English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
This house is my own . U این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
Can I rent a bungalow? U آیا میتوانم یک خانه ویلایی اجاره کنم؟
My rent is 2000 tomanas per month. U اجاره خانه ام ماهی 2000 تومان است
the house is occupied U خانه خالی نیست
he is a bad husband U خانه دار خوبی نیست
There isnt much food in the house. U زیاد غذاتوی خانه نداریم ( نیست )
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chater party U اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
farm U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farmed U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farms U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
Lease (rental) agreement. U اجاره نامه (قرار داد اجاره )
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
letting U اجاره دادن اجاره رفتن
leases U اجاره نامه اجاره دادن
lease U اجاره نامه اجاره دادن
let U اجاره دادن اجاره رفتن
lets U اجاره دادن اجاره رفتن
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
leasing U اجاره کردن اجاره
rental U اجاره بها اجاره
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
number one U خودم
myself U خودم
owning U خودم
owns U خودم
myself U من خودم
owned U خودم
own U خودم
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
on my own account U بابت خودم
onmy own responsibility U به مسئولیت خودم
for my parts U از سهم خودم
for my part U از سهم خودم
myself U شخص خودم
on my own account U بحساب خودم
with my proper eyes U با چشم خودم
pon my life U بجان خودم
siree U اقای خودم
owned U شخصی مال خودم
own U شخصی مال خودم
it is my own U مال خودم است
With my own capital . U با سرمایه شخصی خودم
sirree U اقاجان اقای خودم
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
owns U شخصی مال خودم
i may thank myself U گناه از خودم است
owning U شخصی مال خودم
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
on your own U خودم تنهایی [کاری را کردن]
What a mes I made of my life . U دیدی چه بروز خودم آوردم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I can manage that. <idiom> U خودم از پسش برمی آیم.
I could pass for a Greek . U می توانم خودم رایونانی جابزنم
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I sat down with no fuss or bother . U برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I can manage, thank you. U خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
I wI'll do that all by myself. U من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I wI'll do it on my own responsibility . U به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
I wI'll try to catch up. U سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
sublease U اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb U خانه خانه کردن
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
leasing U اجاره
rent free U بی اجاره
hired U در اجاره
let U اجاره
leases U اجاره
locatio U اجاره
lets U اجاره
letting U اجاره
factor payments U اجاره
rent U اجاره
rent-free U بی اجاره
hires U اجاره
to hold by lease U در اجاره
lease U اجاره
hiring U اجاره
on lease U در اجاره
hire U اجاره
tenanted by U در اجاره
tenruial U تصرفی اجاره
tenantry U اجاره نشینی
tenency agreement U اجاره نامه
tenants U اجاره کردن
pepper corn rent U اجاره فاهری
barehull charter U اجاره دربست
renter U اجاره دهنده
rentier U اجاره دهنده
quasi rent U شبه اجاره
put out on lease U اجاره دادن
revenue farmer U اجاره کار
lease U اجاره کردن
rentable U قابل اجاره
period of hire U مدت اجاره
subject of hire U مورد اجاره
lease U اجاره دادن
pepper corn rent U اجاره اعتباری
take on lease U اجاره کردن
renewal offf lease U تجدید اجاره
let U اجاره دهی
charterer U اجاره کننده
rent U اجاره بها
rent U اجاره دادن
rent U اجاره کردن
cotenancy U هم اجاره نشینی
cotenancy U اجاره اشتراکی
cotenant U هم اجاره نشین
crop rent U اجاره محصول
economic rent U اجاره اقتصادی
estate at will U اجاره مشروط
cash rent U اجاره نقدی
barepole charter U اجاره دربست
let U اجاره دادن
let U به اجاره رفتن
lets U اجاره دهی
lets U اجاره دادن
lets U به اجاره رفتن
letting U اجاره دهی
letting U اجاره دادن
letting U به اجاره رفتن
hired U اجاره شده
leasing U اجاره داری
affreightment U اجاره کشتی
back rent U اجاره پس افتاده
bailer U اجاره دهنده
bailor U اجاره دهنده
bareboat charter U اجاره دربست
explicit rent U اجاره بها
farmable U قابل اجاره
farmeble U قابل اجاره
charter U اجاره کشتی
lease contract U عقد اجاره
lease holder U اجاره دار
lessee U اجاره دار
lessee U اجاره نشین
lessor U اجاره دهنده
let out U اجاره دادن
locator U اجاره دهنده
leases U اجاره کردن
chartered U اجاره کشتی
chartering U اجاره کشتی
get out U اجاره دادن
hanging gale U اجاره پس افتاده
fee U اجاره کردن
ground rents U اجاره عرصه
ground rent U اجاره عرصه
leasehold U اجاره داری
tenure U اجاره داری
farming U اجاره کاری
rental U اجاره نامه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com