دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
furthering U دیگر
further U دیگر
furthers U دیگر
other U دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise U طور دیگر
in fact U به عبارت دیگر
elsewhere U درجای دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
elsewhere U بجای دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
withil U ازطرف دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
on the other hand <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
shunts U به خط دیگر انداختن
on the other side <adv.> U طور دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
beside U ازطرف دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
what more do you want U دیگر چه می خواهید
other U نوع دیگر
again U از طرف دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
aliunde U از منبع دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
another day U یک روز دیگر
another guess U نوعی دیگر
another guess U قسمتی دیگر
at a later period U در موقع دیگر
others U نوع دیگر
variant U نوع دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
about-faces U جهت دیگر
about-faces U سوی دیگر
about-face U جهت دیگر
about-face U سوی دیگر
about face U جهت دیگر
about face U سوی دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
another U یکی دیگر
another U شخص دیگر
et al U و در جای دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
the other two U دوتای دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
on more U بار دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
on the other part U از طرف دیگر
other people U مردم دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
no more of that U بس است دیگر
next year U سال دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
never more U هرگز دیگر
nevermore U هرگز دیگر
nevermore U دیگر ابدا
othergates U جور دیگر
othergates U طور دیگر
otherworld U دنیای دیگر
otherwhence U از جای دیگر
otherwhile U وقت دیگر
otherwhile U گاه دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
otherwhere U جای دیگر
otherness U چیز دیگر
no more U دیگر ن [فعل]
to be no more U دیگر نبودن
otherguess U نوع دیگر
otherguess U جور دیگر
over U بسوی دیگر
over- U بسوی دیگر
otherguess U بروش دیگر
otherguise U جور دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
to wit U بعبارت دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
no longer U نه دیگر [زمانی]
tother U بعدی دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
t' other U بعدی دیگر
once U یکبار دیگر
actions U بازی
playing U بازی
homes U بازی
home U بازی
dibasic U دو بازی
partie U بازی
action U بازی
falconine U بازی
solitaires U تک بازی
watermanship U اب بازی
solitaire U تک بازی
play U بازی
played U بازی
game U بازی
gaming U بازی
openness U بازی
basic U بازی
fun U بازی
clearance U بازی
patulousness U بازی
slackness U بازی
plays U بازی
basics U بازی
hopscotch U بازی لی لی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com