English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
legate U ایلچی نماینده تام الاختیار
legates U ایلچی نماینده تام الاختیار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parlementaire U نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
commision agent U نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
fully authorized U تام الاختیار
plenipotent U تام الاختیار
universal agent U وکیل تام الاختیار
plenipotentiary U تام الاختیار دارای اختیار مطلق
plenipotentiaries U تام الاختیار دارای اختیار مطلق
envoy U ایلچی
ambassadors U ایلچی
envoi U ایلچی
envoys U ایلچی
ambassador U ایلچی
nuncio U ایلچی پاپ
embassador U سفیر ایلچی
legateship U ایلچی گری
embassies U ایلچی گری سفارت خانه
embassy U ایلچی گری سفارت خانه
legation U ایلچی گری وزارت مختار
legations U ایلچی گری وزارت مختار
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
indicatory U نماینده
agent U نماینده
nominee U نماینده
nominees U نماینده
proctor U نماینده
delegating U نماینده
delegates U نماینده
delegated U نماینده
delegate U نماینده
deligate U نماینده
mercantile agent U نماینده
proxy U نماینده
attorney U نماینده
attorneys U نماینده
indicant U نماینده
commissioners U نماینده
commissioner U نماینده
agents U نماینده
deputies U نماینده
dept U نماینده
deputy U نماینده
indicator U نماینده
doer U نماینده
depts U نماینده
agencies U نماینده
factors U نماینده
factor U نماینده
representatives U نماینده ها
delegates U نماینده ها
doers U نماینده
representative U نماینده
agency U نماینده
representatives U نماینده
check indicator U نماینده مقابله
expessive U حاکی نماینده
envoi U مامور نماینده
consular agent U نماینده کنسولی
stack indicator U نماینده پشته
customs agent U نماینده گمرکی
insurance agent U نماینده بیمه
overseas agent U نماینده خارجی
pathognomic U نماینده ناخوشی
pathognomomical U نماینده ناخوشی
permanent deligate U نماینده دایمی
priority indicator U نماینده اولویت
representative elements U عناصر نماینده
sales agent U نماینده فروش
sales representative U نماینده فروش
opostolic delegate U نماینده پاپ
marker ship U کشتی نماینده
internunico U نماینده پاپ
jack and gill U دونامه نماینده ........
law agent U نماینده قضایی
law agent U نماینده حقوقی
manufacturer's agent U نماینده تولیدکننده
manufacturer's agent U نماینده سازنده
manufacturers' agent U نماینده سازنده
manufacturers' agent U نماینده تولیدکننده
sole agent U نماینده انحصاری
representations U تمثال نماینده
envoys U مامور نماینده
legate U نماینده پاپ
walking delegate U نماینده سیار
legates U نماینده پاپ
deputies U وکیل نماینده
deputy U وکیل نماینده
deputation U نماینده نمایندگی
deputations U نماینده نمایندگی
represent U نماینده بودن
represents U نماینده بودن
represented U نماینده بودن
representation U تمثال نماینده
envoy U مامور نماینده
Members of Parliament U نماینده مجلس
by depty U بوسیله نماینده
assignee U نماینده مامور
parliamentarians U نماینده مبرز
parliamentarian U نماینده مبرز
Member of Parliament U نماینده مجلس
election U انتخاب نماینده
legates U نماینده پاپ حاکم
phraseogram U خط یا خطوط نماینده عبارات
overseas agent U نماینده درکشور بیگانه
officially represented U دارای نماینده رسمی
shipping agent U نماینده شرکت کشتیرانی
to act for somebody U نماینده کسی بودن
exponents U شرح دهنده نماینده
polyphonic U نماینده چندین صدا
senator U نماینده مجلس سنا
factor U حق العمل کار نماینده
special agent U وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
sole representative U نماینده منحصر بفرد
sole agent U نماینده منحصر بفرد
exponent U شرح دهنده نماینده
factors U حق العمل کار نماینده
senators U نماینده مجلس سنا
legate U نماینده پاپ حاکم
polyphonous U نماینده چندین صدا
lord lieutenant U نماینده پادشاه در ایالات
full length U نماینده تمام قدانسان
home service agent U نماینده فروش داخلی
debt collecting agency U نماینده وصول مطالبات
guidon U پرچم نماینده واحد
envoy extraordiinary U نماینده فوق العاده
regents U نماینده پادشاه رئیس
regent U نماینده پادشاه رئیس
ho stands for water U نماینده اب است O2H
delegacy U نماینده هیئت نمایندگان
forwarding agent U نماینده حمل و نقل
ship's husband U مباشر و مالک نماینده کشتی
typify U نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
unseats U محروم کردن نماینده از کرسی
impersonify U ادم ساختن نماینده بودن از
symptomatic U مطابق نشانه بیماری نماینده
delegations U اعزام نماینده هیات نمایندگی
marker ship U ناو نماینده یاجلودار ستون
delegation U اعزام نماینده هیات نمایندگی
typified U نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typifying U نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
unseated U محروم کردن نماینده از کرسی
typifies U نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
unseat U محروم کردن نماینده از کرسی
unseating U محروم کردن نماینده از کرسی
g man U نماینده مخصوص دایره بازرسی
genotype U نوع معرف و نماینده یک جنس
agents U نماینده عامل شیمیایی خرج
agent U نماینده عامل شیمیایی خرج
syndic U نماینده یا وکیل یک شرکت یادانشگاه
subagent U عامل دست دوم نماینده فرعی
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
he voted by proxy U بوسیله وکیل یا نماینده رای داد
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
High Commissioners U نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
resident U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
High Commissioner U نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
residents U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
lagate a latere U نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
coloury U دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
persona grata U نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
residency U محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
program music U موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
phonotypy U چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state's attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
jeap &gill U دو نام نماینده برای پسران ودختران که درحکایات یامثل هابگویند
proxy U نماینده صاحب سهم در مجمع عمومی صاحبان سهام وکیل
noting U نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
notes U نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
note U نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
phonetic system of spelling U اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
liberal gift U بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
minister plenipotentiary U نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
roundhead U نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
embassage U مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
sheriff U نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriffs U نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
ABC U سه حرف اول الفبای انگلیسی که نماینده حروف الفبا است الفبا
spelling group U حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
internunico U فرستاده پاپ قائم مقام نماینده پاپ
High Commissioner U نماینده عالیرتبه عضو عالیرتبه
High Commissioners U نماینده عالیرتبه عضو عالیرتبه
proxy variables U متغیرهای نماینده متغیرهای تقریبی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
resident engineer U مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
sole a for iran U تنهانماینده برای ایران نماینده انحصاری برای ایران
politic U سیاسی نماینده سیاسی
guiden U پرچم یکان پرچم نماینده یکان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com