English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
that does not f. U این دلیل نمیشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
non sequitur nonsensical U نتیجه غیر منطقی بر نمیاید این دلیل نمیشود
Other Matches
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
The door is jammed. در باز نمیشود.
non placer U موافقت نمیشود
fat is insoluble in water U چربی در اب حل نمیشود
he takes no notice of it U ملتفت نمیشود
impossible to get hold of U نمیشود گیر آورد
leakages U به خزانه وارد نمیشود
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
exclusive U آنچه شامل نمیشود
non-starters U طرحی که انجام نمیشود
non-starter U طرحی که انجام نمیشود
indelible pencil U مدادی که خط ان پاک نمیشود
no two leaves are identical U دو برگ یکی نمیشود
oil is immiscible with water U روغن با اب امیخته نمیشود
leakage U به خزانه وارد نمیشود
He is not to be relied upon. U نمیشود به او [مرد] اتکا کرد.
confedration of states U دولت جدیدی تشکیل نمیشود
the law is not retrospective U قانون عطف به ماسبق نمیشود
no pay nowork U پول ندهندکار هم کرده نمیشود
law fallen into desuetude U قانونی که دیگر اجرا نمیشود
no pains no gains U نابرده رنج گنج میسر نمیشود
mistake of law is no defence U اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
fine words butter no parsnips U بحلوابحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
inactive U آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
fair words butter no parsnips U به حلواحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
ignorance of the law is no defence U جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
an impersonal deity U خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
blind hole U سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
acid fast U دارای لکه هایی که بااسید زائل نمیشود
variables U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
variable U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
crush hat U کلاه نمدی نرم که ازله شدن خراب نمیشود
maskable U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
luggable U کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
inactive U پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
morganatic marriage U عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
detect U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detected U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detecting U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
homosphere U قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
detects U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
fullest U که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
full U که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
demonstrations U دلیل
argumentum U دلیل
reasonless U بی دلیل
rebutting evidence U رد دلیل
rationale U دلیل
symptoms U دلیل
symptom U دلیل
proof U دلیل
disproof U دلیل رد
uncaused U بی دلیل
proofs U دلیل
demonstration U دلیل
expessive U دلیل
testimonies U دلیل
on the ground of U به دلیل
reason U دلیل
earnest U دلیل
evidence U دلیل
reasoning U دلیل
arguments U دلیل
argument U دلیل
sake U دلیل
reasons U دلیل
testimony U دلیل
baseband U روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band U روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
proof of debt U دلیل طلب
on no account به هیچ دلیل
by impl <adv.> U به این دلیل
preservation of evidence U تامین دلیل
muniment of title U دلیل مالکیت
muniment of title U دلیل سمت
justifiable reason U دلیل موجه
onus probandi U بار دلیل
oral evidence U دلیل شفاهی
presentation of evidance U ابراز دلیل
hereat U باین دلیل
proof of laziness U دلیل تنبلی
in this respect <adv.> U به این دلیل
as a result of this <adv.> به این دلیل
for that reason <adv.> U به این دلیل
in this vein <adv.> U به این دلیل
in this wise <adv.> U به این دلیل
in this manner <adv.> U به این دلیل
in consequence <adv.> U به این دلیل
insofar <adv.> U به این دلیل
in so far <adv.> U به این دلیل
in this sense <adv.> U به این دلیل
for this reason <adv.> U به این دلیل
by implication <adv.> U به این دلیل
as a result <adv.> U به این دلیل
A telling reason . U دلیل گویا
comebacks U دلیل قانونی
comeback U دلیل قانونی
written evidence U دلیل کتبی
the reason why U دلیل اینکه
sole argument U دلیل منحصربفرد
sole argument U تنها دلیل
sole argument U یگانه دلیل
sign of weakness U دلیل ضعف
rebutting evidence U دلیل معارض
song and dance <idiom> U دلیل آوردن
in no case U به هیچ دلیل
thus [therefore] <adv.> U به این دلیل
therefore <adv.> U به این دلیل
whereby <adv.> U به این دلیل
in this way <adv.> U به این دلیل
hence <adv.> U به این دلیل
consequently <adv.> U به این دلیل
as a consequence <adv.> U به این دلیل
ratiocinate U دلیل اوردن
symptoms U اثر دلیل
clear proof U دلیل واضح
clear evidence U دلیل واضح
because of U بدین دلیل
symptom U اثر دلیل
anabsurd arument U دلیل نامعقول
agument U دلیل حجت
afortiori U با دلیل قویتر
justification U دلیل اوری
demonstrate U دلیل اوردن
demonstrated U دلیل اوردن
demonstrates U دلیل اوردن
demonstrating U دلیل اوردن
mainspring U دلیل اصلی
rationalization U دلیل تراشی
direct objects U دلیل اوردن
justifications U دلیل اوری
unreasonable U بی دلیل زورگو
for reasons U به چندین دلیل
objected U دلیل اوردن
floorer U دلیل قاطع
object U دلیل اوردن
objecting U دلیل اوردن
evidence of conformity U دلیل مطابقت
documentary evidence U دلیل کتبی
indirect objects U دلیل اوردن
document in proof U دلیل مستند
objects U دلیل اوردن
conclusive evidence U دلیل قاطع
blind keyboard U صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
reactive mode U حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
philosophised U فیلسوفانه دلیل اوردن
philosophises U فیلسوفانه دلیل اوردن
without rime or reason U بی مناسبت بی جهت بی دلیل
reason U با دلیل ثابت کردن
reason U دلیل وبرهان اوردن
philosophising U فیلسوفانه دلیل اوردن
there is no reason U هیچ دلیل ندارد
reasons U دلیل وبرهان اوردن
get to the bottom of <idiom> U دلیل اصلی را فهمیدن
vicious circle <idiom> U دلیل وتاثیری بانتیجه بد
philosophizes U فیلسوفانه دلیل اوردن
bone of contention <idiom> U دلیل برای جنگیدن
philosophize U فیلسوفانه دلیل اوردن
philosophized U فیلسوفانه دلیل اوردن
wherefore U بچه دلیل بخاطر چه
whencesoever U از هرجا بهر دلیل
bring something on <idiom> U دلیل افزایش سریع
reasons U با دلیل ثابت کردن
to stand one's ground U بر سر دلیل خود ایستادن
to prove with reasons U با دلیل ثابت کردن
This is mainly because ... U دلیل اصلی آن اینست که ...
inconsequently U بطور بی ربط یا بی دلیل
approving truth U دلیل قانع کننده
bate U دلیل وبرهان اوردن
for no p reason U بدون دلیل ویژه
on the impluse of the moment U بیخود بدون دلیل
lead proof U ارائه دلیل کردن
secondhand evidence U دلیل دست دوم
philosophizing U فیلسوفانه دلیل اوردن
jaggies U لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
alleging U دلیل اوردن ارائه دادن
substantiating U با دلیل ومدرک اثبات کردن
alleges U دلیل اوردن ارائه دادن
allege U دلیل اوردن ارائه دادن
substantiated U با دلیل ومدرک اثبات کردن
substantiate U با دلیل ومدرک اثبات کردن
substantiates U با دلیل ومدرک اثبات کردن
manias U عشق هیجان بی دلیل وزیاد
dogmatism U افهار عقیده بدون دلیل
argues U دلیل اوردن استدلال کردن
to give reasons for a thing U دلیل برای چیزی اوردن
arguing U دلیل اوردن استدلال کردن
the reason is manifold U دلیل ان چند چیز بود
mania U عشق هیجان بی دلیل وزیاد
proof is the result of evidenc U دلیل نتیجه مدرک است
account U دلیل موجه اقامه کردن
simperer U خنده کننده بدون دلیل
argued U دلیل اوردن استدلال کردن
argue U دلیل اوردن استدلال کردن
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
dead time U زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com