English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unless otherwise agreement U مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
We have agreed in princeple . U درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement U تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
at least U هیچ نباشد
unrepresentative U کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
to be on the safe side U باقی نباشد
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
For all we know he may be living . U از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
low priority work U کاری که مهم نباشد
not too expensive U خیلی گران نباشد.
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
The shell does not always contain a pearl. <proverb> U همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a hoot in hell for something U برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a stuff about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
to not give a toss about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
rigid U یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
illegal U دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
null U لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
If anything ,it is more expensive. U اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
She is forty if a day . U چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
What You See Is All You Get U برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
purchases U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted U 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
purchased U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
lapped U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
lap U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchase U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
consistency U توافق
consented U توافق
consent U توافق
maladapted U بی توافق
conciliation U توافق
concerts U توافق
consents U توافق
concent U توافق
concert U توافق
to come to an understanding U توافق
consenting U توافق
adaptation U توافق
rapport U توافق
concord U توافق
accommodations U توافق
accommodation U توافق
concurrence U توافق
accords U توافق
accorded U توافق
analogy U توافق
agreements U توافق
settlement U توافق
settlements U توافق
adaptations U توافق
commensurability U توافق
commensurableness U توافق
coincidences U توافق
coincidence U توافق
analogies U توافق
agreement U توافق
accord U توافق
keeping U توافق
bands U توافق
band U توافق
stacks U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
reciprocal agreement U توافق دو جانبه
modus vivendi U توافق موقت
speaking with prosecutor U توافق باشاکی
understanding U توافق تظر
maladjustment U عدم توافق
mutual agreement U توافق طرفین
breach U خطای رد یک توافق
breached U خطای رد یک توافق
maladjustments U عدم توافق
synesis U توافق معانی
unilateral agreement U توافق یک جانبه
adaptations U توافق سازش
breaches U خطای رد یک توافق
adaptable U قابل توافق
adaptation U توافق سازش
adhesion U همبستگی توافق
deal U توافق تجاری
adaptability U توافق سازگاری
deals U توافق تجاری
consistency U توافق سازگاری
understandings U توافق تظر
maladjusted U بی توافق دژسازگار
plea agreement U توافق مدافعه
disparities U عدم توافق
maladaptation U عدم توافق
adaptableness U قابلیت توافق
skeleton agreement U توافق اولیه
master agreement U توافق اولیه
frame agreement U توافق اولیه
compromiser U توافق کار
basic agreement U توافق اولیه
accompt U سازگاری توافق
accordance U وفق توافق
outline agreement U توافق اولیه
collective agreement U توافق جمعی
inadaptable U توافق ندادنی
adaptiveness U قوه توافق
adaption U توافق سازش
his painting lacked repose U نقاشی وی توافق
agreement of arguments U توافق نشانوندها
arbitration agreement U توافق بر حکمیت
agreement coefficient U ضریب توافق
conconancy U توافق صدا
inconsonantly U باعدم توافق
consonance U توافق صدا
disparity U عدم توافق
inharmoniousness U عدم توافق
disagreement U عدم توافق
correspondence principle U اصل توافق
harmonometer U توافق سنج
disconformity U عدم توافق
discordance U عدم توافق
dissidence U عدم توافق
consensus U توافق عام
consistence U توافق سازگاری
conformation U سازش توافق
give-and-take U آماده به توافق
concordat U توافق دوستانه
conformable U قابل توافق
reach an agreement U به توافق رسیدن
disagreements U عدم توافق
common nuisance U منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
concertina fold U قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
come to an agreement U توافق حاصل کردن
approve U توافق در مورد چیزی
discordantly U از روی عدم توافق
variance U مغایرت عدم توافق
conventionalization U توافق با ایین و رسوم
outline agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
approving U توافق در مورد چیزی
meet someone half-way <idiom> U به توافق رسیدن با کسی
approves U توافق در مورد چیزی
adaptability U قابلیت توافق و سازش
compromising U توافق مصالحه کردن
compromises U توافق مصالحه کردن
compromise U توافق مصالحه کردن
settlements U حل و فصل توافق بنگاه
settlement U حل و فصل توافق بنگاه
inconsonance U عدم توافق ناهماهنگی
plea bargain U توافق مدافعه [حقوق]
odds U عدم توافق مغایرت
agreements U معاهده و مقاطعهء توافق
abidance U رفتار برطبق توافق
agreement U معاهده و مقاطعهء توافق
basic agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
skeleton agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
consensus U توافق ورضایت عمومی
frame agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
master agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
contract note U سند مقاطعه توافق نامه
adheres U توافق داشتن متفق بودن
adequateness U توافق داشتن متفق بودن
adhering U توافق داشتن متفق بودن
to settle out of court U به توافق رسیدن خارج از دادگاه
adhered U توافق داشتن متفق بودن
adhere U توافق داشتن متفق بودن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com