English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Thats no news to me. U این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I don't [ couldn't ] give a damn about it. <idiom> U برایم اصلا مهم نیست.
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
How no earth did I know? U آخر من چه می دانستم ؟
i thought it necessary to U لازم دانستم که
I wish I knew what is happening. U کاش می دانستم جریان از چه؟ قرار است
To accord recognition to a new government. U دولت جدیدی را برسمیت شناختن
confedration of states U دولت جدیدی تشکیل نمیشود
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
branches U جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch U جوانه زدن براه جدیدی رفتن
transvalue U سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
transvaluate U سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
rehash U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashes U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
They have come out with a new gimmick to attract customers . U کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
i advised him to go there U به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
formatter U برنامهای که متن را به حالت جدیدی تبدیل میکند طبق پارامترها یا کدهای توکار
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
new deal U روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
It is easy for me. U برایم خیلی آسان است
He told me in so many words . U عینا" اینطور برایم گفت
It is too easy for me. U برایم مثل آب خوردن است
I have outgrown my suits. U لباسهایم برایم تنگ شده
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
Could you bring me ... ? ممکن است ... برایم بیاورید؟
i paid dearly for it U بسیار گران برایم تمام شد
Please bring me the orifinal letter . U عین نامه را برایم بیاورید
i must answer for the damages U ازعهده خسارت ان باید برایم
Bring me a few sheets of paper . U چند صفحه کا غذ برایم بیاور
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
May I have a blanket? U ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
May I have an ashtray? U ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
I paid dearly for this mistake . U این اشتباه برایم گران تمام شد
These shoes are too big for me . U این کفشها برایم گشاد است
I've been set up! U برایم پاپوش درست کرده اند!
Mother left me 500 tomans . U مادرم برایم 500 تومان گذاشت
Tell me hpw you escaped. U برایم بگه چطور فرار کردی
These shoes are too tight for me. U این کفشها برایم تنگ است
May I have an iron? U ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
Drop me a line . U برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
This is my last chance . U این برایم آخرین فرصت است
help any one . U برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
May I have some soap? U ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
May I have a bath towel? U ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
May I have some ...? آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
The notice is too short [for me] . U آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
Can I have some more ...? آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
May I have some toiletpaper? U ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
May I have the menu, please? U ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
May I have the drink list, please? U ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
May I have some hangers? U ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
hash U سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
already U قبلا
aforehand U قبلا
previously U قبلا"
the reinbefore U قبلا
erstwhile U قبلا
formerly U قبلا
supra U قبلا
erst U قبلا
i went before U من قبلا` رفتم
foretoken U قبلا اگاهانیدن
prepay U قبلا پرداختن
prescient U قبلا اگاه
heretofore U سابقا قبلا
prerecord U قبلا ضبط
presentient U قبلا متوجه
presentient U قبلا مستعد
pre arrange U قبلا قرارگذاشتن
beforehand U قبلا اماده
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
preform U قبلا تشکیل دادن
foresee U قبلا تهیه دیدن
preheated U قبلا حرارت دادن
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
prenominate U قبلا ذکر کردن
preordain U قبلا مقرر داشتن
forearms U قبلا اماده کردن
forearm U قبلا اماده کردن
foresees U قبلا تهیه دیدن
preheat U قبلا حرارت دادن
preheat U قبلا گرم کردن
preheats U قبلا حرارت دادن
preheated U قبلا گرم کردن
preheats U قبلا گرم کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
prifixal U قبلا تعیین کردن
prenominate U قبلا نامبرده شده
prenominate U قبلا ذکر شده
pretypify U قبلا نشان دادن
premonish U قبلا برحذر داشتن
to prerecord U قبلا ضبط کردن
preform U قبلا تصمیم گرفتن
preform U قبلا بشکل دراوردن
pretreat U قبلا معالجه کردن
as previously agreed upon <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
preselect U قبلا انتخاب کردن
presanctified U قبلا تقدیس شده
prerecord U قبلا ثبت کردن
prepossess U قبلا بتصرف اوردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
forespeak U قبلا اماده کردن
prearrange U قبلا ترتیب دادن
preconceive U قبلا عقیده پیداکردن
preconceive U قبلا تصور کردن
advance U قبلا تهیه شده
advance U قبلا تجهیز شده
preassigned U قبلا تعیین شده
prearrange U قبلا تهیه کردن
advances U قبلا تهیه شده
pre appoint U قبلا معین کردن
advancing U قبلا تجهیز شده
advances U قبلا تجهیز شده
advancing U قبلا تهیه شده
previews U قبلا رویت کردن
preview U قبلا رویت کردن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
predesignate U قبلا تعیین شده
primes U قبلا تعلیم دادن
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
predetermine U قبلا تعیین کردن
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
preexist U قبلا وجود داشتن
prepaid U قبلا" پرداخت شده
predigest U قبلا هضم کردن
prime U قبلا تعلیم دادن
predestine U قبلا تعیین کردن
primed U قبلا تعلیم دادن
destine U قبلا انتخاب کردن
predetermine U قبلا مقدر کردن
preassigned U قبلا تخصیص داده شده
predict U قبلا پیش بینی کردن
predicting U قبلا پیش بینی کردن
preconcert U قبلا فرار ومدار گذاردن
predicts U قبلا پیش بینی کردن
preset U قبلا چیدن و قرار دادن
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
pre U آنچه قبلا توافق شده است
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
preform U قبلا شکل چیزی رامعین کردن
preexist U ازلی بودن قبلا موجود شدن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
forebode U قبلا بدل کسی اثر کردن
scotland yard U اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
ingrain U نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
rest on one's laurels <idiom> U خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
revocation of probate U بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
have a go at <idiom> U سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
postpaid U پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
predestinate U قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
cost indexes U ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
yalta conference U م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
post race U مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
fore U : پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fourth generation computers U فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
It's not new. نو نیست.
auxiliaries U نیست
Plug and Play U یچ نیست
it is well enough U بد نیست
auxiliary U نیست
aint U نیست
temporary storage U می نیست
storage U می نیست
isn't U نیست
he takes no notice of it U نیست
he is not of our number U از ما نیست
secondary U نیست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com