English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight U دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
crosscourt shot U ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
You can't get there other than by foot. U به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
off went his hat U کلاهش پرت شد
his hat cover his fanily U خودش است و کلاهش
it is bound to nappen U مقدراست اتفاق بیافتد
He just missed going to jail. U چیزی نمانده بود بزندان بیافتد
gill net U دامی که چون ماهی دران بیافتد
Dont let the grass grow under your feet. U نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
combination shot U ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
it burnsto a white ach U چون می سوزدخاکسترسفیدباقی می گذارد
is on the wane U رو بزوال یا نقصان می گذارد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
contiguous U آنچه اثر می گذارد
flight U پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
hig low jack U ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
I ll pay him back in his own coin . U حقش را کف دستش خواهم گذارد
big four U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
double pinochle U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
bedpost U ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد
lilies U ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
half worcester U ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
golden gate U پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
do split U ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
lily U ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
incommunicableness U چیزی که نتوان بکسی گفت یابا اودرمیان گذارد
feeders U مکانیزمی که به طور خودکار کاغذ درون چاپگر می گذارد
feeder U مکانیزمی که به طور خودکار کاغذ درون چاپگر می گذارد
personal service utility U کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
incommunicability U چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
bot U بخشی که شروع فضای ضبط نوار مغناطیسی را علامت می گذارد
waifs U اموالی که سارق حین فراربیرون از محل سرقت به جامی گذارد
devisor U کسیکه بمیل خویش چیزی رابدیگری بارث می گذارد مورث
investor U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
permanent structures U به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
investors U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
salvo U شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
salvoes U شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
consequently <adv.> U در آنجا
thereupon <adv.> U در آنجا
at that [at that provocation] <adv.> U در آنجا
subsequently <adv.> U در آنجا
thereat <adv.> U در آنجا
as a result <adv.> U در آنجا
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
As far as I know . So far as I know. U تا آنجا که من می دانم
According to my lights . U تا آنجا که عقلم قد می دهد
In so far as their taste would go . U تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
The situation there is bad. U وضعیت در آنجا بد است.
Since the day he set foot there . U از روزیکه به آنجا پا نهاد
As far as I am concerened. U تا آنجا که به من مربوط می شود
as far as I'm concerned <adv.> U تا آنجا که به من مربوط می شود
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies U تا آنجا که تیغم ببرد
so far as I'm concerned U تا آنجا که به من مربوط می شود
advisory lock U قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
fractional reserve banking U روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
joint U دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
Come as quickly as possible. U تا آنجا که می شود زود بیا
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
CERN U یس که www اولین آنجا اختراع شد
It took us four days to get there . U چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
Nobody was there but me. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
He has always lived there. U او همیشه آنجا زندگی کرده است.
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
factories U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
It is improper to go there uninvited. U ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
factory U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
lover's lane <idiom> U جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
If it ( ever ) comes to that . U اگر چنانچه کا ربه آنجا بکشد
Not that I remember . U تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
We were there just to make up numbers. U ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
Nothing has changed there. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
almonry U [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
There they were in all their finery. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
ramdrive.sys U در DOS یک فایل پیکربنغی همراه سیستم عامل است که بخشی از حافظه دستیابی مستقیم کامپیوتر را بعنوان یک دیسک کنار می گذارد
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
switching U نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
print U بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
printed U بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
prints U بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
stops U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
relative humidity U رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
to make every effort U تک و پوی زدن [به هر دری زدن] تا آنجا که امکان پذیر باشد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
stationed U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stations U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
christmass tree U ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
conventional memory U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional RAM U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
colony U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
Oriental rug U فرش شرقی [از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
alternatives U دیگر
others U دیگر
alternative U شق دیگر
alternative U دیگر
alternatives U شق دیگر
anymore U دیگر
next U دیگر
other U دیگر
again U دیگر
furthers U دیگر
furthering U دیگر
he is no more U او دیگر
furthered U دیگر
further U دیگر
no more U دیگر نه
thence U دیگر
one an other U یک دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
else U دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
another U دیگر
secus U از دیگر سو
shunts U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
otherwhile U گاه دیگر
variant U نوع دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
otherwhere U جای دیگر
otherwhence U از جای دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
otherness U چیز دیگر
otherguise U جور دیگر
otherwhile U وقت دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
another guess U قسمتی دیگر
withil U ازطرف دیگر
another guess U نوعی دیگر
another day U یک روز دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
aliunde U از منبع دیگر
et al U و در جای دیگر
to wit U بعبارت دیگر
to be no more U دیگر نبودن
the other two U دوتای دیگر
tother U بعدی دیگر
t' other U بعدی دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
beside U ازطرف دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
on the other hand U ازطرف دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
on more U بار دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
at a later period U در موقع دیگر
no more of that U بس است دیگر
next year U سال دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
nevermore U دیگر ابدا
nevermore U هرگز دیگر
never more U هرگز دیگر
another U شخص دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
othergates U طور دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on the other part U از طرف دیگر
again U از طرف دیگر
otherguess U بروش دیگر
otherguess U جور دیگر
others U نوع دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com