Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
discomfit
U
ایجاد اشکال کردن
discomfited
U
ایجاد اشکال کردن
discomfiting
U
ایجاد اشکال کردن
discomfits
U
ایجاد اشکال کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glitches
U
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitch
U
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
debugged
U
اشکال زدایی کردن
debugged
U
اشکال زدائی کردن
debug
U
اشکال زدایی کردن
debugs
U
اشکال زدایی کردن
debugs
U
اشکال زدائی کردن
debug
U
اشکال زدائی کردن
To raise difficulties . To creat obstacles.
U
اشکال تراشی کردن
smooth
U
صاف کردن بدون اشکال بودن
smooths
U
صاف کردن بدون اشکال بودن
smoothest
U
صاف کردن بدون اشکال بودن
smoothed
U
صاف کردن بدون اشکال بودن
bugging
U
بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
bugs
U
بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
bug
U
بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
graph
U
اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
graphs
U
اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
filling out
U
[پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
ActiveX
U
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
utility
U
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
gadroon
U
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
preclude
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowls
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowling
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precluding
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowl
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precludes
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
screeched
U
ایجاد کردن
develop
U
ایجاد کردن
screech
U
ایجاد کردن
engendered
U
ایجاد کردن
screeching
U
ایجاد کردن
create
U
ایجاد کردن
develops
U
ایجاد کردن
engender
U
ایجاد کردن
engenders
U
ایجاد کردن
engendering
U
ایجاد کردن
creates
U
ایجاد کردن
creating
U
ایجاد کردن
screeches
U
ایجاد کردن
punch
U
سوراخ ایجاد کردن
mushrooms
U
بسرعت ایجاد کردن
inbreed
U
از یک نژاد ایجاد کردن
reflectorize
U
ایجاد انعکاس کردن
reflecterize
U
ایجاد انعکاس کردن
To set(create,establish)a precedent.
U
ایجاد سابقه کردن
mushroomed
U
بسرعت ایجاد کردن
mushrooming
U
بسرعت ایجاد کردن
constructs
U
ایجاد کردن ساخت
breach
U
ایجاد شکاف کردن
reflates
U
تورم ایجاد کردن
breaches
U
ایجاد شکاف کردن
tempest
U
توفان ایجاد کردن
tempests
U
توفان ایجاد کردن
constructing
U
ایجاد کردن ساخت
breached
U
ایجاد شکاف کردن
mushroom
U
بسرعت ایجاد کردن
reflating
U
تورم ایجاد کردن
punched
U
سوراخ ایجاد کردن
obstructing
U
ایجاد مانع کردن
construct
U
ایجاد کردن ساخت
punches
U
سوراخ ایجاد کردن
canalize
U
ایجاد ابراه کردن
tide
U
جزرومد ایجاد کردن
obstructed
U
ایجاد مانع کردن
obstruct
U
ایجاد مانع کردن
constructed
U
ایجاد کردن ساخت
reflate
U
تورم ایجاد کردن
put out
U
منتشرساختن ایجاد کردن
reflated
U
تورم ایجاد کردن
set off
<idiom>
U
بالانس ایجاد کردن
obstructs
U
ایجاد مانع کردن
deluging
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluges
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
clunk
U
این صدا را ایجاد کردن
revolutionize
U
در کشور ایجاد شورش کردن
work out
U
در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
wham
U
باتصادم ایجاد صدا کردن
screak
U
صدای گوشخراش ایجاد کردن
screeck
U
صدای گوشخراش ایجاد کردن
revolutionising
U
در کشور ایجاد شورش کردن
obsess
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsessing
U
ایجاد عقده روحی کردن
revolutionised
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises
U
در کشور ایجاد شورش کردن
obsesses
U
ایجاد عقده روحی کردن
revolutionizing
U
در کشور ایجاد شورش کردن
clunks
U
این صدا را ایجاد کردن
obsessed
U
ایجاد عقده روحی کردن
leave a bad taste in one's mouth
<idiom>
U
حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
procreant
U
وابسته به ایجاد کردن یا زادن
knock about
U
سرو صدا ایجاد کردن
revolutionizes
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionized
U
در کشور ایجاد شورش کردن
delays
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
delaying
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
delay
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
beget
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
begets
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
begetting
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
nettle
U
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
blows
U
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
whish
U
: صدای حرف "سین " ایجاد کردن
stave
U
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
twitter
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittered
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
speeches
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speech
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
twittering
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twitters
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
blow
U
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
vesiculate
U
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
nettles
U
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
loopholes
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
strangulate
U
خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
plash
U
صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
calenture
U
تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
stipple
U
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
counter shed
U
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
documented
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
jingle
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingled
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
bugs
U
اشکال
bugging
U
اشکال
drawbacks
U
اشکال
bug
U
اشکال
traverse
U
اشکال
traversed
U
اشکال
traverses
U
اشکال
traversing
U
اشکال
spinosity
U
اشکال
drawback
U
اشکال
barely
U
با اشکال
nodes
U
اشکال
nodus
U
اشکال
worriment
U
اشکال
disadvantage
U
اشکال
dead lock
U
اشکال
node
U
اشکال
disadvantages
U
اشکال
snaggy
U
پر اشکال
lift
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to upset the applecart
<idiom>
U
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
lifts
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
thermal wax transfer printer
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dither
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal transfer
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dithered
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
geometric shapes
U
اشکال هندسی
baboons
U
اشکال مضحک
to make difficulties
U
اشکال تراشیدن
debugs
U
اشکال زدایی
debugged
U
اشکال زدایی
debug
U
اشکال زدایی
trouble shooting
U
رفع اشکال
baboon
U
اشکال مضحک
troubleshooting
U
اشکال یابی
smooth delivery
U
تحویل بی اشکال
debugging
U
اشکال زدایی
hardness
U
اشکال سفتی
debugging
U
اشکال زدائی
fault description
U
توضیح اشکال
debugger
U
اشکال زدائی
burbles
U
اشکال بی نظمی
burbled
U
اشکال بی نظمی
burbling
U
اشکال بی نظمی
diversely
U
به اشکال مختلف
burble
U
اشکال بی نظمی
nuclide
U
اشکال اتمی
forms of currency
U
اشکال پول
demurrable
U
اشکال کردنی
geometrical figures
U
اشکال هندسی
error description
U
توضیح اشکال
to tide over a difficulty
U
اشکال را بر طرف
impediments
U
محظور اشکال
debugger
U
اشکال یابی
description of error
U
توضیح اشکال
difficulties
U
اشکال زحمت
difficulty
U
اشکال زحمت
i can add rapidly
U
به اشکال ما افزود
impediment
U
محظور اشکال
defect description
U
توضیح اشکال
debugging a program
U
اشکال زدایی یک برنامه
debug aids
U
ادوات اشکال زدایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com