English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
She had the never to ask for cash . U اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
these U اینها
those are your pencils U اینها
here it is U اینها
for all that U با همه اینها
all this U تمام اینها
all this U همه اینها
about time <idiom> U زودتراز اینها
here is my book U کتاب من اینها
none the less U باهمه اینها
for all that U با وجود همه اینها
For all that . In spite of all that . U باتمام اینها ( معذلک )
enactory U دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
I want one of these please. لطفا من یکی از اینها را میخواهم.
keep these separate from those. U اینها را از آنها جدا نگاهدار
It is all hot air . it is all talk. U اینها همه اش حرف است
She fabricates them. she makes them up . U اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
new coined U تازه بنیاد تازه سکه زده
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
newlywed U تازه داماد تازه عروس
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
wanted U خواست
will U خواست
demanded U خواست
disposition U خواست
wished U خواست
wish U خواست
desideratum U خواست
wishes U خواست
demands U خواست
demand U خواست
willed U خواست
wills U خواست
volition U خواست
want U خواست
tantalizingly U خواست انگیز
bill of indicment U کیفر خواست
voluntary U داوطلبانه به خواست
bill of indictment U کیفر خواست
subpoenas U خواست برگ
impetration U در خواست التماس
subpoenaed U خواست برگ
interpellation U باز خواست
subpoenaing U خواست برگ
traverse of an indictment U رد کفیر خواست
subpoena U خواست برگ
to makes suit U در خواست کردن
tantalizing U خواست انگیز
of one's own volition U از روی خواست خود
summons U خواست برگ احضارنامه
summonsing U خواست برگ احضارنامه
summonses U خواست برگ احضارنامه
the precatory form U صیغه تمنی یا در خواست
to pray permission U در خواست اجازه کردن
summonsed U خواست برگ احضارنامه
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
he wished to be private U می خواست در خلوت باشد
to serve with a summons U با خواست برگ خواندن
in an a to escape he U چون خواست بگریزد
He asked permission to come in. U اجازه خواست بیاید تو
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
suit U خواست دادن تعقیب کردن
suited U خواست دادن تعقیب کردن
suits U خواست دادن تعقیب کردن
Sara always wanted a puppy. U سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
his appeal met no response U پاسخی پدر خواست که اوترسید
background U اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
backgrounds U اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
to serve a subpoena on U با خواست برگ فراخواندن احضاریه برای
arraign U با تنظیم کیفر خواست متهمی را بمحاکمه خواندن
This is the very thing I wanted. U این همان چیزی است که دلم می خواست
peine for et dure U مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
address for service of a summons [address where a summons may be served] U آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد [حقوق]
signal U پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signalled U پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signaled U پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
constructive trust U منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد
best fit U 1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
scion U تازه
fresh- U تازه
younger U تازه
dewier U تازه
new U تازه
dewy U تازه
mint a mint condition U تازه تازه
fresh U تازه
dewiest U تازه
green U تازه
greenest U تازه
red hot U تازه
inchoative U تازه
freshest U تازه
renewed U تازه
new- U تازه
newer U تازه
newest U تازه
new born U تازه
scions U تازه
up to date U تازه
new laid U تازه
newfashioned U تازه
post glacial U تازه
new fallen U تازه
new-laid U تازه
the new world U تازه
modern U تازه
recent U تازه
newfangled U مد تازه
brand new U تر و تازه
new fashioned U تازه
young U تازه
up-to-date U تازه
beginner U تازه کار
sup.latest or last U تازه گذشته
settlor U مهاجر تازه
refreshingly U تازه کننده
new arrived U تازه رسیده
juvenescent U تازه جوان
scarc ely U جخت تازه
neo christianity U مسیحیت تازه
novice U تازه کار
new blown U تازه شگفته
refresher U تازه کننده
span new U کاملا تازه
jackleg U تازه کار
nascency U تازه پیداشدگی
revised edition U چاپ تازه
regeneracy U تولد تازه
beginners U تازه کار
span new U خیلی تازه
nascence U تازه پیداشدگی
renewal U تازه سازی
neocortex U قشر تازه مخ
renewals U تازه سازی
refreshing U تازه کننده
neoteric U جدید تازه
neoteric U نویسنده تازه
late U تازه گذشته
rebirth U تولد تازه
reappraisals U ارزیابی تازه
green crop U علف تازه
birdegroom U تازه داماد
reappraisal U ارزیابی تازه
green old wound U زخم تازه
new come U تازه امده
green concrete U بتن تازه
new come U تازه رسیده
new jerusalem U اورشلیم تازه
carechumen U تازه وارد
new fledged U تازه پر در اورده
new fallen snow U برف تازه
newish U نسبه تازه
novitiate U تازه کار
new comer U تازه وارد
grcen wine U شراب تازه
new clown U تازه شکفته
new buit U تازه ساخت
new employees U کارمندان تازه
novices U تازه کار
new built U تازه ساخت
recension U چاپ تازه
recent development U بسط تازه
regeneration U تولد تازه
new built U تازه ساز
ordinee U شماش تازه
newmade U تازه ساخت
new buit U تازه ساز
noviciate U تازه کار
reprints U چاپ تازه
reprinting U چاپ تازه
reprinted U چاپ تازه
reprint U چاپ تازه
brand-new U بکلی نو یا تازه
bran new U بکلی نو یا تازه
greener U تازه کار
converting U تازه کیش
converted U تازه کیش
recruit U تازه سرباز
recruit U کارمند تازه
What is new? What is cooking ? U تازه چه خبر ؟
recruited U تازه سرباز
recruited U کارمند تازه
convert U تازه کیش
recruiting U تازه سرباز
recruits U تازه سرباز
recruits U کارمند تازه
recruiting U کارمند تازه
freshen U تازه کردن
freshened U تازه کردن
recuperation U نیروی تازه
freshens U تازه کردن
converts U تازه کیش
freshening U تازه کردن
newcomer U تازه وارد
freshwater U تازه کار
sucking U تازه کار
rookies U تازه کار
rookie U تازه کار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com