Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
This car is of Iranian make (manufacture).
U
این اتوموبیل ساخت ایران است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Iranian goods are usally solid.
U
جنس ساخت ایران غالبا" محکم است
Why should I buy a foreign car in preference to an Iranian car?
U
چرا اتوموبیل ایرانی رابگذارم ویک اتوموبیل خارجی ( فرنگی ) بخرم ؟
Pope, Arthur Upham
U
آرتور پوپ
[که در ایران به پروفسور پوپ معروف می باشد یک کاشف و منتقد آمریکایی استکه در زمینه های مختلف هنر ایران سال ها تحقیق نموده.]
sole a for iran
U
تنهانماینده برای ایران نماینده انحصاری برای ایران
khamseh
U
خمسه
[در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
work in process
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in progress
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic
U
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
motor cars
U
اتوموبیل
motor car
U
اتوموبیل
floorboards
U
کف اتوموبیل
floorboard
U
کف اتوموبیل
the car goes nice and fast
U
اتوموبیل بد نمیرود
cycle car
U
اتوموبیل دوچرخهای
To back up the car .
U
اتوموبیل راعقب زد
A private car.
U
اتوموبیل شخصی
two seater
U
اتوموبیل یا هواپیمای دو نفره
To start (switch on ) the car (engine).
U
اتوموبیل راروشن کردن
The car had no licence ( number ) plate .
U
اتوموبیل بی نمره بود
To get into (ride in)a car .
U
سوار اتوموبیل شدن
He was run over by a car.
U
اتوموبیل اورازیر گرفت
The car ran over mylegs.
U
اتوموبیل از روی پایم رد شد
The car hasnt got enough pull for the uphI'll.
U
اتوموبیل سر با لائی را نمی کشد
Signal a car to stop .
U
علامت بده که یک اتوموبیل بایستد
Several cars collided.
U
چندین اتوموبیل بهم خوردند
Dont stick your head out of the car window.
U
سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Our car was stuck in the
U
اتوموبیل ما در گه گیر کرده بود
It is a compact car.
U
اتوموبیل جمع وجوری است
Her car brushed mine . She rammed my car .
U
با اتو موبیل اش مالید به اتوموبیل من
The police officer took down the car number .
U
افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
WI'll you give the car a wash (wash – down) please.
U
ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
I intend to buy a car .
U
خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
The car in front is obstructintg us.
U
اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
This is a very solid car.
U
این اتوموبیل خیلی محکم است
Let the car cool off.
U
بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
os/
U
سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
Iran
U
ایران
persia
U
ایران
This car can hold 6 persons comefortably.
U
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
This car is heavy on petrol ( gas ) .
U
این اتوموبیل مصرف بنزینش زیاد است
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) .
U
اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
pull over
U
اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
This car is assembled in Iran.
U
این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
This car wI'll do beautifully .
U
این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
The car engine doesnt run ( work ) .
U
موتور اتوموبیل کارنمی کند ( از کار ؟ فتاده )
New and used cars are sold here .
U
انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
oil from iran
U
نفت ایران
the iranian nation
U
ملت ایران
iranian
U
اهل ایران
iranian
U
وابسته به ایران
on the west of iran
U
در باختر ایران
of iranian nationality
U
تابع ایران
all iran
U
همه ایران
Car no. 6 is leading.
U
اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
The car is now in perfect running order .
U
اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
in iranian territory
U
در خاک
[سرزمین]
ایران
PETAG
U
شرکت فرش ایران
rial
U
واحد پول ایران
avestan
U
زبان باستانی ایران
iranian mathematical sociaty
U
انجمن ریاضیات ایران
The Iranian currency.
U
پول رایچ ایران
iranian physical society
U
انجمن فیزیک ایران
satrap
U
استاندار قدیم ایران
I come from Iran . I am Iranian.
U
من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
A part of Iranian territory.
U
بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
He reanimated the Iranian agriculture.
U
کشاورزی ایران رازنده کرد
He was deported from Iran.
U
اورااز ایران اخراج کردند
nestorian
U
کلیسای نسطوری قدیم ایران
journal of the iranian mathematical soci
U
ماهنامه انجمن ریاضی ایران
iranian state railways
U
راه اهن دولتی ایران
iran u.s. claims tribunal
U
دیوان دعاوی ایران و امریکا
Iran Carpet Company
U
شرکت سهامی فرش ایران
For example ( instance ) , lets take Iran .
U
مثلا" فرضا" همین ایران
sogdian
U
اهل سغدیا یا سغد قدیم ایران
I will depart the day after tomorrow with the Iran Air.
U
من پس فردا با ایران ایر پرواز می کنم.
Irans industry is progressing.
U
صنعت ایران درحال ترقی است
Nahavand
U
شهر نهاوند
[در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
your reverence
U
عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
indo iranian
U
وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
The persian gulf is between Iran and saude Arabia .
U
خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
his reverence
U
جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
The two cars had a head –on collision.
U
دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
deep motif
U
نگاره گوزن و غزال
[که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
diamond design
U
طرح قاب لوزی
[که بیشتر در فرش های هندسی باف قشقایی، ایلیایی و نواحی غرب ایران بکار می رود.]
Tekke motife
U
نگاره تکه
[این نقش در فرش های ترکمن چه در ایران و چه در ترکمنستان مورد استفاده قرار می گیرد و بصورت هشت ضلعی کنگره ای می باشد.]
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
safflower
U
گل رنگ
[این گیاه صورت وحشی در کشورهای مختلف رشد می کند. در ایران در خراسان و تبریز وجود دارد. از گلبرگ ها رنگینه زرد استخراج می کنند.]
double knotting
U
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
fish design
U
طرح ماهی درهم یا هراتی
[این نوع طرح به گونه های مختلف در فرش ایران، ترکیه، چین و هند بکار گرفته می شود.]
Tahmasb
U
شاه تهماسب
[پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
substandard
U
بد ساخت
formed
U
ساخت
making
U
ساخت
form
U
ساخت
make-up
U
ساخت
habitus
U
ساخت
composition
U
ساخت
compositions
U
ساخت
invenit
U
ساخت
conformation
U
ساخت
make up
U
ساخت
manufactory
U
ساخت
fecit
U
ساخت
built
U
ساخت
unstructured
U
بی ساخت
fabrication
U
ساخت
manufactures
U
ساخت
manufactured
U
ساخت
syntheses
U
ساخت
synthesis
U
ساخت
structure
U
ساخت
structures
U
ساخت
structuring
U
ساخت
workmanship
U
ساخت
manufacture
U
ساخت
formation
U
ساخت
designs
U
ساخت
generations
U
ساخت
generation
U
ساخت
performance
U
ساخت
performances
U
ساخت
constructions
U
ساخت
construction
U
ساخت
manufacturing
U
ساخت
texture
U
ساخت
textures
U
ساخت
design
U
ساخت
forms
U
ساخت
Murghi rugs
U
فرش های مرغی
[این طرح در فرش های جنوب ایران بیشتر دیده شده و نمادی از مرغ یا خروس را بصورت شکل هندسی نشان می دهد.]
Joshegan
U
جوشقان
[این منطقه در مرکز ایران از قرن دوازدهم هجری قالیبافی با طرح بندی لوزی معروف بوده است. لوزی ها از انواع گل ها بهره گرفته و گاه حالت یک ترنج بزرگ دارد.]
class structure
U
ساخت طبقاتی
structuralist
U
ساخت گرای
manufacturing
U
صنعت ساخت
manufacture cost
U
ارزش ساخت
manufacture process
U
فرایند ساخت
machine made
U
ساخت ماشین
latent structure
U
ساخت نهفته
structuralists
U
ساخت گرای
design and construction
U
طراحی و ساخت
population structure
U
ساخت جمعیت
infra structure
U
زیر ساخت
home made
U
ساخت داخلی
homemade
U
ساخت میهن
home made
U
ساخت بومی
manufacture process
U
فراگرد ساخت
tree structure
U
ساخت درختی
social strcture
U
ساخت اجتماعی
power structure
U
ساخت قدرت
production process
U
روند ساخت
tectonics
U
زمین ساخت
tectonic
U
زمین ساخت
static structure
U
ساخت ایستا
production cost
U
ارزش ساخت
production time
U
زمان ساخت
program structure
U
ساخت برنامه
prototyping
U
ساخت یک نمونه
phrase structure
U
با ساخت عبارتی
personality structure
U
ساخت شخصیت
perceptual structure
U
ساخت ادراکی
manufacturing cost
U
هزینه ساخت
manufacturing process
U
فرایند ساخت
manufacturing process
U
پویش ساخت
unstructured interview
U
مصاحبه بی ساخت
market structure
U
ساخت بازار
mental structure
U
ساخت ذهنی
well made
U
خوش ساخت
new built
U
تازه ساخت
new buit
U
تازه ساخت
newmade
U
تازه ساخت
simple structure
U
ساخت ساده
shop
U
محل ساخت
confections
U
ترکیب ساخت
confection
U
ترکیب ساخت
block structure
U
ساخت کندهای
block structured
U
با ساخت کندهای
collusion
U
ساخت وپاخت
reconstitute
U
تجدید ساخت
workmanship
U
کار ساخت
forbade
U
نا مقدور ساخت
capital structure
U
ساخت سرمایه
assembly
U
نصب ساخت
structured
U
ساخت یافته
structured
U
دارای ساخت
control structure
U
ساخت کنترل
covin
U
ساخت وپاخت
structuring
U
ساختار ساخت
reconstituted
U
تجدید ساخت
american make
U
ساخت امریکایی
shopped
U
محل ساخت
shops
U
محل ساخت
structure
U
ساختار ساخت
reconstituting
U
تجدید ساخت
brand name
U
علامت ساخت
brand names
U
علامت ساخت
elaborates
U
ساخت استاد
collusion
U
ساخت و پاخت
structures
U
ساختار ساخت
home-made
U
ساخت میهن
structuralism
U
ساخت گرایی
affect structure
U
ساخت عاطفه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com