English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
staticize U ایستا ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stagnant U ایستا
stationary U ایستا
static U ایستا
resting U ایستا
static ram U RA ایستا
stagnation U ایستا
standing part U قسمت ایستا
static dump U روبرداری ایستا
portraint orientation U شکل ایستا
portable standard U چراغ ایستا
photostatic U ایستا نوری
freeze-frame U قاب ایستا
static ram U حافظه ایستا
static structure U ساخت ایستا
static relocation U جابجاسازی ایستا
static allocation U تخصیص ایستا
static relocation U جابجایی ایستا
static equilibrium U تعادل ایستا
static refresh U بازسازی ایستا
static memory U حافظه ایستا
static file U فایل ایستا
static file U پرونده ایستا
static analysis U تحلیل ایستا
static balance U توازن ایستا
static economy U اقتصاد ایستا
static balance U بالانس ایستا
freeze-frames U قاب ایستا
static dump U روگرفت ایستا
static storage U انباره ایستا
statics U مبحث اجسام ایستا
self supporting tower U برج خود ایستا
monte carlo method U روش بررسی ایستا
static analysis U تجزیه و تحلیل ایستا
static storage allocation U تخصیص انباره ایستا
impluse withstand voltage U فشار ضربهای ایستا
terminal and stay resident program U برنامه مقیم پایانی ایستا
tsr U برنامه مقیم پایانی ایستا
statip shift register U ثبات تغییر مکان ایستا
static random access memory U حافظه دستیابی مستقیم ایستا
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
smog U میدان مغناطیسی گسترده و الکتریسته ایستا که با قط عات الکترونیکی ایجاد شده است
pseudo random U قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
composes U ساختن
invented U ساختن
invent U ساختن
unifies U تک ساختن
constructed U ساختن
constructing U ساختن
upgraded U ساختن
bulid U ساختن
constructs U ساختن
inventing U ساختن
builds U ساختن
compose U ساختن
fashioning U مد ساختن
make U ساختن
build U ساختن
buildings U ساختن
fashioned U مد ساختن
makes U ساختن
fashion U مد ساختن
fashions U مد ساختن
put-up U ساختن
put up U ساختن
invents U ساختن
upgrade U ساختن
pills U حب ساختن
create U ساختن
manufactures U ساختن
fabrication U ساختن
miscreate U بد ساختن
indite U ساختن
pellet U حب ساختن
dree U ساختن با
creates U ساختن
creating U ساختن
manufactured U ساختن
fabricated U ساختن
set up U ساختن
fabricates U ساختن
upgrades U ساختن
unifying U تک ساختن
unify U تک ساختن
fabricating U ساختن
carbonize U کک ساختن
upgrading U ساختن
confect U ساختن
pill U حب ساختن
manufacture U ساختن
bridge U پل ساختن
idolizes U بت ساختن
mint U ساختن
minted U ساختن
remakes U از نو ساختن
remake U از نو ساختن
minting U ساختن
mints U ساختن
bridged U پل ساختن
bridges U پل ساختن
forborne U ساختن با
produce U ساختن
produced U ساختن
produces U ساختن
idolised U بت ساختن
idolises U بت ساختن
idolising U بت ساختن
idolize U بت ساختن
idolized U بت ساختن
idolizing U بت ساختن
upbuild U ساختن
generate U ساختن
generated U ساختن
generates U ساختن
to make a shift U ساختن
construct U ساختن
to make away U ساختن
generating U ساختن
to go in with U ساختن با
fabricate U ساختن
to get along U ساختن
to t. up U ساختن
gaunt U زننده ساختن
produced U ساختن محصول
notifying U اگاه ساختن
notify U اگاه ساختن
discovers U مکشوف ساختن
produce U ساختن محصول
notified U اگاه ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
diversify U گوناگون ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
denuding U عاری ساختن
substantiate U مستند ساختن
substantiated U مستند ساختن
disabling U ناتوان ساختن
disables U ناتوان ساختن
disable U ناتوان ساختن
substantiates U مستند ساختن
substantiating U مستند ساختن
produces U ساختن محصول
notifies U اگاه ساختن
sepulchers U قبر ساختن
sepulchre U قبر ساختن
discovered U مکشوف ساختن
familiarised U اشنا ساختن
familiarises U اشنا ساختن
familiarising U اشنا ساختن
familiarize U اشنا ساختن
familiarized U اشنا ساختن
familiarizes U اشنا ساختن
familiarizing U اشنا ساختن
nauseate U متنفر ساختن
nauseated U متنفر ساختن
discover U مکشوف ساختن
nauseates U متنفر ساختن
ensconce U استحکامات ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
sepulchres U قبر ساختن
subvert U واژگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
subverting U واژگون ساختن
subverts U واژگون ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
discovering U مکشوف ساختن
reconcile U راضی ساختن
reconciles U راضی ساختن
reconciling U راضی ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
ensconced U استحکامات ساختن
necessitate U ناگزیر ساختن
vitiated U معیوب ساختن
vitiated U ناپاک ساختن
vitiates U معیوب ساختن
vitiates U ناپاک ساختن
vitiating U معیوب ساختن
vitiating U ناپاک ساختن
disturbs U مضطرب ساختن
discourages U بی جرات ساختن
wets U مرطوب ساختن
wetted U مرطوب ساختن
disturb U مضطرب ساختن
wettest U مرطوب ساختن
minimizing U کمینه ساختن
vitiate U ناپاک ساختن
vitiate U معیوب ساختن
relieving U بر جسته ساختن
snarls U خشمگین ساختن
relieves U بر جسته ساختن
relieve U بر جسته ساختن
necessitated U ناگزیر ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
rescinds U باطل ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com