Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He is trying to run before he has learned do walk.
<proverb>
U
او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to break into a run
U
شروع کردن به دویدن
to start
U
شروع کردن به دویدن
When we get this project off the ground we can relax.
U
وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
to take a run-up
U
با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
thresholds
U
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold
U
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds
U
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
to jink
[colloquial]
[British English]
U
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
approach end
U
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
to start
[for]
U
شروع کردن رفتن
[به]
gather headway
U
شروع به جلو رفتن
gather sternway
U
شروع به عقب رفتن
to push off
U
شروع کردن بیرون رفتن
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
U
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us
U
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
runs
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
On condition that. Provided that.
U
بشرط آنکه (بشرطی که )
set up
U
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
Strange to say he was not kI'lled.
U
عجب آنکه کشته نشد
Long absent, soon forgotten.
<proverb>
U
از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
authenticates
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticated
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticating
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticate
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
the d. take him
U
بلا بگیرد
key
مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
to burn the food
U
بگذارند غذا ته بگیرد
start off
U
شروع کردن شروع شدن
he has raving mad
U
بودکه کسی جلواورانمیتوانست بگیرد
He muddles the water to catch fish .
<proverb>
U
آب را گل آلود مى کند ماهى بگیرد .
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
percentile
U
یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
confidence level
U
احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
complete substitution
U
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
She found it hard to make up her mind.
U
برایش سخت بود که تصمیم بگیرد
double boiler
U
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
waterbath
U
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
water bath
U
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
bain-marie
U
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
water quench
U
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
counter check
U
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
trundle bed
U
تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
alternative
U
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
alternatives
U
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
CB
U
رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
diaper pattern
U
طرح گل و بلبل تکراری
[بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
beta test
U
گونه دوم از بررسی هایی که روی نرم افزار انجام میشود پیش از آنکه آماده انتشار شود
You cannot make a silk purse out of a sows ear .
<proverb>
U
هیچکس نمى تواند از گوش ماده خو,ابریشم خالص بگیرد .
pre imaging
U
تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش
betterment
U
خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
regional breakpoint
U
نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
window
U
پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
initiation
U
شروع کار شروع
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
doubled up
U
دویدن
double
U
دویدن
doubled
U
دویدن
races
U
دویدن
run
U
دویدن
runs
U
دویدن
Running
<adj.>
U
دویدن
race
U
دویدن
raced
U
دویدن
to run through
U
دویدن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
leaps
U
جستن دویدن
outruns
U
در دویدن جلوافتادن
runout
U
محوطه دویدن
running with the ball
U
با توپ دویدن
on the go
<idiom>
U
مشغول دویدن
run for it
<idiom>
U
به ضرب دویدن
track
U
مسابقه دویدن
tracked
U
مسابقه دویدن
tracks
U
مسابقه دویدن
outrunning
U
در دویدن جلوافتادن
winder
U
دویدن سریع
to bolt
U
با سرعت دویدن
cursorial
U
مستعد دویدن
re-ran
U
دوباره دویدن
re-run
U
دوباره دویدن
re-running
U
دوباره دویدن
outrun
U
در دویدن جلوافتادن
leaped
U
جستن دویدن
leap
U
جستن دویدن
trig
U
تر وتمیز دویدن
jogs
U
اهسته دویدن
jogged
U
اهسته دویدن
scuttling
U
بسرعت دویدن
jogging
U
اهسته دویدن
re-runs
U
دوباره دویدن
scuttled
U
بسرعت دویدن
scuttle
U
بسرعت دویدن
footrace
U
مسابقه دویدن
roil
U
دنبال هم دویدن
jog
U
اهسته دویدن
scuttles
U
بسرعت دویدن
ground speed
U
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
long wind
U
طاقت زیاد دویدن
dinger
U
دویدن به پایگاه اصلی
base running
U
دویدن بسوی پایگاه
circled
U
دویدن در مسیر منحنی
outkick
U
تندتر از رقیب دویدن
rerun
U
عمل دوباره دویدن
To interrupt someone. To butt in.
U
تو حرف کسی دویدن
he fell to the ground
U
دویدن اغازکردبزمین افتاد
sprint
U
با حداکثر سرعت دویدن
circuit clout
U
یک امتیاز با دویدن به پایگاه
circle
U
دویدن در مسیر منحنی
jogging
U
دویدن بصورت یورتمه
jogged
U
دویدن بصورت یورتمه
run way
U
محوطه دویدن هواپیما
circles
U
دویدن در مسیر منحنی
jogs
U
دویدن بصورت یورتمه
circling
U
دویدن در مسیر منحنی
jog
U
دویدن بصورت یورتمه
sprints
U
با حداکثر سرعت دویدن
sprinted
U
با حداکثر سرعت دویدن
concertina fold
U
قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
twill _
U
ان خواهد
that fauit will right itself
U
خواهد شد
mask
U
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
masks
U
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
break in
U
درمیان صحبت کسی دویدن
false starts
U
دویدن قبل ازصدای تپانچه
to run a race
U
در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
break-ins
U
درمیان صحبت کسی دویدن
to run for the bus
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
roll out
U
دویدن هواپیما روی باند
false start
U
دویدن قبل ازصدای تپانچه
road work
U
دویدن جادهای در تمرین بوکس
break-in
U
درمیان صحبت کسی دویدن
departure end
U
انتهای محوطه دویدن هواپیما
ground game
U
روش استفاده از مانور دویدن
arresting system runout
U
محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
he will go
U
خواهد رفت
he shall go
U
خواهد رفت
the secret will open to me
U
خواهد گردید
it will manifest it self
U
اشکار خواهد شد
it askes for attention
U
دقت می خواهد
place utility
U
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
to overrun oneself
U
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
barrator
U
قاضی رشوه گیر رئیس یامتصدی کشتی که رشوه بگیرد
Its color wI'lll fade.
U
رنگش خواهد رفت
do as you please
U
هر چه دلتان می خواهد بکنید
She wI'll gradually soften .
U
تدریجا" نرم خواهد شد
the truth will out .
<proverb>
U
یقیقت بر ملا خواهد شد .
She wI'll survive . She wI'll pull through.
U
زنده خواهد ماند
i know that he will come
U
من میدانم که او خواهد امد
It wI'll get us into trouble.
U
ما را به درد سر خواهد انداخت
The folwer wI'll die for want of water.
U
گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll prove to be to your disadvantage.
U
بضررت تمام خواهد شد
The tree wI'll die .
U
درخت خشک خواهد شد
it will give rise to a quarrel
U
مایه ستیزه خواهد شد
What impudence!what never !what cheek!
U
واقعا" که خیلی رو می خواهد !
She wI'll regret it bitterly.
U
مثل سگ پشیمان خواهد شد
It wI'll clear up by morning .
U
تا صبح هواصاف خواهد شد
criterion
U
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
It wI'll overtake (befall) everyone.
U
دامنگیر همه خواهد شد
the lord will provide
U
خداوسیله خواهد ساخت
it will manifest it self
U
معلوم خواهد گشت
Well what does he want now ?
U
خوب حا لاچه می خواهد ؟
goes
U
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
go
U
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
buttonhook
U
نوعی پاس با جلو دویدن وبرگشت ناگهانی
paralleling
U
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled
U
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels
U
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel
U
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleled
U
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling
U
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
near work
U
کاری که نگاه نزدیک می خواهد
It wI'll spoil my appetite .
U
اشتهایم راکور خواهد کرد
Sooner or later , he wI'll find out .
U
دیر یا زود خواهد فهمید
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Surely things wI'll turn out well for him in the end.
U
مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
i do not u.his wanting to say
U
نمیفهم چرامی خواهد بماند
accuracy
U
تعریف دقیق تر خواهد بود
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
She wI'll arrive on friday morning .
U
جمعه صبح وارد خواهد شد
it will give rise to a quarrel
U
نزاعی تولید خواهد کرد
He wI'll expedite our case.
U
اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
he would be sure to like it
U
یقینا انرادوست خواهد داشت
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced.
U
بدجوری آبرویم خواهد رفت
if he wishes to be a
U
اگرمی خواهد کسی بشود
who will pay for it
U
کی پول انرا خواهد داد
sticker
[guest]
U
مهمانی که نمی خواهد برود
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
waterbath
U
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water bath
U
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
bain-marie
U
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler
U
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water quench
U
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com