English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
agamemnon U اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
achilles اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
iliad U داستان حماسی منسوب به هومر
rhapsody U اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
rhapsodies U اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
orestes U فرزند اگاممنون
king dom U کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
iliad U ایلیاد
thetis U مادر اشیل
achilles jerk U بازتاب اشیل
achilles reflex U بازتاب اشیل
Achilles tendons U زردپی اشیل
Achilles tendon U زردپی اشیل
this story is improbable U این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
bardic U حماسی
heroic U حماسی
epics U حماسی
epic U حماسی
epical U حماسی
heroic verse U شعر حماسی
epopee U اشعار حماسی
rhapsodized U شعر حماسی سرودن
rhapsodised U شعر حماسی سرودن
rhapsodizing U شعر حماسی سرودن
rhapsodizes U شعر حماسی سرودن
rhapsodize U شعر حماسی سرودن
rhapsodising U شعر حماسی سرودن
rhapsodic U مربوط باشعار حماسی
rhapsodises U شعر حماسی سرودن
heroic couplet U شعر دو بیتی حماسی پنج هجایی
sovereign U پادشاه
kingless U بی پادشاه
queenconsort U زن پادشاه
rex U پادشاه
our sovereingn U پادشاه
king U پادشاه
kings U پادشاه
Shah U پادشاه
Shahs U پادشاه
o king U ای پادشاه
sovereigns U پادشاه
head of state U پادشاه
queen U زن پادشاه
queens U زن پادشاه
constitutional monarch U پادشاه
monarchs U پادشاه
potentate U پادشاه
monarch U پادشاه
potentates U پادشاه
kingling U پادشاه کوچک
kings palace U قصر پادشاه
kings palace U کاخ پادشاه
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
king of england U پادشاه انگلستان
rial U پادشاه ملکه
oberon U پادشاه پریان
sign manual U امضا پادشاه
regicide U قتل پادشاه
regicides U قتل پادشاه
fit for a king U لایق پادشاه
royal prerogative U حق امتیاز ویژه پادشاه
princess of the blood U دختر یا نوه پادشاه
croesus U کراسوس : پادشاه یونان
regents U نماینده پادشاه رئیس
raja or rajah U راجه-امیریا پادشاه
regent U نماینده پادشاه رئیس
aeolus U پادشاه تسالی یونان
his britannic majesty U اعلیحضرت پادشاه انگلستان
lord lieutenant U نماینده پادشاه در ایالات
king of birds U پادشاه مرغان :دال
king's counsel U قاضی دادگاه پادشاه
privy seal U مهر شخصی پادشاه
they attended the king U ایشان درخدمت پادشاه بودند
regius professor U استاد منصوب ازطرف پادشاه
HMS U مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
kinglet U پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
prince royal U پسر ارشد پادشاه انگلیس
princessroyal U بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
herod U هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
gordian U وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
dauphiness U عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
infanta U دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
household troops U هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
royalty U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
the code of justinian U مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
royalties U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
priam U پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
dais U سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
monarchical U وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
monarch U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
jacobite U طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
queen dowager U زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
infante U جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
monarchs U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
kingmaker U کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
yeoman of the guard U گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
empires U امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire U امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
homage U اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
Georgian architecture U معماری جرجی [در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
Desornamentado U [سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
romulus U رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
letters missive U نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
tales U داستان
marchen U داستان
apologue U داستان
anecdotage U داستان
novella U داستان
conte U داستان
tale U داستان
fable U داستان
fables U داستان
story U داستان
procedendo U حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
koh i noor U کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
to invent stories U داستان ساختن
storybook U داستان نامه
hermitically U هلوان داستان
underplot U داستان فرعی
fairy tale U داستان جن و پری
fairy tales U داستان جن و پری
storybook U کتاب داستان
to spin yarns U داستان ساختن
in a narrative style U بسبک داستان
novelet U داستان کوتاه
fictionist U داستان نویس
catastrophes U عاقبت داستان
storyteller U داستان سرا
storytellers U داستان سرا
narrator U گوینده داستان
narrators U گوینده داستان
narration U داستان داستانسرایی
whodunit U داستان پلیسی
whodunits U داستان پلیسی
whodunnits U داستان پلیسی
flashbacks U بازگوی داستان
flashback U بازگوی داستان
make-up U داستان ساختگی
novels U کتاب داستان
novel U کتاب داستان
narratives U داستان داستانسرایی
narrative U داستان داستانسرایی
catastrophe U عاقبت داستان
parables U داستان اخلاقی
heroes U پهلوان داستان
parable U داستان اخلاقی
fictions U داستان اختراع
short story داستان کوتاه
epitasis U حداعلای داستان
hero U پهلوان داستان
episodes U داستان فرعی
decameron U داستان نامه
short stories U داستان کوتاه
conte U داستان کوتاه
an interesting story U داستان با مزه
novelette U داستان کوتاه
novelettes U داستان کوتاه
episode U داستان فرعی
fiction U داستان اختراع
an iliad of woes U داستان بدبختبی
story recall test U ازمون یاداوری داستان
fictionalised U بصورت داستان دراوردن
story U بصورت داستان در اوردن
serialist U داستان نویس سریال
fictionalising U داستان سرایی کردن
ruise U شایعات داستان ساختگی
fictionalised U داستان سرایی کردن
fictionalises U بصورت داستان دراوردن
fictionalize U بصورت داستان دراوردن
fictionalises U داستان سرایی کردن
fictionalising U بصورت داستان دراوردن
story U اشکوب داستان گفتن
fairy tale U داستان باور نکردنی
sob stories U داستان گریه اور
sob story U داستان گریه اور
That's not so! U داستان اینطوری نیست!
sob story <idiom> U داستان اشک آور
personages U شخصیت بازیگران داستان
personage U شخصیت بازیگران داستان
fairy tales U داستان باور نکردنی
fictionalize U داستان سرایی کردن
fictionalized U بصورت داستان دراوردن
fictionalized U داستان سرایی کردن
anecdotal evidence U شواهد داستان گونه
cliff hanger U مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger U مطلب یا داستان جالب
novelize U بشکل داستان در اوردن
invention of a false story U جعل داستان دروغی
fictionize U بصورت داستان دراوردن
science fiction U داستان تخیلی علمی
catastrophical U مربوط به عاقبت داستان
cliff-hangers U مطلب یا داستان جالب
fictionize U داستان سرایی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com